پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣١٩)

بازدید
٤,٠٦٨
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Believe in someone/something : اعتقاد داشتن، باور داشتن اعتقاد داشتن به وجود چیزی اعتقاد داشتن به اینکه چیزی موثر یا درست است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

Risk something over something : به خطر انداختن چیزی به خاطر یک چیز دیگر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Sit right/well with someone : راضی بودن از چیزی موافق بودن با چیزی to be something that you agree or are pleased with

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

Idiom : ۱ - بلی ۲ - موافقم ۳ - used to say "yes" or to say that one agrees with something

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Adjective : بازداشت شده دستگیر شده توقیف شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable - AmE - spoken : مهاجر غیرقانونی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Stop a bad habit

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

دوران زندانی بودن را طی نمودن در زندان به سر بردن و مدت آن را طی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

Noun - countable - informal : شیاد کلاهبردار کسی که با فریب دادن و جلب اعتماد دیگران، آنها را سرکیسه می کند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Go - to ( adjective - informal - north American ) شخص مورد اعتماد شخصی که میتوان در موارد خاص به او تکیه کرد denoting a person or thing that may ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

قاطی کردم ناگهان از عصبانیت زیاد، از کوره در رفتم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

غیر ارادی ناخودآگاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

روی فردی را زمین انداختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بغض کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Okra Ladies' fingers Ochro بامیه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun گروه نهنگ های قاتل ( که در کنار هم و در آبهایی که غذای فراوان وجود دارد، زندگی می کنند. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

آهنگساز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

همینه که . . . . . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Idiom : پاچه خواری کسی را کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

برخلاف جریان آب شنا کردن کاری را برخلاف دیگران انجام دادن همیشه مخالف با دیگران بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

( به محل کار/خانه ) سَر زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Idiom : من از تو سَرَم من از تو از هر لحاظ بالاتر و بهتر هستم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

هرچه پیش آید خوش آید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

هرچه بادا باد هرچه پیش آید خوش آید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

هرچه پیش آید خوش آید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

نگاه سَرسَری به چیزی انداختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Phrase : بی هدف به این طرف و آن طرف نگاه کردن بی هدف به جایی خیره شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Adjective : دَرزبندی شدی دَرزگیری شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

برو پِیِ کارِت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تاکسی گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

سراغ گرفتن پرس و جو کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

بدتر شدن شرایط وخیم تر شدن اوضاع بالا گرفتن کار و شرایط

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

حرف یا موضوعی را پیش کشیدن موضوعی را با کسی در میان گذاشتن مطرح کردن چیزی با کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - countable/uncountable : مانور اطفاء حریق مانور آتش نشانی و مهار آتش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Adjective : فریب خورده فریفته شده Deceived

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

رسانه خبری ( رادیو، تلویزیون، روزنامه، شبکه های اجتماعی، وبسایتها و . . . . . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Adjective قابل بررسی قابل تصدیق و تایید قابل بازبینی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

این اصطلاح برای زمانی به کار میرود که فردی به منظور همفکر و همسو شدن با دیگران، به یک گروه، دسته، جامعه و . . . . خاص ملحق می شود. به عنوان مثال: St ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - countable : شایعه پیچیده شده در شهر افسانه شهری داستانی درباره واقعه ای غیر معمول که اخیرا اتفاق افتاده و اغلب مردم آن را باور کرده اند، حال آ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

انتقال دادن اطلاعات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : a period of time when there is no electricity supply power failure power cut

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

حواس را جمع کردن تمرکز کردن بر روی انجام کاری یا چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مهم بودن اهمیت داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اتفاق یا بلایی برای کسی رخ دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Be completely honest and keep nothing hidden

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Syllabus Outline Schedule

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Slang نسیه خرید کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

با دقت و مراقبت Carefully

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

خبر سوخته خبر قدیمی خبر کهنه خبری که شما قبلا در مورد آن شنیده اید و اکنون این خبر برایتان تازگی ندارد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - countable : ستون سردبیر ( در روزنامه، مجله و . . . . )