پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣١٩)

بازدید
٤,٠٩١
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

چسب قطره ای چسبِ مایعِ کوچک با قدرت چسبندگی و سرعت خشک شدنِ زیاد اَبَر چسب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

تفنگ آب پاش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

noun - countable : لیفت تراک خودروی لیفت تراک ( که برای برداشتن و حمل و نقل بارهای سنگین به کار می رود. ) به عنوان مثال : • Large packages may be u ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

از روی غرور با کسی حرف زدن از سر تحقیر با کسی حرف زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

شرایط بدی را تجربه کردن در وضعیت بغرنج و ناراحت کننده ای بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

آسیب رساندن از چیزی بد استفاده کردن چیزی را در راه نادرست به کار بردن و استفاده کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیله شیشه ای تیله ( توپ های شیشه ای گرد و کوچک که رنگهای زیبایی دارند و کودکان با آن ها بازی می کنند. )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

مجازی موهومی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Turn something over to somebody : چیزی را به کسی واگذار کردن به کسی چیزی را تحویل دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

آشکار شدن نشانه های لذت و خوشحالی در چهره یا چشمان شخصی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

Allow time for something = زمان در اختیار کسی قرار دادن برای چیزی به عنوان مثال: I'll allow time for questions and comments at the end

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

مشارکت کردن در انجام کاری درگیر شدن در کاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

در سطح جهانی در سطح بالاترین استانداردهای جهان تاپ بسیار سطح بالا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable : کارت هدیه بانکی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

re - gift : هدیه دادن کادویی که به ما هدیه داده اند، به شخص دیگری هدیه دادن کادوهای دریافتی خود به فرد دیگری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

منطقه حفاظت شده منطقه شکار ممنوع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

Adjective : خیلی گرسنه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Noun - uncountable : ریشه کَنی قلع و قمع نابودی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

رویارویی با مقابله با مبارزه با برخورد با

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

Noun - countable : مداد نوکی مداد اتود مداد فشاری اتود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

Automatic pencil مداد اتود مداد فشاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مداد اتود مداد فشاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

تا به عنوان مثال: one through five => یک تا پنج

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

پنجره کشویی ( پنجره ای که لنگه ی باز شده ی آن روی لنگه ی دیگر قرار می گیرد. )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

کاهش دادن کاستن کم کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح : کاملا واضح است. کاملا روشن است. کاملا مشخص و معلوم است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

با دیده ی تحقیر به دیگران نگریستن دیگران را از خود سطح پایین تر فرض کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

عامیانه : اِیوَل دَمِت گرم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

Noun - countable : میهمانی ویژه ی کودکان که در طی آن، بچه ها، شب را در منزل میزبان سپری کرده و فردا آنجا را ترک خواهد کرد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

پول خُردهای اضافی ( سکه های اضافی ) که شخص به آن نیاز ندارد و می خواهد آنها را به یک متکدی یا یک نیازمند اهدا کند. Spare changes

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

فراموش کردن کسی یا چیزی ( به دلیل اهمیت ندادن به وی یا اهمیت نداشتن وی ) از کنار کسی عبور کردن ( بدون توجه کردن به وی و ایستادن و سلام و علیک کردن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

وقتی همراه با اسامی می آید ( مثلا: food drive , shoe drive, book drive, blood drive , . . . . ) به معنی کمپینی است که از طرف یک خیریه یا موسسه برای ج ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

هاپو ( سگ در زبان عامیانه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

هوایی که در زمستان به وجود می آید و در طی آن، باران و برف در یک زمان می بارند. در واقع بارش به صورت مخلوطی از برف و باران و به صورت همزمان می باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مرخص شدن از بیمارستان آزاد شدن از زندان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

بیش از حد درباره چیزی اندیشیدن نگران بودن درباره چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

پذیرفته شدن یک فرد توسط اعضای یک گروه یا سازمان بخشی از یک گروه یا سیستم بودن جا افتادن در بین یک گروه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

به دست آوردن کار، جایگاه، شغل و . . . . ( که گرفتن و بدست آوردن آنها بسیار مشکل می باشد - informal )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

بهترین کار ممکن را در امتحان، شغل و . . . . انجام دادن ( Informal ) ماهر، چیره دست، خبره، کاربلد، استادکار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

راه افتادن و رونق گرفتن یک کسب و کار طلوع کردن و بالا آمدن ماه و خورشید در آسمان، تا جایی که بتوان آن ها را دید. بیرون آمدن گیاهان از زمین مشکل ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

verb - transitive : شفاف کردن یک موضوع ( این معنی بیشتر در گزارش های خبری استفاده می شود. ) نمونه : Both sides have signaled their willingness to ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

خلاصه شده ی کلمه ی biotechnology زیست فناوری دانشی که از سیستم های زنده و جانداران برای توسعه یا تولید محصولات جدید استفاده می کند تا بتواند محصول ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

Noun - informal : حرف بجا حرف سنجیده حرف مناسبِ گفتن حرف شایسته ی بیان کردن نمونه : He has a mouthful to say on the subject

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

با پشت به زمین خوردن با پشت به زمین برخورد کردن با پشت روی زمین افتادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

مایه ی خوشحالی باعث خوشحالی عامل شادی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

دروغ شاخدار دروغ بزرگ دروغ غیرقابل باور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

adjective : وقتی درباره ی ( دروغ ) صحبت می شود، این کلمه به عنوان صفت آن به کار رفته و به معانی زیر خواهد بود: ( دروغ ) شاخدار ( دروغ ) عجیب و غری ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

پَهن کردن چیزی روی سطحی صاف گستراندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

مزرعه ی پرورش اسب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

گرمخانه پناهگاه بی خانمان ها سرپناه رایگان محل خواب رایگان مکانی که ( توسط برخی نهادها مانند: شهرداری، بهزیستی و . . . . ) برای نگهداری از افراد بی ...