پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣١٩)

بازدید
٤,٠٨٤
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

Noun - countable : سرپرست اردوگاه شخصی که در طی تعطیلات بر یک اردوگاه نظارت کرده و مسئول اصلی آن می باشد. برخی از مهم ترین وظایف او عبارتند از : ۱. ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

شهربازی موضوعی پارک موضوعی یعنی پارکی که دارای موضوع خاصی است و علاوه بر جنبه ی تفریحی، جنبه ی آموزشی نیز دارد. مانند پارکِ گلها، پارکِ آب بازی، پارک ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کار تابستانی کاری که دانش آموزان در طول تعطیلات تابستانی، انجام می دهند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

پرستار روانپزشکی شخصی که شغل او مراقبت کردن از افراد دارای بیماری های روانی، می باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بلاتکلیف گذاردن کسی کسی را منتظر جواب یا نظر خود گذاشتن کسی را معطل خود کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

مشاور شغلی مشاور کاریابی کسی که شغل وی دادن مشورت و توصیه و راه حل های کاربردی به دیگران درباره ی شغل آن ها می باشد. این مشاوران درباره ی این که چه ش ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

شروع به انجام کاری کردن کاری را به صورت همیشگی و معمولی انجام دادن حرکت کردن کِشتی در مسیر مخالف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

شهرت جهانی شناخته شده در کل جهان شناخته شده برای همه ی مردم دنیا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

نماینده ادبی کسی که به وکالت و نمایندگی از طرف یک نویسنده، وارد مذاکره با ناشرین کتاب، تبلیغ کنندگان و . . . . . می شود تا به چاپ و فروش هر چه بیشتر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

Become famous معروف شدن مشهور شدن شناخته شدن در بین دیگران

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

Noun - countable : Record company شرکت ضبط و پخش موسیقی شرکتهایی که بر روی خوانندگان سرمایه گذاری کرده و به آنها در ضبط، پخش، انجام تبلیغات، بازاریا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

Phrase of claim : Somebody's/something's claim to fame : دلیل شهرت دلیل معروف شدن کسی/چیزی بیشتر برای مسخره کردن دلیل شهرت کسی/چیزی به کار می رود و ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : نامه ی عدم پذیرش نامه ی اعلام عدم قبولی نامه ای که یک کارخانه، شرکت، کارگاه و . . . . . به متقاضیانِ کاری که در مصاحبه ی استخدامی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

علف خشک جمع شده به صورت لوله شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

تجربه کسب کردن بدست آوردن تجربه باتجربه شدن تجربه اندوختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

هدر ندادن چیزی صرفه جویی کردن در چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - uncountable : جلسه ی مجازی جلسه ی اینترنتی برگزاری جلسات از طریق اینترنت به جای تشکیل جلسات به صورت حضوری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Adjective : خانوادگی دارای محیط مناسب برای خانواده ها ( به خصوص خانواده هایی که دارای فرزند نیز می باشند. ) خانواده پسند خانواده محور نمونه : A fa ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

قاطعانه بدون شک و شبهه با اطمینان کامل بدون هیچ حرف و حدیثی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

جادو درمانی مکتبی که پیروان آن ادعا دارند به کمک جادو و ارتباطی که با دنیای ارواح و مردگان برقرار می کنند، می توانند بیماران را درمان کنند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

مراکزی که در برخی کشورها وجود دارند و معمولا بودجه ی دولتی و محلی نیز دریافت می کنند و در مکان خود خدماتی به افراد بزرگسال ( عمدتا افراد مسن ) ارائه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

مدیریت مالی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اصطلاح : کارم زیاد طول نمی کشه. الان زود برمیگردم.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

Adjective : فریب خورده وسوسه شده گمراه شده اغوا شده گول خورده به عنوان مثال : Tempted by money : فریب خورده به وسیله ی پول. اغوا شده به کمک پول گول ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

باشگاه تندرستی فرق این کلمه با gym در این است که در یک health club علاوه بر تجهیزات ورزشی که در gym ها نیز موجود است، امکانات بیشتری مانند، اتاق ماسا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

بلیت مترو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Noun - countable - informal : مشتری ثابت و دائمی یک رستوران، مغازه و . . . . سربازی که شغل دائمی او خدمت کردن در نیروهای نظامی است. بنزین سُرب دار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

Adjective : دارای تخفیف شده تخفیف خورده تخفیف گرفته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

Adjective : مستقر در محل حاضر در محیط کار به عنوان مثال: An on - site doctor = پزشک مستقر در محل کار ( یعنی پزشکی که توسط یک شرکت، کارخانه، اداره و ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

اتاق آرامش اتاق آرام اتاقی که در محل کار برای کارمندان در نظر گرفته می شود و دارای کاربری های متنوعی مانند: استراحت کردن، چرت زدن، انجام اعمال مذهبی، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

به توصیه ی کسی عمل کردن مشورت دیگران را پذیرفتن و طبق آن عمل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

مسیر شغلی راهی که یک کارمند یا کارگر در طول دوران کاری خود باید در محل کارش طی کند تا به ارتقاء شغلی دست پیدا کند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بازار کار درخواست استخدام نیروی کار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

در تمامِ مدتِ. . . . . . . در تمامِ طولِ. . . . . . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

وَر رفتن با چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

توجه دیگران را به خود جلب کردن جلب توجه کردن نظر دیگران را به سمت خود معطوف کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

Verb - informal : به شدت باران باریدن راندن یک وسیله نقلیه به صورت خیلی سریع و بدون احتیاط

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تِیِ دسته دار پلاستیکی ( که سَرِ آن به صورت مکعب مستطیلی باریک و بلند است و برای جمع آوری مایعات از روی زمین و هدایت آن به سمتی خاص استفاده می شود. ) ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

تِیِ دسته دارِ نخی ( که از آن برای پاک کردن کف زمین استفاده می شود. ) زمین شویِ دسته دارِ نخی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

با دست دیگران را وادار به حرکت کردن تا راهی برای عبور باز شود. از مانعی عبور کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به دنبال چیزی گشتن در یک جای شلوغ ( مثلا بین انبوهی از کاغذ و یا در جیب لباس و . . . . ) تظاهر به ندیدن کسی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

Verb : دوچرخه سواری کردن سوار دوچرخه شدن تحویل دادن چیزی به کسی توسط موتور سیکلت به منظور تحویل دادن سریعتر آن نمونه : We biked a copy over to Greg ...

پیشنهاد
٢

Idiom : برو سر اصل مطلب حاشیه نرو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

جریمه شدن تنبیه شدن مجازات شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

برگه ی امتحان برگه ی آزمون کتبی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Adjective : مقاوم Verb : ضدآب کردن پارچه فعال کردن مخمر ( مانند خمیرمایه نان ) با افزودن آب به آن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اصطلاح: من از کجا بدونم؟ چرا من باید جواب رو بدونم؟؟ چرا فکر میکنی من خبر دارم؟؟؟

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

All of us همه ی ما ما همگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بیحس کردن در برابر چیزی بی اهمیت شدن وقایع در نظر کسی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

حساس کردن حساس شدن