پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٢٩١)

بازدید
١,٠٤١
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تاکسی گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

سراغ گرفتن پرس و جو کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣١

بدتر شدن شرایط وخیم تر شدن اوضاع بالا گرفتن کار و شرایط

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

حرف یا موضوعی را پیش کشیدن موضوعی را با کسی در میان گذاشتن مطرح کردن چیزی با کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Noun - countable/uncountable : مانور اطفاء حریق مانور آتش نشانی و مهار آتش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Adjective : فریب خورده فریفته شده Deceived

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

رسانه خبری ( رادیو، تلویزیون، روزنامه، شبکه های اجتماعی، وبسایتها و . . . . . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Adjective قابل بررسی قابل تصدیق و تایید قابل بازبینی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

این اصطلاح برای زمانی به کار میرود که فردی به منظور همفکر و همسو شدن با دیگران، به یک گروه، دسته، جامعه و . . . . خاص ملحق می شود. به عنوان مثال: St ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - countable : شایعه پیچیده شده در شهر افسانه شهری داستانی درباره واقعه ای غیر معمول که اخیرا اتفاق افتاده و اغلب مردم آن را باور کرده اند، حال آ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

انتقال دادن اطلاعات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable : a period of time when there is no electricity supply power failure power cut

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

حواس را جمع کردن تمرکز کردن بر روی انجام کاری یا چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

مهم بودن اهمیت داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اتفاق یا بلایی برای کسی رخ دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Be completely honest and keep nothing hidden

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Syllabus Outline Schedule

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Slang نسیه خرید کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

با دقت و مراقبت Carefully

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خبر سوخته خبر قدیمی خبر کهنه خبری که شما قبلا در مورد آن شنیده اید و اکنون این خبر برایتان تازگی ندارد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - countable : ستون سردبیر ( در روزنامه، مجله و . . . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پلیس ضدشورش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

دامن زدن به شایعات شایعه پراکنی کردن Fuel rumours

پیشنهاد
١٧

غیر محتمل شمردن رد کردن یک احتمال غیر ممکن فرض کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

گروه خنثی سازی بمب ( در نیروهای پلیس )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

بلی متاسفانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - uncountable : پرستاری از کودک مراقبت از بچه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Verb - informal : تخفیف دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

ترافیک هدایت شده ترافیکی که به وسیله ی انسان ( نیروهای پلیس، نیروهای امدادی و . . . . ) به مسیرهای خاصی هدایت می شود تا گره های ترافیکی ایجاد شده در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

پل قوسی a long high bridge, especially one with arch , that crosses a valley and has a road or railway on it

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Really enjoy what you are doing

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خانواده حقیقی هر فرد خانواده ای که هر فرد در آن با پدر و مادر و خواهران و برادران واقعی خود زندگی میکند و این کلمه در مقابل با adopted family قرار دا ...

پیشنهاد
٨

Idiom - infornal کسی را تا سرحد مرگ ترساندن لرزه بر اندام کسی انداختن Frighten /terrify somebody out of their wits

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دست رد به سینه کسی زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

من از کجا بدونم من چه می دونم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بیچاره شدن بدبخت شدن به دردسر افتادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سِمساری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

سنگِ تمام گذاشتن ولخرجی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

باشه، هر چی تو بگی ( به نوعی این جمله گاهی با حالت تمسخر یا اعتراض همراه است. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

به کسی بَر خوردن از دست کسی ناراحت شدن به عنوان مثال: Don't take offence : بهت بَر نخوره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

زیان دهنده زیان دِه ضرر دهنده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به ذهن رسیدن چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

idiom : رها کردن وِل کردن ( چیزی که آن را در دست گرفته بودیم ) بیخیالِ چیزی شدن دست از چیزی کشیدن قطع امید کردن از چیزی به عنوان نمونه : He let go ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

اغراق کردن خود را دست بالا گرفتن خود را به دروغ، بهتر جلوه دادن

پیشنهاد
٣

اصطلاح : به معنی به شدت ترسیده بودم به شدت وحشت کرده بودم I was really frightened

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح : به معنی به شدت ترسیده بودم به شدت وحشت کرده بودم I was really frightened

پیشنهاد
٠

اصطلاح : به معنی به شدت ترسیده بودم به شدت وحشت کرده بودم I was really frightened

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

نادیده گرفتن پیام های دریافتی از طرف کسی ( به امید این که با شما قطع ارتباط کند و یا به قول معروف دست از سر شما بردارد. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اختلاف نظر داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

سر حرفت بمون به حرفی که زدی پایبند باش