پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٣١٢)
حواسم نبود ( اصطلاحا )
مجمع الجزایر. کشور متشکل از چند جزیره بزرگ و کوچک مستقل از هم. مانند کشور مالدیو
به معنایِ به معنیِ مثال: Meant to future : به معنایِ آینده
phrasal verb : to go away ( used especially to tell someone to go away in an extremely rude way ) ( لفظ بی ادبانه ) گورت را گم کن گُمشو گمشو بیر ...
اصطلاح: اون یارو رو نگاه کن. اونو ببین. از روی تعجب به کسی یا چیزی نگاه کردن.
مایوی شنای مردانه Bathing suit=>مایوی شنای زنانه - لباس شنای زنانه
رژ لب
Nail cutter
ضخیم تر - کلفت تر
سقف شیبدار سقف شیروانی پشت بام شیروانی
در لولادار ( دری که لولا دارد )
لیف حمام
پارچه مخمل مخملی
برخورد ناگهانی به کسی یا چیزی که بر اثر پرت بودن حواس اتفاق می افتد ( مانند برخورد کردن به در ورودی ساختمان به هنگام عجله داشتن )
فراگیر مورد پسند عامه مردم مردم پسند دارای طرفدار زیاد پُر بازدید ( در مورد مطالب موجود در شبکه های اجتماعی مانند ویدیوها، موزیک ها، عکسها و . . . )
سرعت گیر کاهنده ی سرعت
ابروهای به هم پیوسته ابروهایی که بین آنها خالی نیست و در بالای بینی به هم متصل شده اند.
ملبس لباس پوشیده
معتاد به خرید کسی که بدون نیاز واقعی داشتن به چیزی، آن را می خرد
عجایب هفتگانه ی دنیا ( شامل :اهرام ثلاثه مصر، دیوار چین، باغ های معلق بابل و . . . . )
متر مکعب
مجموعه ورزشی ( مکانی که امکانات چندین نوع ورزش را به صورت هم زمان و در کنار هم دارد )
بادنما ( که به شکل خروس است و روی پشت بام ها نصب می شود و جهت وزیدن باد را نشان می دهد )
ته ریش ریش خیلی کوتاه مردان
مادرِ مادربزرگ جد مادری
تک فرزند خانواده بودن تک فرزند
به این ترتیب در این صورت
بدون چربی
شیر پرچرب
مچ بند محافظ مچ
لباس کار سرهمی لباس کار یک تکه شامل شلوار و پیراهن
نان سبک نانی که به آسانی هضم می شود نان سفید
Noun - uncountable : سس سالسا ( ترکیب گوجه فرنگی، پیاز، فلفل قرمز تند، ادویه و نمک ) نمونه : Frozen peppers are used in stews, soups, and salsas
از زمانی که از موقعی که از وقتی که
برنج خمیر شده برنج شفته شده
خریدن
Stubble ته ریش
بخارپز شده غذای بخارپز
دوکاره ( چیزی که برای دو کار متفاوت, استفاده می شود )
Phrase of face : عواقب کار هر کسی به خودش برگشتن
تمام شدن
به طور کلی در مجموع مجموعا
آخرش روشنه تا تهش رو بخون خودت تهش معلومه چی میشه واضحه دیگه
گوشت چرخ کرده Minced beef
تعویض لباس لباس عوض کردن ( به عنوان مثال برای رفتن به مهمانی )
کارگاه آموزشی Workshop
غذای بیرون بر
مشخص بودن واضح بودن قابل درک بودن نتیجه دادن
قدیمی از مد خارج شده ( بیشتر برای پوشاک و کفش به کار می رود )
اشغال کردن تصرف کردن ( از سر قدرت و زورگویی )