پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٢٩١)
Passionate about something : به چیزی علاقه ی زیاد و شدید داشتن چیزی را خیلی دوست داشتن
Noun - countable : وبلاگ نویس
Noun - countable - informal: وبلاگ های شخصی که مالک آن، آن را با دیگران به اشتراک گذاشته و به آنها اجازه ی انتشار مطالب، بازگویی نظرات، درج اطلاعات و ...
Phrase of long : اخیرا به تازگی زمانی نه چندان دور Recently
اصطلاح : To be in the doghouse : دچار مشکل بودن به عنوان مثال: . I'm in the doghouse at work : من در کارم دچار مشکل شده ام.
Noun - counrable : کتابِ کاغذی ( در برابر کتاب الکترونیکی ) کتابِ چاپی
Noun - uncountable : سابقه کار ( به مدتی مشخص و در شغلی مشخص ) کاروَرزی ( کاری که جوانان جهت کسب تجربه در شغلی، برای مدتی به آن می پردازند. )
Adjective - informal : Tight - fisted خسیس پول پرست ناخن خشک
Noun - countable : بَدَل کار کسی که در هنگام ساختن فیلم های سینمایی، در صحنه های خطرناک، به جای بازیگر اصلی ایفای نقش می کند.
Noun - countable : ریسک پذیر اهل ریسک اهل خطر کردن Adventurer Stuntman Madcap
Proverb : تلاش کردن به نتیجه خواهد رسید. با کار و تلاش کردن به همه چیز می توان رسید. معادل با ضرب المثل فارسی : زِ کوشش به هر چیز خواهی رسید به ...
Noun - countable : اردوی تفریحی - آموزشی اردویی که از طرف مدرسه برای دانش آموزان برگزار می شود، و دانش آموزان ضمن تفریح کردن، مطالب جدید را زیر نظر ...
Noun - uncountable : رشته تحصیلی دندان پزشکی شغل دندان پزشکی
Phrase : اشتیاق و علاقه زیاد داشتن به سفر رفتن
افزایش دادن/یافتن گستره ی دانش، تجربیات، درک و تشخیص فردی باز شدن ذهن کسی افزایش یافتن قدرت فکری یک شخص
Noun - plural : خود زندگی نامه کتاب، مقاله، نوشته و . . . که فردی درباره ی زندگی خودش می نویسد. Autobiography نکته: اختلاف و تفاوت ظریفی بین دو کلم ...
نویسنده ی کتاب، مقاله و . . . . . بودن
Noun - countable : نگاه از روی عصبانیت و یا تنفر نگاهِ خشمگینانه نگاهِ پر از نفرت
مواظب کسی یا چیزی بودن کسی را تحت نظر داشتن/گرفتن
Expression : تلاشت را بکن. تمام سعی خود را بکن.
کسب صلاحیت کردن مهارت پیدا کردن صلاحیت بدست آوردن تخصص پیدا کردن
Phrasal verb : کاندیدای یک انتخابات شدن نامزد یک انتخابات شدن به عنوان یک کاندید در یک انتخابات شرکت کردن
Adverb : بدون خستگی خستگی ناپذیرانه بی وقفه
Phrase : Again یکبار دیگر دوباره باز دوباره
Noun - countable : چکش یخ شکن ( که کوهنوردان از آن در صعود به قله ها استفاده می کنند. ) یخ شکن ( وسیله ی مورد استفاده در آشپزخانه جهت خُرد کردن یخ ...
Noun - plural : پارا المپیک مسابقات ورزشی ویژه ی معلولین المپیک معلولین
اسکی ویژه ی معلولین و کسانی که دارای ناتوانی های جسمانی خاص هستند. برای این گونه افراد، با تغییر در وسایل اسکیِ معمولی، وسایل مورد نیاز برای اسکی ک ...
Noun - countable : قهرمان جهان ( در مسابقات ورزشی یا علمی یا . . . . جهانی ) نفر اول در جهان
Phrase : این عبارت برای نشان دادن موافقت کامل خود با حرف طرف مقابل مان، به کار می رود. بنابراین آن را می توان به این گونه معادل سازی و ترجمه کرد: کا ...
با احتیاط و ملاحظه با کسی صحبت کردن ( به خاطر این که می دانیم طرف مقابل خیلی زود ناراحت و عصبانی می شود. )
از چه طریقی؟ چگونه؟ به چه صورت؟ به چه روشی؟
چیزی را شانسی پیدا کردن
چیزی را تصادفا پیدا کردن چیزی را بدون پیش بینی قبلی و شانسی، پیدا کردن
هدر دادن وقت با انجام دادن کارهای غیر مهم و بیهوده
Noun - uncountable : تُند خوانی مهارتِ سریع خواندنِ متون و نوشته ها
Noun - countable : ذهنِ مودب ذهنی که به عقاید و احساسات دیگران احترام گذاشته و آن ها را جدی می گیرد.
آبی که از لوله می آید ( نه دقیقا به این معنی که این آب آشامیدنی است، بلکه به این معنی که منبع به دست آمدن این آب، لوله و لوله کشی و شیر آب موجود در م ...
Noun - countable : ذهنِ منضبط ذهنی که به سختی کار می کند تا در زمینه ای که در حال فعالیت است، به نهایت تسلط و کمال دست پیدا کرده و به خوبی بر آن موضو ...
Noun - countable : ذهنِ اخلاق گرا ذهنِ اخلاق مدار ذهنی که تمرکز آن بر روی انجام دادن کارها بر اساس موازین اخلاقی جامعه و به بهترین نحو ممکن، می باشد.
اخلاق مدار اخلاق گرا رفتارکننده بر اساس اخلاق
Noun - countable : ذهنِ ترکیب کننده ذهن ِ تلفیقی ذهنی که قدرت پردازش حجم وسیعی از اطلاعات را دارد و می تواند با کنار هم قرار دادن آنها، اطلاعات درست ...
Noun - countable : ذهن علمی مُخِ پرسشگر و دوستدار علم و دانش ذهنی که همیشه در حال طرح پرسش درباره ی چیزهای اطراف خودش است و همواره به دنبال کشف پاسخی ...
noun - countable : داستان افشا کننده ای که در روزنامه ها یا رادیو و تلویزیون، حقایق را درباره ی چیزی بد یا فردی که کاری را خلاف قانون انجام داده است، ...
به دلیلِ در نتیجه ی به خاطرِ به علتِ به سببِ زیرا
Noun - plural : Marriage vows Wedding vows قول هایی که عروس و داماد در طی برگزاری مراسم ازدواجشان به یکدیگر می دهند. مانند برخی جملات رایج مثل: تا ...
Noun - plural : زنگهای عروسی اشاره می کند به رسم مسیحیان در نواختن و به صدا درآوردن زنگ های ( ناقوس های ) کلیساها در طی برگزاری مراسم عروسی در کلیسا
اقدام کردن چاره اندیشیدن کاری برای رفع مشکلی انجام دادن عکس العمل نشان دادن واکنش نشان دادن
اصطلاح: تو بی نظیری تو لِنگه نداری تو تَکی تو یه دونه ای هیچکی مثل تو نیس
Adjective : متاثر تاثیر پذیرفته تحت تاثیر قرار گرفته متاثر شده
رستوران های زنجیره ای رستوران هایی که دارای شعبه های زیاد، در سراسر شهر، کشور و جهان می باشند.