پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣٠٨)

بازدید
٢,٧٦٦
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

informal • آمریکای شمالی یک تلفن همراه ارزان قیمت که از قبل بهای آن پرداخت می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

SYN: sales camping - sales drive یک سری رویدادها یا فعالیتهایی که با هدف تبلیغ یک محصول و افزایش فروش انجام می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

یک جشنواره سکولار که از 26 دسامبر تا 1 ژانویه توسط بسیاری از آمریکایی های آفریقایی تبار ، ساکن آمریکای شمالی برای حفظ میراث فرهنگی و ارزش های سنتی شا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

جشن ویژه یهودیان، که 8 روز در ماه های دسامبر یا نوامبر برگزار شده و تعطیل می باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

خطر برق گرفتگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable: آتش سوزی بزرگی که در یک خانه اتفاق می افتد و عموما خسارات بسیار زیادی به آن وارد می کند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

خالی بندی کردن چاخان گفتن مثال: I bought a BMW. Really? No, i'm just fronting

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

علیرغم اینکه با اینکه با وجود اینکه هرچند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

معادل ضرب المثل فارسی: آدم عاشق کر و کور است.

پیشنهاد
٢

یک جورایی معادل ضرب المثل: شکر نعمت، نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند. یعنی باید قدر چیزهایی که گرانبها هستند ولی به رایگان در اختیار ما ...

پیشنهاد
-١٤

معادل با این ضرب المثل های فارسی است: ۱ - نابرده رنج، گنج میسر نمی شود. ۲ - بهشت را به بها می دهند، نه به بهانه.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Adjective : پر استفاده پر کاربرد کاربردی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

Comparative adjective : عاقل تر دانا تر باهوش تر فهمیده تر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

Comparative adjective : درست تر صحیح تر دقیق تر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

جنگل کوچک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

Adjective : مشترک شراکتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

درک کردن متوجه شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

گفتن چیزی به کسی که قبلا درباره ی آن نمی دانسته است. نشان دادن چیزی به دیگران به کمک اشاره کردن به آن اشاره کردن به کسی یا چیزی به وسیله ی انگشت دست ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بدتر شدن شرایط وخیم شدن اوضاع عود کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

عجله کردن، خسران و دردسر به وجود می آورد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

پایدار بودن دوام آوردن باقی ماندن حفظ شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

Comparative adjective : مشتاق تر علاقه مند تر دلباخته تر عاشق تر شیفته تر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به شدت تلاش کردن برای به دست آوردن هدفی جنگیدن با کسی یا چیزی دست و پنجه نرم کردن با کسی یا چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

Phrasal verb : بیرون ماندن از منزل در ساعات عصر و پایان شب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

Phrase : شروع به شناختن کسی یا چیزی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

کله قندی پلاستیکی ( جسم پلاستیکی مخروطی شکل، که پلیس ها جهت کنترل کردن ترافیک و یا مسدود کردن برخی مسیرها، آن را روی زمین قرار می دهند. )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

Noun - countable : دانشجو یا دانش آموز مهمان کسی که برای مدت کوتاهی، جهت ادامه تحصیل به خارج از کشور مسافرت می کند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤٠

خانواده ای است که فردی غریبه را که عموما اهل کشوری دیگری است و دارای فرهنگ متفاوتی نیز می باشد، به منزل خود دعوت کرده و بدون دریافت هیچ پولی از وی پذ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

Adjective بی ادبانه غیردوستانه ناگهانی غیرمنتظره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

به غیر از به جز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بی پروا بدون رودربایستی بدون توجه و ملاحظه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

قطعا بدون شک مطمئنا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دیر رسیدن به جایی دیر شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از طریقِ به کمکِ به وسیله یِ مثال: . We can always chat over the internet

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

غذای خانگی ( غذایی که در منزل پخته و تهیه می شود، به جای غذا خوردن در رستوران و یا خرید غذاهای آماده شده از بیرون )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دستفروش کسی که اجناس خود را کنار خیابان ( به جای فروختن در مغازه یا فروشگاه ) می فروشد. فروشنده دوره گرد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

ابراز محبت کردن نمایش دادن احساسات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

جا زدن در صف رعایت نکردن نوبت در صف

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

رسیدن به یک محل یا یک نفر که دستیابی به آن مشکل است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

ساکت تر بی سر و صداتر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بسیار هیجان زده شدن ( به خاطر اتفاق های خوبی که افتاده است ) بسیار هیجان زده شدن ( به خاطر ناراحت بودن از چیزی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

هم فکری کردن مشورت کردن با دیگران

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

چراغ راهنمایی و رانندگی ( که در اصطلاح عامیانه چراغ قرمز و یا چراغ راهنمایی خوانده می شود. )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

noun - countable منطقه ی پارک ممنوع ( محلی که در صورت پارک کردن خودرو در آن؛ پلیس علاوه بر جریمه نمودن، خودروی متخلف را به پارکینگ پلیس منتقل می نم ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

خوش بین بودن مثبت اندیش بودن تفکر مثبت داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

باقی مانده ی غذا ( که اصطلاحا به آن غذای دست خورده هم می گویند. )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

دهان پر ( دهانی که پر از خوردنی یا نوشیدنی است و در این حالت، امکان صحبت کردن وجود ندارد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

غذای سر ریز ( غذایی که بعد از خوردن بشقاب اول، دوباره برای کسی که هنوز گرسنه است، آورده می شود. )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

پرسه زدن بی هدف راه رفتن و قدم زدن در جایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مجموعه ی شامل قاشق، چنگال و کارد که از آنها برای صرف و سرو کردن غذاها استفاده می شود. Silverware : SYN