پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٣٠٨)
در سطح جهانی در سطح بالاترین استانداردهای جهان تاپ بسیار سطح بالا
noun - countable : کارت هدیه بانکی
re - gift : هدیه دادن کادویی که به ما هدیه داده اند، به شخص دیگری هدیه دادن کادوهای دریافتی خود به فرد دیگری
منطقه حفاظت شده منطقه شکار ممنوع
Adjective : خیلی گرسنه
Noun - uncountable : ریشه کَنی قلع و قمع نابودی
رویارویی با مقابله با مبارزه با برخورد با
Noun - countable : مداد نوکی مداد اتود مداد فشاری اتود
Automatic pencil مداد اتود مداد فشاری
مداد اتود مداد فشاری
تا به عنوان مثال: one through five => یک تا پنج
پنجره کشویی ( پنجره ای که لنگه ی باز شده ی آن روی لنگه ی دیگر قرار می گیرد. )
کاهش دادن کاستن کم کردن
اصطلاح : کاملا واضح است. کاملا روشن است. کاملا مشخص و معلوم است.
با دیده ی تحقیر به دیگران نگریستن دیگران را از خود سطح پایین تر فرض کردن
عامیانه : اِیوَل دَمِت گرم
Noun - countable : میهمانی ویژه ی کودکان که در طی آن، بچه ها، شب را در منزل میزبان سپری کرده و فردا آنجا را ترک خواهد کرد.
پول خُردهای اضافی ( سکه های اضافی ) که شخص به آن نیاز ندارد و می خواهد آنها را به یک متکدی یا یک نیازمند اهدا کند. Spare changes
فراموش کردن کسی یا چیزی ( به دلیل اهمیت ندادن به وی یا اهمیت نداشتن وی ) از کنار کسی عبور کردن ( بدون توجه کردن به وی و ایستادن و سلام و علیک کردن )
وقتی همراه با اسامی می آید ( مثلا: food drive , shoe drive, book drive, blood drive , . . . . ) به معنی کمپینی است که از طرف یک خیریه یا موسسه برای ج ...
هاپو ( سگ در زبان عامیانه )
هوایی که در زمستان به وجود می آید و در طی آن، باران و برف در یک زمان می بارند. در واقع بارش به صورت مخلوطی از برف و باران و به صورت همزمان می باشد.
مرخص شدن از بیمارستان آزاد شدن از زندان
بیش از حد درباره چیزی اندیشیدن نگران بودن درباره چیزی
پذیرفته شدن یک فرد توسط اعضای یک گروه یا سازمان بخشی از یک گروه یا سیستم بودن جا افتادن در بین یک گروه
به دست آوردن کار، جایگاه، شغل و . . . . ( که گرفتن و بدست آوردن آنها بسیار مشکل می باشد - informal )
بهترین کار ممکن را در امتحان، شغل و . . . . انجام دادن ( Informal ) ماهر، چیره دست، خبره، کاربلد، استادکار
راه افتادن و رونق گرفتن یک کسب و کار طلوع کردن و بالا آمدن ماه و خورشید در آسمان، تا جایی که بتوان آن ها را دید. بیرون آمدن گیاهان از زمین مشکل ب ...
verb - transitive : شفاف کردن یک موضوع ( این معنی بیشتر در گزارش های خبری استفاده می شود. ) نمونه : Both sides have signaled their willingness to ...
خلاصه شده ی کلمه ی biotechnology زیست فناوری دانشی که از سیستم های زنده و جانداران برای توسعه یا تولید محصولات جدید استفاده می کند تا بتواند محصول ...
Noun - informal : حرف بجا حرف سنجیده حرف مناسبِ گفتن حرف شایسته ی بیان کردن نمونه : He has a mouthful to say on the subject
با پشت به زمین خوردن با پشت به زمین برخورد کردن با پشت روی زمین افتادن
مایه ی خوشحالی باعث خوشحالی عامل شادی
دروغ شاخدار دروغ بزرگ دروغ غیرقابل باور
adjective : وقتی درباره ی ( دروغ ) صحبت می شود، این کلمه به عنوان صفت آن به کار رفته و به معانی زیر خواهد بود: ( دروغ ) شاخدار ( دروغ ) عجیب و غری ...
پَهن کردن چیزی روی سطحی صاف گستراندن
مزرعه ی پرورش اسب
گرمخانه پناهگاه بی خانمان ها سرپناه رایگان محل خواب رایگان مکانی که ( توسط برخی نهادها مانند: شهرداری، بهزیستی و . . . . ) برای نگهداری از افراد بی ...
Work on somebody/something : کار کردن بر روی چیزی به منظور تولید محصول جدید و یا تعمیر آن
عباراتِ زمانی واژگانِ زمانی کلمات یا جملاتی که نشان دهنده و بیان کننده ی یک زمان می باشند. به عنوان مثال: Yesterday ( که یک واژه ی تک کلمه ای است ...
در طولِ در طیِ به عنوان مثال: Over the past few years => در طول چند سال گذشته
تا به الان تا به امروز تا امروز تا الان
اوایل در ابتدای در شروع به عنوان مثال: earlier this year => اوایل سال جاری
In fact As a matter of fact Actually در واقع در حقیقت در اصل
منتقد مخالف نقدکننده
به طور کلی کاملا همگی
به یاد سپردن ( یک واقعیت یا بخشی از اطلاعات که مهم هستند و یا در آینده مفید واقع خواهند شد. )
تُفاله مانند: Tea grouts : تفاله ی چای Coffee grouts : تفاله ی قهوه
شرکت کردن در یک کار، ورزش، رویداد اجتماعی و . . . . . همراه با سایر مردم مشارکت کردن در حضور پیدا کردن در
فردی دارای رفتاری غیرعادی و متفاوت با اکثریت مردم عجیب غریب