پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٣٠٨)
informal • آمریکای شمالی یک تلفن همراه ارزان قیمت که از قبل بهای آن پرداخت می شود.
SYN: sales camping - sales drive یک سری رویدادها یا فعالیتهایی که با هدف تبلیغ یک محصول و افزایش فروش انجام می شود.
یک جشنواره سکولار که از 26 دسامبر تا 1 ژانویه توسط بسیاری از آمریکایی های آفریقایی تبار ، ساکن آمریکای شمالی برای حفظ میراث فرهنگی و ارزش های سنتی شا ...
جشن ویژه یهودیان، که 8 روز در ماه های دسامبر یا نوامبر برگزار شده و تعطیل می باشد.
خطر برق گرفتگی
noun - countable: آتش سوزی بزرگی که در یک خانه اتفاق می افتد و عموما خسارات بسیار زیادی به آن وارد می کند.
خالی بندی کردن چاخان گفتن مثال: I bought a BMW. Really? No, i'm just fronting
علیرغم اینکه با اینکه با وجود اینکه هرچند
معادل ضرب المثل فارسی: آدم عاشق کر و کور است.
یک جورایی معادل ضرب المثل: شکر نعمت، نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند. یعنی باید قدر چیزهایی که گرانبها هستند ولی به رایگان در اختیار ما ...
معادل با این ضرب المثل های فارسی است: ۱ - نابرده رنج، گنج میسر نمی شود. ۲ - بهشت را به بها می دهند، نه به بهانه.
Adjective : پر استفاده پر کاربرد کاربردی
Comparative adjective : عاقل تر دانا تر باهوش تر فهمیده تر
Comparative adjective : درست تر صحیح تر دقیق تر
جنگل کوچک
Adjective : مشترک شراکتی
درک کردن متوجه شدن
گفتن چیزی به کسی که قبلا درباره ی آن نمی دانسته است. نشان دادن چیزی به دیگران به کمک اشاره کردن به آن اشاره کردن به کسی یا چیزی به وسیله ی انگشت دست ...
بدتر شدن شرایط وخیم شدن اوضاع عود کردن
عجله کردن، خسران و دردسر به وجود می آورد
پایدار بودن دوام آوردن باقی ماندن حفظ شدن
Comparative adjective : مشتاق تر علاقه مند تر دلباخته تر عاشق تر شیفته تر
به شدت تلاش کردن برای به دست آوردن هدفی جنگیدن با کسی یا چیزی دست و پنجه نرم کردن با کسی یا چیزی
Phrasal verb : بیرون ماندن از منزل در ساعات عصر و پایان شب
Phrase : شروع به شناختن کسی یا چیزی کردن
کله قندی پلاستیکی ( جسم پلاستیکی مخروطی شکل، که پلیس ها جهت کنترل کردن ترافیک و یا مسدود کردن برخی مسیرها، آن را روی زمین قرار می دهند. )
Noun - countable : دانشجو یا دانش آموز مهمان کسی که برای مدت کوتاهی، جهت ادامه تحصیل به خارج از کشور مسافرت می کند.
خانواده ای است که فردی غریبه را که عموما اهل کشوری دیگری است و دارای فرهنگ متفاوتی نیز می باشد، به منزل خود دعوت کرده و بدون دریافت هیچ پولی از وی پذ ...
Adjective بی ادبانه غیردوستانه ناگهانی غیرمنتظره
به غیر از به جز
بی پروا بدون رودربایستی بدون توجه و ملاحظه
قطعا بدون شک مطمئنا
دیر رسیدن به جایی دیر شدن
از طریقِ به کمکِ به وسیله یِ مثال: . We can always chat over the internet
غذای خانگی ( غذایی که در منزل پخته و تهیه می شود، به جای غذا خوردن در رستوران و یا خرید غذاهای آماده شده از بیرون )
دستفروش کسی که اجناس خود را کنار خیابان ( به جای فروختن در مغازه یا فروشگاه ) می فروشد. فروشنده دوره گرد
ابراز محبت کردن نمایش دادن احساسات
جا زدن در صف رعایت نکردن نوبت در صف
رسیدن به یک محل یا یک نفر که دستیابی به آن مشکل است.
ساکت تر بی سر و صداتر
بسیار هیجان زده شدن ( به خاطر اتفاق های خوبی که افتاده است ) بسیار هیجان زده شدن ( به خاطر ناراحت بودن از چیزی )
هم فکری کردن مشورت کردن با دیگران
چراغ راهنمایی و رانندگی ( که در اصطلاح عامیانه چراغ قرمز و یا چراغ راهنمایی خوانده می شود. )
noun - countable منطقه ی پارک ممنوع ( محلی که در صورت پارک کردن خودرو در آن؛ پلیس علاوه بر جریمه نمودن، خودروی متخلف را به پارکینگ پلیس منتقل می نم ...
خوش بین بودن مثبت اندیش بودن تفکر مثبت داشتن
باقی مانده ی غذا ( که اصطلاحا به آن غذای دست خورده هم می گویند. )
دهان پر ( دهانی که پر از خوردنی یا نوشیدنی است و در این حالت، امکان صحبت کردن وجود ندارد )
غذای سر ریز ( غذایی که بعد از خوردن بشقاب اول، دوباره برای کسی که هنوز گرسنه است، آورده می شود. )
پرسه زدن بی هدف راه رفتن و قدم زدن در جایی
مجموعه ی شامل قاشق، چنگال و کارد که از آنها برای صرف و سرو کردن غذاها استفاده می شود. Silverware : SYN