پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٢٩١)

بازدید
١,٠٦٨
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

Noun - countable : سفر جاده ای ( با ماشین و معمولا همراه با دوستان )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : چشم بند ماسک چشم ماسکی که به هنگام خوابیدن برای جلوگیری از نفوذ نور به چشم، بر روی چشم ها می گذارند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Adjective : بیش از حد خسته ( تا جایی که نتوان به درستی فکر کرد و یا کاری را به صورت عادی انجام داد و همچنین عصبانی شدن در این شرایط به آسانی صورت می ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

Noun - countable : قایق سواری سفر دریایی کوتاه با قایق های سواری کوچک، مخصوص توریست ها که معمولا کمتر از یک روز طول می کشد و معمولا در همان جایی که ش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Noun - countable : سفر با قایق ( بر روی رودخانه یا دریا به خصوص به منظور تفریح و گذشت و گذار )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : آژانس مسافرتی شرکت خدمات گردشگری Tour agency Travel agency Tour operator

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : دلفین صورتی نوعی دلفین صورتی رنگ کمیاب که فقط در رود آمازون موجود بوده و زندگی می کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Phrasal verb: رزرو کردن از قبل جایی یا چیزی را تهیه و آماده کردن Book Register Enroll

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

Adjective : وحشت زده خیلی ترسیده شده قالب تُهی کرده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Adjective : آسوده خاطر خاطرجمع آرام دارای آرامش خیال خاموش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

Adjective : ترسناک وحشتناک دلهره آور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

Adjective : گیج شده سردرگم متحیر هاج و واج شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اصطلاح: تو فقط لب تَر کن. تو فقط بگو ( تا خواسته ات را برآورده کنم. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : مدیرِ تور کسی که برای مسافرانِ تور برنامه ی سفر آنها را برنامه ریزی کرده و کارهایی مانند : خرید بلیت رفت و برگشت، رزرو هتل، رزرو ر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

Adjective : خسته کننده خستگی آور کِسِل کننده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - uncountable : Indirect thought نقلِ غیرمستقیمِ افکار و طرز تفکر دیگران بازگوییِ غیرمستقیمِ نظرات و افکار دیگران صحبت کلی درباره ی نظرات و افک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

Noun - uncountable : Indirect speech نقل قول غیرمستقیم نقل قول سخنان دیگران بازگو کردن حرفهایی که دیگران زده اند ( به صورت محتوای کلی و برداشت کلی ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Noun - countable : حس تعلق خاطر احساس تعلق خاطر حس وابستگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - countable : مرخصی استحقاقی مرخصی غیراستعلاجی مرخصی ویژه ی رفتن به تعطیلات یا سفر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - countable : Sick leave مرخصی استعلاجی روزی ( روزهایی ) که کارمند ( کارگر ) به دلیل بیماری سرِ کار نرفته، اما برای آن حقوق دریافت می کند و در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

ظاهر قیافه ریخت و قیافه شکل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به طور ناچیزی به مقدار کمی اندکی خیلی ناچیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

فروکش کردن به عنوان مثال: Their thrill of winning has faded. هیجان برنده شدن آنها فروکش کرده است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

دوصد گفته چو نیم کردار نیست. به عمل کار برآید، به سخندانی نیست. گفتنش آسونه. گفتن یا حرف زدن، آسان تر از انجام دادن کار است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤١

Noun - uncountable : رفاه زمانی که مردم پول و هرچیزی که برای داشتن یک زندگی شاد نیاز دارند، در دسترس داشته باشند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun - uncountable : همبستگی اجتماعی اتحاد ملی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

Adjective : مبالغه غُلُوآمیز گزافه گویی بزرگنمایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

Noun - countable : تعاملات اجتماعی روابط با افراد اجتماع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Informal - USA : Yowzers Yowzer صوتی که برای بیان تعجب، اشتیاق، هیجان و . . . . به کار می رود. مانند صوتِ !wow که برای همین منظور کاربرد دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - plural : Whitecaps موجهایی هِلالی شکل در دریاها یا دریاچه ها که قسمت بالایی آنها به دلیل وجودِ کف در آن، به رنگ سفید دیده می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

پُستچی نامه بَر نامه رِسان کارمند اداره پست که شغل او نامه رسانی و تحویل بسته های پستی به صاحبان آنها می باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

noun - countable : توربین بادی ( که عموما برای تولید برق به کار می رود. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی را ناراحت کردن باعث ناراحتی فردی شدن

پیشنهاد
٥

Idiom: دیگه جونم به لبم رسیده دیگه دارم از کوره در میرم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤١

نشان دادن شجاعت، قدرت و آرامش از خود ( به خصوص در برابر سختی ها و مشکلات ) ضعف نشان ندادن از خود در برابر مشکلات و سختی ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Verb - informal in Australia and New Zealand : شرور بودن رفتار شرورانه داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

موفق تر بودن از دیگران انجام دادن کارها، بهتر از دیگران

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

مانع انجام کار دیگران شدن جلوی وقوع اتفاقی را گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

Phrasal verb : Become شدن تبدیل شدن

پیشنهاد
٤

Noun - countable : Parcel - delivery company شرکت هایی که کار آنها تحویل اجناس و اشیاء بسته بندی شده به صاحبان آنهاست. مانند کاری که در ایران شرکت پس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

بدبیاری پشتِ بدبیاری دائم بدبیاری آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

سرپیچ لامپ ( بخش فلزی انتهای لامپ که داخل پاتروم بسته می شود. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

noun - countable : دَرِ چیزهایی مثل خودکار، خودنویس و . . . . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Noun - countable : مضیقه ی مالی فشارِ مالی کم پولی نداری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

غرورت را زیر پا بگذار روی غرورت پا بگذار غرورت را بشکن مغرور نباش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تصمیم با خودته It's up to you

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

میوه جات میوه های خوراکی اصولا این نام به میوه هایی گفته می شود، که چندساله هستند و گیاه آنها یکساله نیست. بنابراین خوراکی هایی مانند خیار که در فرهن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

شغل زنبورداری زنبورداری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

مرموز مبهم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

Noun - countable : سریال تلویزیونی سریالی که از تلویزیون پخش می شود.