پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣١٩)

بازدید
٤,٠٩١
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دنیا خیلی کوچیکه !!!!! عجب دنیای کوچیکی !!!! ( اصطلاحی که وقتی به طور ناخواسته و غیرمترقبه ، فردی را بعد از مدتهای طولانی می بینیم، به کار برده می ش ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Phrase : مصاحب و همراه داشتن ندیم و مونس داشتن همراه و هم کلام و هم زبان داشتن تنها نبودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

از وسط ناکجا آباد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Adjective : ناشناس ناشناخته بی نام و نشان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

پرداختن بدهی خود به دیگران پرداخت کردن قبض هایی مانند آب و برق و گاز و . . . . پرداخت کردن حقوق کارمندان و کارگران

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

جهت یابی کردن آدرس جایی را پیدا کردن مختصات مکانی را یافتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

verb : دستیابی به اطلاعات محرمان دیگران در درون کامپیوتر آنها به منظور تغییر دادن یا سوء استفاده کردن از آن هک کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

سختگیری کردن درباره چیزی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

شمشیر دو لبه شمشیر دو دَم شمشیری که هر دو طرف تیغه ی آن، تیز و بُرنده است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

تخریب کننده ی اموال عمومی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیوند زدن اعضای بدن متوفی به فرد دیگری پیوند اعضا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در لولادار در دارای لولا در لولایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

سرقت مسلحانه انجام دادن مرتکب سرقت مسلحانه شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

محکوم کردن مجرم به مجازات متناسب با جرمش محکوم کردن مجرم از طرف دادگاه و قاضی بررسی کننده پرونده بریدن حکم مجازات برای محکوم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به زندان بردن کسی به زندان انداختن کسی زندانی کردن فردی تحویل دادن فردی به زندان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

Adjective مجازات شده تنبیه شده تادیب شده به سزای اعمال خویش رسیده شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

عبور عابر پیاده از محل هایی که عبور عابر پیاده در آنجا ممنوع شده است. عبور عابر پیاده از محل های ممنوع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

Comparative adjective : سخت گیرانه تر موکد تر محکم تر اکید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

( Decide ( on/upon ) ( something/somebody انتخاب کردن کسی یا چیزی بعد از اندیشیدن زیاد درباره آن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

دوباره از صفر شروع کردن دوباره از ابتدا کاری را شروع کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

تیوپ لاستیک اتومبیل حلقه ی پلاستیکی بزرگی که باد شده و داخل لاستیک اتومبیل ها قرار می گیرد. طبیعی است که لاستیک های تیوب لس ( tubeless ) فاقد این ت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

دیوانه شدن به شدت هیجان زده شدن از شدت هیجان، کنترل خود را از دست دادن از خود بی خود شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

Interjection : خدانگهدار خداحافظ به امید دیدار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

Adjective : علاقه مند به مهمانی رفتن مهمانی دوست طرفدار مهمانی دادن و مهمانی رفتن عاشق مهمانی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خود را از معرض دید عموم مخفی نگه داشتن گوشه گیری کردن اجتماعی نبودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

آدم فوق العاده اجتماعی و معاشرتی دوستدار و علاقه مند به کارهای گروهی جمع دوست اجتماع دوست گروه دوست

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

در نوردیدن طی کردن جستجو کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

از تعجب شاخ درآوردن خیلی تعجب کردن شگفت زده شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

داروی بی اثر دارو نما داروی واهی داروی الکی دارویی که برای افرادی تجویز می شود که صرفا خیال می کنند، بیماری خاصی دارند و یا ممکن است به بیماری خاصی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

آدم بی مزه و لوس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

Slang: Fart

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

Adjective : بسیار ناراحت و عصبانی از چیزی خشمگین دلخور

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

ارتقاء شغلی رتبه ی شغلی بالاتر بدست آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨١

Noun - informl : چیزی یا به خصوص شخصی که خیلی اعصاب داغون کن و روی مُخه آدم ناجور آدم اعصاب خُرد کن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Accept قبول کردن، پذیرفتن، باور کردن مثال: I can't get over that you are ill, today. نمیتونم قبول کنم که تو امروز مریضی.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

در پایان نهایتا سرانجام بالاخره در نهایت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

Phrase : بهم چسبید خیلی ازش خوشم اومده خیلی باهاش حال کردم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

Adjective: مایه ی اعصاب داغونی باعث دردسر کلافه کننده آزار دهنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

قلاب ماهی گیری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بی بو بدون بو بدون عطر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

تفت دادن در روغن ( به مدت زمان اندک و دمای پایین )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

عامیانه: شاخ غول رو که نشکوندی کوه که نکندی شق القمر که نکردی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

Root for someone : نشان دادن حمایت خود به کسی که دچار مشکلی شده است. پشتیبانی کردن از کسی که با چالشی روبرو شده است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Adjective : اخراج شده طرد شده بیرون رانده شده دَک شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

عقب مانده ذهنی عقب افتاده ذهنی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Adjective : تا خورده لا داده شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

در عبارت well with tears به معنی جاری شدن و یا روان شدن اشک از چشم جمع شدن اشک در چشم سرازیر شدن اشک از چشم می باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

ترسیده، وحشت زده و یا ناراحت ( به خاطر اتفاقات بدی که برای یک نفر افتاده است. )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

برگشتن به خانه زودتر ترک کردن محل فعلی برای رفتن به خانه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

میهمانی دورهمی دورهم نشینی