پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٣١٩)
Phrasal verb : کاندیدای یک انتخابات شدن نامزد یک انتخابات شدن به عنوان یک کاندید در یک انتخابات شرکت کردن
Adverb : بدون خستگی خستگی ناپذیرانه بی وقفه
Phrase : Again یکبار دیگر دوباره باز دوباره
Noun - countable : چکش یخ شکن ( که کوهنوردان از آن در صعود به قله ها استفاده می کنند. ) یخ شکن ( وسیله ی مورد استفاده در آشپزخانه جهت خُرد کردن یخ ...
Noun - plural : پارا المپیک مسابقات ورزشی ویژه ی معلولین المپیک معلولین
اسکی ویژه ی معلولین و کسانی که دارای ناتوانی های جسمانی خاص هستند. برای این گونه افراد، با تغییر در وسایل اسکیِ معمولی، وسایل مورد نیاز برای اسکی ک ...
Noun - countable : قهرمان جهان ( در مسابقات ورزشی یا علمی یا . . . . جهانی ) نفر اول در جهان
Phrase : این عبارت برای نشان دادن موافقت کامل خود با حرف طرف مقابل مان، به کار می رود. بنابراین آن را می توان به این گونه معادل سازی و ترجمه کرد: کا ...
با احتیاط و ملاحظه با کسی صحبت کردن ( به خاطر این که می دانیم طرف مقابل خیلی زود ناراحت و عصبانی می شود. )
از چه طریقی؟ چگونه؟ به چه صورت؟ به چه روشی؟
چیزی را شانسی پیدا کردن
چیزی را تصادفا پیدا کردن چیزی را بدون پیش بینی قبلی و شانسی، پیدا کردن
هدر دادن وقت با انجام دادن کارهای غیر مهم و بیهوده
Noun - uncountable : تُند خوانی مهارتِ سریع خواندنِ متون و نوشته ها
Noun - countable : ذهنِ مودب ذهنی که به عقاید و احساسات دیگران احترام گذاشته و آن ها را جدی می گیرد.
آبی که از لوله می آید ( نه دقیقا به این معنی که این آب آشامیدنی است، بلکه به این معنی که منبع به دست آمدن این آب، لوله و لوله کشی و شیر آب موجود در م ...
Noun - countable : ذهنِ منضبط ذهنی که به سختی کار می کند تا در زمینه ای که در حال فعالیت است، به نهایت تسلط و کمال دست پیدا کرده و به خوبی بر آن موضو ...
Noun - countable : ذهنِ اخلاق گرا ذهنِ اخلاق مدار ذهنی که تمرکز آن بر روی انجام دادن کارها بر اساس موازین اخلاقی جامعه و به بهترین نحو ممکن، می باشد.
اخلاق مدار اخلاق گرا رفتارکننده بر اساس اخلاق
Noun - countable : ذهنِ ترکیب کننده ذهن ِ تلفیقی ذهنی که قدرت پردازش حجم وسیعی از اطلاعات را دارد و می تواند با کنار هم قرار دادن آنها، اطلاعات درست ...
Noun - countable : ذهن علمی مُخِ پرسشگر و دوستدار علم و دانش ذهنی که همیشه در حال طرح پرسش درباره ی چیزهای اطراف خودش است و همواره به دنبال کشف پاسخی ...
noun - countable : داستان افشا کننده ای که در روزنامه ها یا رادیو و تلویزیون، حقایق را درباره ی چیزی بد یا فردی که کاری را خلاف قانون انجام داده است، ...
به دلیلِ در نتیجه ی به خاطرِ به علتِ به سببِ زیرا
Noun - plural : Marriage vows Wedding vows قول هایی که عروس و داماد در طی برگزاری مراسم ازدواجشان به یکدیگر می دهند. مانند برخی جملات رایج مثل: تا ...
Noun - plural : زنگهای عروسی اشاره می کند به رسم مسیحیان در نواختن و به صدا درآوردن زنگ های ( ناقوس های ) کلیساها در طی برگزاری مراسم عروسی در کلیسا
اقدام کردن چاره اندیشیدن کاری برای رفع مشکلی انجام دادن عکس العمل نشان دادن واکنش نشان دادن
اصطلاح: تو بی نظیری تو لِنگه نداری تو تَکی تو یه دونه ای هیچکی مثل تو نیس
Adjective : متاثر تاثیر پذیرفته تحت تاثیر قرار گرفته متاثر شده
رستوران های زنجیره ای رستوران هایی که دارای شعبه های زیاد، در سراسر شهر، کشور و جهان می باشند.
Adjective : زنده در قید حیات بازمانده باقیمانده دوام آورده Living Alive Lasting
Noun - countable : جنگ بالشت ها بازی ای که در آن، شرکت کنندگان با بالشت به بدن یکدیگر ضربه می زنند.
جوانمردانه با عدل و انصاف در کمال مردانگی و رو راستی
Adverb : به طور غیرقابل تغییر
Noun - countable : Informal - north America صندلی جلو کنار راننده
اصطلاح: رازدار باش. . این حرف را به کسی نگو. این راز را پیش خودت نگه دار. Keep it dark.
Noun - uncountable : این کلمه، یک کلمه ی هندی است و به معنی نقش و نگارهایی موقتی است که به وسیله ی حنا، روی بدن ( عموما دست و پا و صورت ) عروس و دام ...
Noun - countable : مهمانیِ شامِ تمرینی یکی از رسوم مردم آمریکاست و مهمانی ای است که از طرف خانواده ی داماد دقیقا شبِ قبل از جشن ازدواج وی برگزار شده ...
Noun - countable : مهمانی ای که توسط دوستان عروس، شبِ قبل از مراسم ازدواج وی برگزار می شود و در آن آخرین شبِ مجرد بودنِ وی را جشن می گیرند. در ایران ...
Noun - countable : مهمانی ای که توسط دوستان داماد، شبِ قبل از مراسم ازدواج وی برگزار می شود و در آن آخرین شبِ مجرد بودنِ وی را جشن می گیرند. در ایران ...
Noun - countable : ازدواج حقوقی : ازدواجی که توسط عاقد و یا هر فرد مذهبی دیگری انجام نمی شود و زوجین برای جاری شدن عقد و بستن پیمان زناشویی فقط به مح ...
Noun - countable : ازدواج سنتی ( که در آن والدین و خانواده ها، همسر مناسب را برای فرزندشان پیدا کرده و به آنها معرفی می کنند و عموما در این حالت، پسر ...
Noun - countable : همسریاب کسی که تلاش می کند برای دیگران، همسری مناسب پیدا کند. مثلا در ایران عموما این کار را خانمها ( مانند: مادر، خواهر ، مادربزر ...
بر اساس دیکشنری Longman تعریفی که در دیکشنری آبادیس برای این لغت آمده، خیلی درست نیست. تعریف درست به شکل زیر می باشد: Newlyweds => noun, plural New ...
Noun - countable : لحظه ی تاثیرگذار لحظه ی فراموش نشدنی لحظه ی به یاد ماندنی
Noun - countable : فال بین طالع بین پیشگو فالگیر
Adjective : شغل با حقوق پایین آدم کم درآمد
Adjective : نخ کِش شده ( مانند جوراب یا لباس یا پارچه ای که نخ کش شده و ظاهری نازیبا پیدا کرده است. )
adjective : گرامی دوست داشتنی محبوب
طبیعت گردی تور داخل طبیعت
noun - countable : نیروی کار کارکنان staff personnel