پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٢٩١)

بازدید
١,٠٢٣
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

مدافع حقوق حیوانات طرفدار رعایت حقوق حیوانات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

The watershed means the time when TV programmes which might be unsuitable for children can be broadcast

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Adjective : feeling annoyed, upset, and impatient, because you cannot control or change a situation, or achieve something

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

لپه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تعداد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

معادل با : ایشالا صد سال زنده باشی برات عمر طولانی آرزو میکنم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

متداول رایج

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ارزش غذایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - countable - formal : A brother or sister خواهر یا برادر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Noun - uncountable : سوء مصرف مواد غیرقانونی مصرف بیش از حد داروهای غیرمجاز، مواد مخدر، الکل و . . . . به طوری که به سلامت فرد آسیب بزند. Drug abuse

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

ناآرام و ناراحت معذب ناخوشایند Not relaxed or comfortable

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

It's normal and as you would expect

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Approach a problem : به مشکلی رسیدگی کردن مشکلی را حل کردن To deal with a problem

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

I fail to understand/see : نمی تونم متوجه بشم که چرا . . . . . نمی تونم درک کنم که چرا . . . . . گوینده، از این عبارت برای نشان دادن خشم خود از چیز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

برطرف کردن ( نیاز، اختلاف و . . . . ) برآورده کردن ( نیاز، احتیاج و . . . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun - countable : برنامه رادیویی قابل دانلود کردن از اینترنت Verb - transitive : پادکست تولید کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

گمانه زنی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : مُبصِر کلاس مبصر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : بازیکن ذخیره ( در تیمهای ورزشی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : لینک خراب لینک غیرقابل دسترس Orphan link Link rot

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : درگاه بانکی صفحه ی پرداخت بانکی در یک خرید اینترنتی که در آن خریدار مشخصات حساب، کارت بانکی، رمز دوم، تاریخ اعتبار، رمز CVV2 و . . ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

On a regular/ daily/ weekly etc basis : هر روز/هر هفته و . . . . Every day/week etc

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Idiom : سیاه و کبود سیاه و کبود شده Badly bruised به عنوان مثال : The boxer was black and blue after losing the fight.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

درخواست غرامت کردن از بیمه غرامت خود را از بیمه طلب کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable : بازیکن منتخب ( بازیکنی که احتمالا برای یک تیم ورزشی انتخاب می شود تا به برنده شدن آن تیم در مسابقات درپیش رو کمک کند. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - uncountable : امور مشتریان خدمات مشتریان بخشی از پرسنل شرکت ها یا کارخانجات که پاسخگوی سوالات احتمالی مشتریان شان بوده و مشکلات احتمالی آنها د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

( Verb ( BrE - informal - transitive : دور انداختن چیزی To throw something away

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

خوشحال شادمان Happy Delighted به عنوان مثال : You"ve got the tickets to see Rihanna and you want me to be your plus one ? I'm stocked.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خوشحال Happy Thrilled

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Wind - driven rain باد باران باران بادزده باران همراه با وزش باد ( به طوری که وزش باد موجب کوبیده شدن باران به همه جا گردد. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در صورتِ . . . . . . . در صورتِ بروزِ . . . . . . در صورتِ وقوعِ . . . . . . در واقع این عبارت وقتی استفاده می شود که بخواهیم به دیگران بگوییم در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Idiom : از کوره در رفتم یهو عصبانی شدم یهو جوش آوردم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خرمالوی شرقی خرمالوی آسیایی خرمالوی چینی خرمالوی ژاپنی خرمالوی کاکی

پیشنهاد
٤

Idiom : با آرزوی بهترین ها برای شما، از طرفِ . . . . . با آرزوی بهترین ها، از طرفِ . . . . . . . . با تقدیم احترام، از طرفِ . . . . . . . با احترا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

noun - countable : clothespin گیره چوبی یا پلاستیکی لباس a wooden or plastic object that you use to fasten wet clothes to a clothesline

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Noun - plural : فروشنده ها مسئولین واحد فروش ( اسمِ جمعِ salesperson )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

Mass noun : a great deal of effort or endurance پشتکار سخت کوشی همت عالی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Adjective : حسن نیت به عنوان مثال : A courtesy call/visit : ملاقات یا تماس تلفنی که مقامات سیاسی کشورهای مختلف جهت نشان دادن حسن نیت خویش به یکدیگر، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : صندوق پول Till ( BrE )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

فراهم کردن عرضه کردن به عنوان مثال : If you noticed the stock of an item running low, call the stockroom to bring up more merchandise

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

کاهش پیدا کردن کم شدن موجودی و ذخایر تهی شدن Run short Become depleted

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به سرعت به فروش رفتن و تمام شدن یک کالا خیلی معروف و مشهور بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Fly off the shelves : به سرعت به فروش رفتن و تمام شدن یک کالا خیلی معروف و مشهور بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

رفتار کردن به سبکی که نشان دهد شما به کشور/سازمان/شرکت و . . . . افتخار می کنید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

۱ - به دقت فکر کردن درباره چیزی ۲ - جستجو یا امتحان کردن چیزی با دقت بسیار ۳ - تکرار کردن چیزی ( به منظور توضیح دادن آن یا اطمینان یافتن از درستی آن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

( also go over big AmE ) ( AmE ) if something goes over well, people like it

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ساکت شو !!! دهنت را ببند!!! خفه شو!!!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Pressure someone into doing something کسی را مجبور به انجام کاری کردن ( با به وجود آوردن این احساس در آنها که انجام آن کار، وظیفه ایشان است. ) Press ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Pherasal verb : بی هدف رانندگی کردن شخصی را سوار وسیله نقلیه کردن و به مقصد رساندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Verb - transitive : در رسانه های عمومی ( تلویزیون، روزنامه و . . . ) بیش از حد حضور پیدا کردن ( به طوری که تمایل مردم به سمت موضوع و در نتیجه شهرت آن ...