upside down

/ˈəpˈsaɪdˈdaʊn//ˈʌpsaɪddaʊn/

معنی: وارونه
معانی دیگر: سر و ته، زیر و رو، پشت و رو، معکوس، واژگون

بررسی کلمه

صفت و ( adjective, adverb )
مشتقات: upside-down (adj.)
(1) تعریف: with the part that is normally underneath on top; inverted.

(2) تعریف: in great disorder or chaos; topsy-turvy.
مشابه: upset

جمله های نمونه

1. Turn the jar upside down and shake it.
[ترجمه Dragon] شیشه مربا را بچرخان و ان را تکان بده
|
[ترجمه گوگل]شیشه را وارونه کرده و تکان دهید
[ترجمه ترگمان]شیشه را وارونه کنید و آن را تکان دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Turning his trousers upside down, she shook out a lot of coins.
[ترجمه گوگل]شلوارش را وارونه کرد و سکه های زیادی را تکان داد
[ترجمه ترگمان]شلوارش رو زیر و رو کرد و سکه های فراوانی از جیبش بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You can't turn the facts upside down.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید واقعیت ها را وارونه کنید
[ترجمه ترگمان]تو نمی توانی حقایق را وارونه کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Another poor harvest could turn the country's economy upside down.
[ترجمه گوگل]برداشت ضعیف دیگر می تواند اقتصاد کشور را زیر و رو کند
[ترجمه ترگمان]یک برداشت ضعیف دیگر می تواند اقتصاد کشور را واژگون کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The painting was hung upside down.
[ترجمه گوگل]نقاشی وارونه آویزان شد
[ترجمه ترگمان]نقاشی سر و ته کشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The chairs were placed upside down on the tables.
[ترجمه گوگل]صندلی ها وارونه روی میزها گذاشته بودند
[ترجمه ترگمان]صندلی ها را وارونه روی میزها گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. New approaches to marketing turn old practices upside down.
[ترجمه گوگل]رویکردهای جدید بازاریابی، شیوه های قدیمی را وارونه می کند
[ترجمه ترگمان]رویکردهای جدید برای بازاریابی، شیوه های قدیمی را وارونه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His sudden death turned her world upside down.
[ترجمه یوسف نادری] فوت ناگهانی او ( آن مَرد ) ، دنیایش ( دنیای آن زن ) را زیر و رو کرد.
|
[ترجمه گوگل]مرگ ناگهانی او دنیای او را زیر و رو کرد
[ترجمه ترگمان]مرگ ناگهانی او دنیا را زیر و رو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Thieves had turned the house upside down.
[ترجمه یوسف نادری] سارقین خانه را جارو کرده بودند!
|
[ترجمه گوگل]دزدها خانه را زیر و رو کرده بودند
[ترجمه ترگمان]همه دزد خانه را زیر و رو کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The world is being turned upside down by the string of multimedia technologies coming down the pike.
[ترجمه گوگل]جهان در حال وارونه شدن با رشته فناوری های چندرسانه ای است که در حال فروپاشی است
[ترجمه ترگمان]جهان بوسیله رشته ای از تکنولوژی های چند رسانه ای که بر روی نیزه فرود می آیند، وارونه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The burglars turned the flat upside down.
[ترجمه یوسف نادری] سارقین آپارتمان را زیر و رو کردند.
|
[ترجمه گوگل]سارقان آپارتمان را زیر و رو کردند
[ترجمه ترگمان]دزدها آپارتمان را وارونه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Turn the cake upside down and cover it with cream.
[ترجمه یوسف نادری] کیک را برعکس کنید و آن را با خامه بپوشایند.
|
[ترجمه گوگل]کیک را زیر و رو کنید و روی آن را با خامه بپوشانید
[ترجمه ترگمان]کیک را وارونه کنید و آن را با کرم بپوشانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You turn the map upside down.
[ترجمه گوگل]شما نقشه را وارونه می کنید
[ترجمه ترگمان]نقشه رو زیر و رو کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The burglars have turned our house upside down.
[ترجمه گوگل]سارقان خانه ما را زیر و رو کرده اند
[ترجمه ترگمان]دزدها خانه ما را وارونه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The thieves turned the room upside down.
[ترجمه گوگل]دزدها اتاق را زیر و رو کردند
[ترجمه ترگمان]دزدها اتاق را زیر و رو کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وارونه (قید)
backwards, backward, upside down

انگلیسی به انگلیسی

• inverted; reversed; confused, bewildered
if something is upside down, it has been turned round so that the part that is usually lowest is above the part that is usually highest.
if you turn a place upside down, you move everything around or make it untidy.
if you turn something such as a system or organization upside down, you change it completely.

پیشنهاد کاربران

She turned the steamed rice upside down in the tray
او برنج دم شده را در سینی وارونه کرد
She turned the steamed rice upside down in the tray
سرو ته
برعکس
به هم ریخته
وارونه
به هم ریخته did they turn the place upside down?
A female teacher got sexual harassment and apparently she got in jail because she tell people about it. Welcome to this country. Where the law is upside down
وارونه
وارونه
برعکس
سر و ته
Adjective - adverb :
وارونه
سر و ته
آشفته
بهم ریخته
بر عکس
turn somthing upside down
یعنی زیرو کردن
کارهای عجیب و غریب کردن

بپرس