پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٢٩١)
دَرکِت میکنم تو را می فهمم
verb - transitive : امتحان کردن آزمایش کردن try out examine test
Noun - countable : مزاحم تلفنی
اصطلاح : تلافی می کنم. جبران می کنم.
اصطلاح: مزخرفه افتضاحه خیلی بده
Don't worry نگران نباش
اصطلاح : ما هوای یکدیگر را داریم. ما مراقب یکدیگر هستیم. ما از یکدیگر پشتیبانی می کنیم.
اصطلاح : من مشکوک هستم.
Noun - countable/uncountable : عصاره گوشت عصاره سبزیجات مایع ساخته شده توسط جوشاندن گوشت یا استخوان ها و سبزیجات ، که برای تهیه سوپ یا اضافه کردن طعم ...
Adjective : چِندِش آور منزجر کننده حال به هم زن
Noun - countable : زیستگاه طبیعی ( محلی که به صورت طبیعی حیوانات و گیاهان در آن زندگی می کنند. )
Noun - countable : عروس دریایی جعبه ای ( که نیش سمی و کشنده دارد. )
Noun - uncountable : برفاب آب به دست آمده از ذوب شدن برف و یخ ( به خصوص ذوب شدن یخچال های طبیعی )
Noun - uncountable : صنعت ماهیگیری
سه چهارم هفتاد و پنج درصد
Adjective : دخیل در مشارکت کننده در شرکت کننده در
اصطلاح : روی من را زمین نینداز. خواهش من را بپذیر. درخواست من را قبول کن.
Phrasal verb : بستن کمربند ایمنی ( در اتومبیل، هواپیما و . . . . ) Do up Fasten
noun - countable - usually singular : جریان خون
noun - plural : کاکتوس ها cactuses
adjective : محل خالی از سکونت محل خلوت
بیابان زایی تخریب زمین های زراعی و تبدیل آن ها به زمین های بایر و غیرقابل کشت erosion denuding
پوشش گیاهی گیاهانی که در یک منطقه به صورتی بومی وجود داشته و رشد می کنند. Flora Vegetation Botany
Noun - countable : تپه شنی تپه ماسه ای تَلِ شنی توده شن ساحلی Quicksand Dune
Adjective : کِشسان کِش آمدنی لباس یا ماده ای که خاصیت کشسانی یا الاستیکی دارد و پس از این که کِشیده می شود و ابعاد آن تغییر می یابد، دوباره به شکل و ...
Noun - countable : صحرای سوزان بیابان گرم
Noun - uncountable : مسافتی که یک توپ پس از پرتاب شدن، یا یک گلوله پس از شلیک شدن، می پیماید. بُرد توپ بُرد گلوله نمونه : This left him needing a c ...
Noun - countable : عقاب سر سفید ( سمبل کشور آمریکا ) نکته :برخی به اشتباه این عقاب را عقاب گَر ( تاس - کچل - بی مو ) نامیده اند، که نامگذاری کاملا ...
Noun - countable : شیرخشک پودر شیرِ خشک شده که به نوزادان داده می شود. Baby milk Infant milk Milk powder
Leatherback turtle لاک پشتِ پشت چرمی
Noun - countable : لاک پشتِ پشت چرمی ( گونه ای از لاک پشت ها )
Noun - countable : پروانه شهریار ( نام نوعی پروانه است که در ایران نیز بسیار زیاد دیده می شود. )
تخم گذاری کردن تخم کردن ( پرندگان، حشرات و . . . . . )
تسلیم شدن کم آوردن وا دادن
Dig a burrow : نقب زدن در زمین سوراخ حفر کردن
چربی ذخیره کردن ( کاری که حیوانات می کنند تا برای خواب زمستانی خود آماده شوند. )
به خواب زمستانی فرو رفتن زمستان خوابی کردن
Go into hibernation : به خواب زمستانی فرو رفتن زمستان خوابی کردن
بازگشتن برگشتن Return Come back
Noun - countable : زادگاه محل زادآوری محل فرزندآوری
پرستوی دریایی شمالگان ( پرستویی که در قطب شمال زندگی می کند. )
Report on something : گزارش نوشتن درباره چیزی تهیه کردن گزارش درباره چیزی Report of something Report about something
بَر حسبِ به عنوان مثال : These numbers are in terms of percent. این اعداد برحسب درصد هستند.
Noun - countable : جانور موذی ( مثل موش، مگس، پشه و . . . . ) بچه ی شیطان و آتش پاره
Informal : شب بخیر Good night
Adjective : ارزیابی کننده تحلیل کننده بررسی کننده ارزشیابی کننده به عنوان مثال : An evaluative report : یک گزارش ارزشیابی
Noun - plural : چشم انداز شغلی احتمال موفقیت یک شغل در آینده
Noun - plural : لغاتی که در آنها به جنسیت ( این که مردانه است یا زنانه ) اشاره شده است. به عنوان مثال : fireman, waitress, chairman و . . . . . در د ...
اصطلاح : برو به دَرَک برو به جهنم
Noun - countable : یک پایگاه داده کامپیوتری بزرگ از مجموع مکالمات و نوشته های مرتبط با یک زبان به این معنی که : برخی دانشگاه ها یا موسسات تحقیقاتی، ...