پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٢٩١)

بازدید
١,٠٦٢
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Adverb : Also همچنین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

اصطلاح : از پَسِش برمیام. می تونم انجامش بدم. توانِ انجام دادنش را دارم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دستِ کسی رو شدن مثال: You are busted. دستت رو شد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Noun - adjective : ضروری لازم واجب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Verb : دوباره استفاده کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - uncountable : نانوتکنولوژی فناوری نانو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Push out something out of something : ( Phrasal verb ) خارج کردن چیزی از چیزی دیگر به بیرون راندن چیزی از چیز دیگر به عنوان مثال : New words pu ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Synonym = coinage

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

Noun - countable : طرحِ درس برنامه و جدول زمان بندی ای که معلمان، مربیان، اساتید و . . . دارند و در آن مشخص می شود که در هر جلسه از کلاس درس، چه مطال ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

Verb - transitive : چیزی را به طور کلی و اجمالی توصیف کردن چیزی را بدون ذکر جزئیات آن، تشریح کردن کلی گویی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بچه دانشجو بچه محصل جوجه دانشجو جوجه محصل اصطلاحی است که برای تحقیر فردی که سن کمی دارد، ولی معمولا در حال انجام کار بزرگی است، به کار می رود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

اصطلاح: ببخشید پشتم به شماست.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دمپایی راحتی مردانه ( این مدل دمپایی با flip flops که دمپایی لا انگشتی است، کاملا فرق دارد. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

( Slides ( noun - plural : دمپایی راحتی به عنوان مثال : Men's slides : دمپایی راحتی مردانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

بچه مثبت بچه ی سر به راه بچه ی آرام بچه ی قابل پیش بینی، آرام، دنبال کشف چیزهای مثبت به بهترین روش و . . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فرار کردن از مدرسه از مدرسه دَر رفتن ( در طول ساعات درسی ) ( اصلاح عامیانه ) : جیم زدن از مدرسه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Phrase : Take place قبول شدن در کنکور ورودی دانشگاه پذیرفته شدن به عنوان دانشجو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جَکِ موتور یا دوچرخه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Noun - countable : موتور سیکلت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Noun : قطار اکسپرس ( قطار سریع السیر ) پُستِ اکسپرس Adverb : send/deliver something express سریع السیر ( ارسال یک محموله پستی به کمک پست سفارشی یا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨٦

Noun - plural : کارهای خانه ( کارهایی که به طور منظم و معمولا روزمره در هر منزلی انجام می شود. مثل : شستن ظرفها، نظافت منزل، اتو کردن لباس ها، آشپزی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Raise a family : ( Idiom ) to have and bring up children بچه دار شدن و بزرگ کردن آنها به عنوان مثال: She raised a family before she went to college ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

Noun - uncountable : فشار وارده از طرف همسن و سالان ( برای اینکه کارهایی را انجام دهید تا به عنوان یک دوست در بین آنها پذیرفته شده و شما را در جمع خو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

Noun - countable : بچه ی بومرنگ صفت فرزند جوان بزرگسالی که به دلایل مالی، مدتی بعد از ترک منزل والدینش، مجددا برای زندگی کردن به منزل آنها یا خویشاون ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Phrase : پول کافی برای زندگی به دست آوردن توانایی تامین مالی زندگی را داشتن از پس مخارج زندگی برآمدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - plural : مجردهای انگل صفت این صفت به افرادی اطلاق می شود که تا اواخر دهه 20 یا اوایل دهه 30 زندگی خود، هنوز با والدین شان زندگی می کند تا از ز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

با این وجود به عنوان مثال: I like him. On the other hand i don't want to see him. من او را دوست دارم، با این وجود نمی خواهم او را ببینم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

Phrase : در گذشته آن قدیم ها در روزگار قدیم چند وقت پیش آن موقع ها اون قدیم، ندیم ها ( اصطلاح )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

Expression : اصطلاحی است برای پاسخ دادن به کسی که از شما تشکر کرده است. بنابراین می توان آن را معادل : خواهش میکنم، قابلی نداشت و . . . . در فارسی و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - countable - informal : آدم باهوش آدم زیرک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

فیبر نوری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

یک پُک به سیگار زدن یک پک سیگار کشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

فکر کردن و ارزیابی کردن درباره چیزی Reflect and assess about something

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کسب بالاترین نمره در طی دوران تحصیل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Phrasal verb : شجاعت داشتن اعتماد به نفس داشتن Have courage Have confidence

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١١

Phrasal verb : انتقاد کردن عیب جویی کردن Criticize Impeach

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

پیش قدم شدن/بودن انجام دادن کاری پیش از دیگران Do something before others do it

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Something take precedence over something : Phrasal verb: چیزی بر چیز دیگری تقدم و اولویت پیدا کردن چیزی از چیزی دیگر ، اهمیت بیشتری پیدا کردن Take pr ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Take up something شروع کردن کاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

سبک زندگی در دوران دانشجویی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

مخفی شدن در جایی یا چیزی Hide in

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Do something positive کار مفیدی انجام دادن کار مثبتی انجام دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Resign from a job استعفا دادن از کار ترک کردن شغل فعلی Quit a job

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Noun - countable : دانشِ چگونگی لباسِ خوب پوشیدن دانشِ انتخابِ لباس مناسب و برازنده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Feel pressure from someone to do something ( Phrasal verb ) : احساس فشار کردن از طرف کسی برای انجام کاری To be under pressure from someone to do so ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable : خانواده ی دانشگاهی خانواده ی تحصیل کرده خانواده ای که تمام یا بیشتر اعضای آن، تحصیلات دانشگاهی دارند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

تحت فشار بودن استرس داشتن باری بر روی دوش احساس کردن Have coercion

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Money/thing/things to be tight : Phrase پول/چیزی/چیزهایی در مضیقه بودن کمبود مالی وجود داشتن در مضیقه ی مالی بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : همکارِ مرد ( در مقابل با همکارِ زن - اشاره به جنسیت همکار دارد که مرد است یا زن. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Noun - countable : فرد معتقد به تبعیض جنسی Adjective : مورد تبعیض جنسیتی واقع شده دارنده ی نگاه تبعیض جنسیتی معتقد به تبعیض جنسی Bigoted