پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣١٩)

بازدید
٤,٠٨٤
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

verb - transitive : فراهم کردن پول یا سایر منابع لازم برای چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - countable : عوارض خروج مالیات خروج پولی که مسافرانی که قصد مسافرت به خارج از کشور را دارند، می پردازند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - uncountable : حمل و نقل هوایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Informal - USA : Verb - noun تماس تلفنی ناخواسته گرفتن با کسی زنگ زدن به کسی به صورت تصادفی ( مانند وقتی که گوشی موبایل درون کیف و یا جیب است و به آن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

Adverb : Worldwide بین المللی در مقیاس جهانی جهانی از دیدگاه جهانی در سرتاسر دنیا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Dilly - dally : Verb - intransitive هدر دادن وقت ( به علت قادر نبودن به تصمیم گیری درباره ی چیزی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

اصطلاح: توی دردسر افتادم. توی هَچَل افتادم. گرفتار شدم. دچار دردسر شدم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Phrasal verb : پرواز کردن فضاپیما ( شاتل ) به سوی فضا و ترک زمین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Adjective - adverb : وارونه سر و ته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

( Phrasal verb ( informal : حضور داشتن در جایی در مکانی خاص، حاضر بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-١٣

Verb: احساس کفر یا بیگانگی را به کسی القا کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

سکوت مطلق سکوت محض سکوت کامل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سرعتِ صوت فاصله ای است که یک موج صوتی در مدت زمان یک ثانیه در یک سیال می پیماید و برابر است با ۳۴۳ متر بر ثانیه.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

به مکان و مقصد مشخصی رفتن با سرعت مشخصی حرکت کردن به عنوان مثال: The fighter travel at 3 times the speed of sound. آن جنگنده با سرعتی ۳ برابر سرعت ص ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Sum up In everyday English, people usually say reach a conclusion or come to a conclusion.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

حسادت کردن حسودی کردن به کسی یا چیزی Feel envy Have envy

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح : اما و اگر نداره دیگه جای بحثی نداره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

ضمیر انعکاسی مانند: himself, herself, themselves , . . . . . . ( هنگامی که فاعل و مفعول در جمله یکی است و با هم تفاوتی ندارند، از این ضمیرها استفاده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

دوشاخه یا سه شاخه برق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دوست گرامی جناب باقری عزیز بلی کاملا حق با شماست. ممنونم که دقت نظر داشتید.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Noun - countable : دائم السَفَر کسی که همیشه مسافرت می کند. کسی که بیشتر وقتش را در سفر می گذراند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : پروازِ شبانه پروازی که در طول شب انجام خواهد شد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصطلاح: تو فقط لَب تَر کن فقط کافیه که بگی ( تا برات انجامش بدم. ) فقط کافیه که اراده کنی ( تا برات انجامش بدم. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کسی را ترساندن و باعث فرارِ او شدن

پیشنهاد
٤

قدم اول را بد برداشتن کاری را به درستی شروع نکردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun - countable : تورِ گردشگریِ اتوبوسی توری که توریست ها و مسافران را برای بازدید از اماکن تاریخی، فرهنگی و . . . . با اتوبوس جابه جا می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

Noun - countable : کیسه پلاستیکی ( عموما دسته دار که به هنگام خرید، اجناس خریداری شده را در آنها قرار داده و حمل می کنند. ) نایلونِ خرید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

چمدان، ساک، کوله پشتی، کیف و . . . . را برای سفر بستن بار و بندیل سفر را بستن مهیای سفر شدن بار سفر را بستن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

Noun - countable : Streetlight تیر چراغ برق ( واقع در حاشیه ی خیابان ها، جاده ها، معابر عمومی و . . . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

Noun - countable : سفر جاده ای ( با ماشین و معمولا همراه با دوستان )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : چشم بند ماسک چشم ماسکی که به هنگام خوابیدن برای جلوگیری از نفوذ نور به چشم، بر روی چشم ها می گذارند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Adjective : بیش از حد خسته ( تا جایی که نتوان به درستی فکر کرد و یا کاری را به صورت عادی انجام داد و همچنین عصبانی شدن در این شرایط به آسانی صورت می ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - countable : قایق سواری سفر دریایی کوتاه با قایق های سواری کوچک، مخصوص توریست ها که معمولا کمتر از یک روز طول می کشد و معمولا در همان جایی که ش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Noun - countable : سفر با قایق ( بر روی رودخانه یا دریا به خصوص به منظور تفریح و گذشت و گذار )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : آژانس مسافرتی شرکت خدمات گردشگری Tour agency Travel agency Tour operator

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : دلفین صورتی نوعی دلفین صورتی رنگ کمیاب که فقط در رود آمازون موجود بوده و زندگی می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Phrasal verb: رزرو کردن از قبل جایی یا چیزی را تهیه و آماده کردن Book Register Enroll

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

Adjective : وحشت زده خیلی ترسیده شده قالب تُهی کرده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

Adjective : آسوده خاطر خاطرجمع آرام دارای آرامش خیال خاموش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

Adjective : ترسناک وحشتناک دلهره آور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

Adjective : گیج شده سردرگم متحیر هاج و واج شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اصطلاح: تو فقط لب تَر کن. تو فقط بگو ( تا خواسته ات را برآورده کنم. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : مدیرِ تور کسی که برای مسافرانِ تور برنامه ی سفر آنها را برنامه ریزی کرده و کارهایی مانند : خرید بلیت رفت و برگشت، رزرو هتل، رزرو ر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

Adjective : خسته کننده خستگی آور کِسِل کننده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - uncountable : Indirect thought نقلِ غیرمستقیمِ افکار و طرز تفکر دیگران بازگوییِ غیرمستقیمِ نظرات و افکار دیگران صحبت کلی درباره ی نظرات و افک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

Noun - uncountable : Indirect speech نقل قول غیرمستقیم نقل قول سخنان دیگران بازگو کردن حرفهایی که دیگران زده اند ( به صورت محتوای کلی و برداشت کلی ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

Noun - countable : حس تعلق خاطر احساس تعلق خاطر حس وابستگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun - countable : مرخصی استحقاقی مرخصی غیراستعلاجی مرخصی ویژه ی رفتن به تعطیلات یا سفر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun - countable : Sick leave مرخصی استعلاجی روزی ( روزهایی ) که کارمند ( کارگر ) به دلیل بیماری سرِ کار نرفته، اما برای آن حقوق دریافت می کند و در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

ظاهر قیافه ریخت و قیافه شکل