پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣١٩)

بازدید
٤,٠٨٤
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : عَرضه ی اولیه ( یک کالا ) اولین باری که یک کالا، جهت فروش، به بازار و فروشگاه ها وارد می شود. Initial release

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

Noun - countable : نسل دیجیتالی افرادی که در دوران پیدایش و پیشرفت تکنولوژی به دنیا آمده و رشد کرده اند و به علت در دسترس بودن این موارد برای آنها، ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

Adjective : Net - savvy خُوره ی اینترنت کسی که اطلاعات زیادی درباره ی کامپیوتر و اینترنت دارد و کارهایی مانند : دانلود و آپلود کردن فایل ها، آپدیت کر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Mass noun : اسپاگتی شُدِگی فرایندی که در برخی تئوری های فضایی به آن اشاره شده و می گوید: چنانچه جسمی به یک سیاه چاله ی فضایی نزدیک شده و درون آن بیفت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به بازار آمدن یک کالا آماده ی فروش شدن کالایی در بازار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

Verb - transitive : ناراحت کردن دیگران ( informal ) شُنود کار گذاشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Noun - countable - old fashioned : خریدار در لحظه ی آخر آخرین خریدار کسی که وقتی کالایی جدید یا تکنولوژی نوینی وارد بازار می شود، بسیار دیر آن را می ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun - countable : اولین خریدار خریدار اولیه کسی که به محض ورود یک کالای جدید به بازار ، آن را خریداری می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Adverb : به طور غیرمنتظره ای به طور غیرقابل پیش بینی یی به طور غیرقابل حدس زدنی یی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

Adverb : به طور قابل پیشبینی یی به طور قابل حدس زدنی

پیشنهاد
١٥

پیوندهای همبسته حروف ربط دو کلمه ای هستند که از آنها برای ترکیب کردن دو phrase یا دو clause با یکدیگر استفاده شده و آنها را تبدیل به یک clause یا یک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

Adjective : خودآموز خود خوان خود یادگیر خود فراگیر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

پاک کردن ، تمیز کردن ( مثل پاک کردن حبوبات و جدا کردن سنگهای آن ) به عنوان مثال: Pick over the lentils and remove any little stones and other seeds.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

noun - countable : جَک ( مثل جَکِ دوچرخه، جَکِ موتورسیکلت و . . . . . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - countable : اتصال اینترنت قابلیت دسترسی به اینترنت به کمک کامپیوتر، ترمینال ها، پورت ها، مودم و . . . . . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

Adjective : ( اتومبیل، خانه و. . . . ) دارای تهویه مطبوع تهویه مطبوع دار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

Adjective : بدون کربن دستگاهی که در هنگام کار کردن، کربن تولید نمی کند. Non - carbon - based No - carbon

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Adjective : کارکننده با نیروی باد نیروگیرنده از باد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Adjective : انرژی گیرنده از نور خورشید کارکننده با نور خورشید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

Verb: باعث دردسر دیگران شدن دیگران را دچار مشکل کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کالای آماده ی فروش کالایی که در انبار موجود بوده و آماده ی فروش است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

phrase : so - called friends دوستان غیرواقعی و غیرصمیمی ( عموما در شبکه های اجتماعی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Adjective - informal - dated : خیلی خوب عالی باشکوه magnificent

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

noun - countable : ایده های غیرمادی تفکرات انتزاعی ایده هایی که طبیعتا قابل دیدن و شنیدن نیستند و فقط می توان آنها را احساس کرد. immaterial idea

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable : مرد تازه نفس آدم سرحال و قِبراق دانشجوی سال اول در دانشگاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : فرصت استراحت کردن استراحت کوتاه مدت Breathing spells Breathing time A short respite Breathing space

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

من باهات قهرم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

صد تا یک غاز چیز بی ارزش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

Verb - transitive : ذخیره کردن آدرس یک سایت یا پیج در اینترنت، به طوری که بتوان آن را به سادگی مجددا پیدا کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

Passionate about something : به چیزی علاقه ی زیاد و شدید داشتن چیزی را خیلی دوست داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Noun - countable : وبلاگ نویس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

Noun - countable - informal: وبلاگ های شخصی که مالک آن، آن را با دیگران به اشتراک گذاشته و به آنها اجازه ی انتشار مطالب، بازگویی نظرات، درج اطلاعات و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Phrase of long : اخیرا به تازگی زمانی نه چندان دور Recently

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

اصطلاح : To be in the doghouse : دچار مشکل بودن به عنوان مثال: . I'm in the doghouse at work : من در کارم دچار مشکل شده ام.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - counrable : کتابِ کاغذی ( در برابر کتاب الکترونیکی ) کتابِ چاپی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Noun - uncountable : سابقه کار ( به مدتی مشخص و در شغلی مشخص ) کاروَرزی ( کاری که جوانان جهت کسب تجربه در شغلی، برای مدتی به آن می پردازند. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Adjective - informal : Tight - fisted خسیس پول پرست ناخن خشک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - countable : بَدَل کار کسی که در هنگام ساختن فیلم های سینمایی، در صحنه های خطرناک، به جای بازیگر اصلی ایفای نقش می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Noun - countable : ریسک پذیر اهل ریسک اهل خطر کردن Adventurer Stuntman Madcap

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

Proverb : تلاش کردن به نتیجه خواهد رسید. با کار و تلاش کردن به همه چیز می توان رسید. معادل با ضرب المثل فارسی : زِ کوشش به هر چیز خواهی رسید به ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - countable : اردوی تفریحی - آموزشی اردویی که از طرف مدرسه برای دانش آموزان برگزار می شود، و دانش آموزان ضمن تفریح کردن، مطالب جدید را زیر نظر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Noun - uncountable : رشته تحصیلی دندان پزشکی شغل دندان پزشکی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Phrase : اشتیاق و علاقه زیاد داشتن به سفر رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

افزایش دادن/یافتن گستره ی دانش، تجربیات، درک و تشخیص فردی باز شدن ذهن کسی افزایش یافتن قدرت فکری یک شخص

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

Noun - plural : خود زندگی نامه کتاب، مقاله، نوشته و . . . که فردی درباره ی زندگی خودش می نویسد. Autobiography نکته: اختلاف و تفاوت ظریفی بین دو کلم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

نویسنده ی کتاب، مقاله و . . . . . بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : نگاه از روی عصبانیت و یا تنفر نگاهِ خشمگینانه نگاهِ پر از نفرت

پیشنهاد
١

مواظب کسی یا چیزی بودن کسی را تحت نظر داشتن/گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

Expression : تلاشت را بکن. تمام سعی خود را بکن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

کسب صلاحیت کردن مهارت پیدا کردن صلاحیت بدست آوردن تخصص پیدا کردن