پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٣٠٨)
Idiom : دمار از روزگارت دراومده !!! پدرت دراومده!!! دهنت سرویسه!!! بدبخت شدی رفت!!! به خاک سیاه نشستی!!!
خبردار شدن اطلاع پیدا کردن
Noun - countable : وضعیتی که در آن تعداد زیادی از مردم به منطقه ای که در آن طلا کشف شده است، هجوم می برند.
Idiom : بیا درباره این موضوع صحبت نکنیم. بیا این موضوع را پیش نکشیم. بیا سر صحبت درباره این موضوع را باز نکنیم.
Mass noun : سیاست خارجه ( استراتژی و خط مشی یک کشور در نحوه تعامل با سایر کشورها )
Slang : Uncool Zero chill is a phrase used to describe a person who is really agitated and seemingly has no ability to stay calm. This person may alw ...
Slang : عالی Awesome Perfect
Noun - uncountable/Adjective : a very bright blue colour آبیِ خیلی کم رنگ آبیِ خیلی روشن
Noun - countable : مجموعه ی یک ستاره/سیاره و قمرهای اطراف آن
چانه ی شکاف دار
Phrasal verb : آزاد کردن وقت یک شخص ( با اجازه دادن به وی که بخشی از کارها و مسئولیت هایی که به دوش وی است، را موقتا انجام ندهد. ) زمان بیشتری در ...
Adjective : مدرن تراز اول پیشرفته
Adjective : بهبود یافته ارتقاء یافته بهتر Improved Better
Noun - uncountable : مقاومت منفعل مبارزه بدون اعمال خشونت ( با چیزی یا در برابر نیروهای دولتی، مانند روش مبارزه ماهاتما گاندی در هند با نیروهای انگلی ...
Adjective : بتنی ( ساخته شده از بتن ) قطعی و ویژه ( Definite and specific ) واضح و روشن ( clear and certain ) به عنوان مثال : Concrete changes A ...
Noun - countable : سخنران ماهر انسانی که خیلی فصیح صحبت می کند. Sayer Talker
Noun - plural : حقوق شهروندی حقوق مدنی ( حقوقی مانند حق رای، برابری در مقابل قانون و . . . بدون توجه به جنسیت، نژاد و مذهب هر فرد )
مدافع حقوق حیوانات طرفدار رعایت حقوق حیوانات
The watershed means the time when TV programmes which might be unsuitable for children can be broadcast
Adjective : feeling annoyed, upset, and impatient, because you cannot control or change a situation, or achieve something
لپه
تعداد
معادل با : ایشالا صد سال زنده باشی برات عمر طولانی آرزو میکنم
متداول رایج
ارزش غذایی
Noun - countable - formal : A brother or sister خواهر یا برادر
Noun - uncountable : سوء مصرف مواد غیرقانونی مصرف بیش از حد داروهای غیرمجاز، مواد مخدر، الکل و . . . . به طوری که به سلامت فرد آسیب بزند. Drug abuse
ناآرام و ناراحت معذب ناخوشایند Not relaxed or comfortable
It's normal and as you would expect
Approach a problem : به مشکلی رسیدگی کردن مشکلی را حل کردن To deal with a problem
I fail to understand/see : نمی تونم متوجه بشم که چرا . . . . . نمی تونم درک کنم که چرا . . . . . گوینده، از این عبارت برای نشان دادن خشم خود از چیز ...
برطرف کردن ( نیاز، اختلاف و . . . . ) برآورده کردن ( نیاز، احتیاج و . . . . )
Noun - countable : برنامه رادیویی قابل دانلود کردن از اینترنت Verb - transitive : پادکست تولید کردن
گمانه زنی کردن
Noun - countable : مُبصِر کلاس مبصر
Noun - countable : بازیکن ذخیره ( در تیمهای ورزشی )
Noun - countable : لینک خراب لینک غیرقابل دسترس Orphan link Link rot
Noun - countable : درگاه بانکی صفحه ی پرداخت بانکی در یک خرید اینترنتی که در آن خریدار مشخصات حساب، کارت بانکی، رمز دوم، تاریخ اعتبار، رمز CVV2 و . . ...
On a regular/ daily/ weekly etc basis : هر روز/هر هفته و . . . . Every day/week etc
Idiom : سیاه و کبود سیاه و کبود شده Badly bruised به عنوان مثال : The boxer was black and blue after losing the fight.
درخواست غرامت کردن از بیمه غرامت خود را از بیمه طلب کردن
Noun - countable : بازیکن منتخب ( بازیکنی که احتمالا برای یک تیم ورزشی انتخاب می شود تا به برنده شدن آن تیم در مسابقات درپیش رو کمک کند. )
Noun - uncountable : امور مشتریان خدمات مشتریان بخشی از پرسنل شرکت ها یا کارخانجات که پاسخگوی سوالات احتمالی مشتریان شان بوده و مشکلات احتمالی آنها د ...
( Verb ( BrE - informal - transitive : دور انداختن چیزی To throw something away
خوشحال شادمان Happy Delighted به عنوان مثال : You"ve got the tickets to see Rihanna and you want me to be your plus one ? I'm stocked.
خوشحال Happy Thrilled
Wind - driven rain باد باران باران بادزده باران همراه با وزش باد ( به طوری که وزش باد موجب کوبیده شدن باران به همه جا گردد. )
در صورتِ . . . . . . . در صورتِ بروزِ . . . . . . در صورتِ وقوعِ . . . . . . در واقع این عبارت وقتی استفاده می شود که بخواهیم به دیگران بگوییم در ...
Idiom : از کوره در رفتم یهو عصبانی شدم یهو جوش آوردم
خرمالوی شرقی خرمالوی آسیایی خرمالوی چینی خرمالوی ژاپنی خرمالوی کاکی