hibernation

/ˌhaɪbərˈneɪʃn̩//ˌhaɪbəˈneɪʃn̩/

معنی: زمستان خوابی
معانی دیگر: در بعضی از موجودات بسر بردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sleep-like state of diminished metabolic activity entered into during winter by bears and other animals so as to conserve energy.

(2) تعریف: any state of inactivity and seclusion.

- After her play flopped, the director retreated to her vacation home and went into hibernation for several months.
[ترجمه گوگل] پس از شکست بازی او، کارگردان به خانه تعطیلات خود عقب نشینی کرد و برای چند ماه به خواب زمستانی رفت
[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه نمایشنامه او شکست خورد، کارگردان به خانه ییلاقی خود رفت و چند ماه به خواب زمستانی رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in computing, a mode of partial deactivation for an idle computer that saves power and allows a quick restart by storing the contents of RAM in a stable location before turning the machine off.

جمله های نمونه

1. bears' hibernation
زمستانخوابی خرس ها

2. to go into hibernation
زمستانخوابی کردن

3. when his party won, he too came out of political hibernation
وقتی که حزب او برنده شد او هم از زمستانخوابی سیاسی بدرآمد.

4. Bears go into hibernation in the autumn.
[ترجمه گوگل]خرس ها در پاییز به خواب زمستانی می روند
[ترجمه ترگمان]خرس ها در پاییز به خواب زمستانی می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The tortoise spends the winter months in hibernation.
[ترجمه گوگل]لاک پشت ماه های زمستان را در خواب زمستانی می گذراند
[ترجمه ترگمان]لاک پشت ماه زمستانی را در خواب زمستانی می گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Growth is inhibited in the winter, but hibernation takes place even in well lit tanks.
[ترجمه گوگل]رشد در زمستان متوقف می شود، اما خواب زمستانی حتی در مخازن با نور خوب رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]رشد در زمستان مهار می شود اما خواب زمستانی حتی در مخازن بسیار روشن صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But that was all, for the hibernation systems were useless with no computer to monitor them.
[ترجمه گوگل]اما این همه چیز بود، زیرا سیستم های خواب زمستانی بدون استفاده از رایانه برای نظارت بر آنها بی فایده بودند
[ترجمه ترگمان]اما این تمام چیزی بود که برای سیستم های خواب زمستانی بدون هیچ کامپیوتری برای نظارت بر آن ها بی فایده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They remain in hibernation for ten months of the year and emerge during Holy Week of each year.
[ترجمه گوگل]آنها ده ماه از سال در خواب زمستانی می مانند و در هفته مقدس هر سال ظاهر می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها ده ماه از سال در خواب زمستانی باقی می مانند و در طول هفته مقدس هر سال پدیدار می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bill Ryan: Like a kind of artificial induced hibernation?
[ترجمه گوگل]بیل رایان: مانند نوعی خواب زمستانی القایی مصنوعی؟
[ترجمه ترگمان]مثلا یه نوع مصنوعی و ساختگی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Clear the Enable Hibernation check box and click OK.
[ترجمه گوگل]تیک گزینه Enable Hibernation را پاک کرده و روی OK کلیک کنید
[ترجمه ترگمان]دیالوگ باکس Enable hibernation را روشن کرده و روی OK کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This paper reports the hibernation state of Gekko stvinhonis in the aspects of ecology and morphophysiology.
[ترجمه گوگل]این مقاله وضعیت خواب زمستانی Gekko stvinhonis را در جنبه های اکولوژی و مورفوفیزیولوژی گزارش می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله وضعیت زمستانی of stvinhonis را در جنبه های اکولوژی و morphophysiology گزارش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Is everything in hibernation under the bedding of snow?
[ترجمه گوگل]آیا همه چیز زیر بستر برف در خواب زمستانی است؟
[ترجمه ترگمان]همه چیز در خواب زمستانی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bears wake up in the spring after a winter of hibernation.
[ترجمه گوگل]خرس ها در بهار پس از یک زمستان زمستانی از خواب بیدار می شوند
[ترجمه ترگمان]خرس ها در بهار بعد از زمستان خواب زمستانی از خواب بیدار می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زمستان خوابی (اسم)
hibernation

انگلیسی به انگلیسی

• act of spending the winter in a dormant state; act of spending the winter in a place with a milder climate; dormant condition; state of inactivity

پیشنهاد کاربران

زمستان خوابی یا خواب زمستانی ( به انگلیسی: Hibernation ) ، حالت عدم فعالیت متابولیکی در جانوران و کندی درازمدت آن ها در زمستان است. در این حالت، درجه حرارت بدن پایین می آید، تنفس آهسته تر می شود و سوخت
...
[مشاهده متن کامل]
و ساز بدن کند می گردد. دلیل این حالت در جانوران، زنده ماندن در زمستان، بقاء در زمان کمبود غذا و بهره برداری از بافت چربی است. بسته به گونه جانور، درجه حرارت محیط و زمان سال، میزان خواب زمستانی متغیر است.

hibernation
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Hibernation
خفتگی ، خواب سِپَری
hibernation ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: خواب
تعریف: حالتی که در آن پس از انتقال محتویات حافظۀ موقت به حافظۀ ثابت، رایانه بدون فعالیت باقی می‏ماند تا بتوان پس از مدتی روند کار برنامه‏ها را بدون تغییر از سر گرفت
خواب زمستانی
Go into hibernation :
به خواب زمستانی فرو رفتن
زمستان خوابی کردن
به معنی خواب زمستانی حیواناتی که در زمستان شرایط فراهم کردن غدا را ندارند.

بپرس