blast off

/ˈblæstˈɒf//blɑːstɒf/

معنی: پرواز، شروع بپرواز کردن
معانی دیگر: (در موشک و غیره) با انفجار و صدا به پرواز درآمدن، آتش شدن، دررفتن، پرانش، پرواز درمورد موشک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a launching of a rocket-driven missile or spacecraft.
متضاد: touchdown

جمله های نمونه

1. Either you come in or you blast off.
[ترجمه گوگل]یا وارد می شوی یا منفجر می شوی
[ترجمه ترگمان]یا بیا تو وگرنه منفجر میشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The rocket is due to blast off at three o'clock.
[ترجمه گوگل]موشک قرار است ساعت سه منفجر شود
[ترجمه ترگمان]این راکت به علت انفجار ساعت سه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The space shuttle had been scheduled to blast off at 04:3
[ترجمه گوگل]شاتل فضایی قرار بود در ساعت 04:3 منفجر شود
[ترجمه ترگمان]شاتل فضایی قرار بود در ساعت ۴: ۳ منفجر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The space shuttle is set to blast off on a nine-day mission tomorrow at 4:18 a. m.
[ترجمه گوگل]شاتل فضایی قرار است فردا در ساعت 4:18 بامداد در یک ماموریت 9 روزه منفجر شود متر
[ترجمه ترگمان]شاتل فضایی قرار است فردا در ساعت ۴: ۱۸ صبح در یک ماموریت نه روزه منفجر شود متر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Atlantis is to blast off on a nine-day mission to Mir on March 2
[ترجمه گوگل]آتلانتیس قرار است در 2 مارس در یک ماموریت 9 روزه به میر منفجر شود
[ترجمه ترگمان]قرار است آتلانتیس در روز ۲ مارس در یک ماموریت نه روزه به میر، منفجر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The nation thanks you. Prepare to blast off!
[ترجمه گوگل]ملت از شما تشکر می کند آماده شدن برای انفجار!
[ترجمه ترگمان]ملت از شما تشکر می کند خود را آماده انفجار کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The hero gets into his spaceship and " blast off " into the outer reach of the space.
[ترجمه گوگل]قهرمان وارد سفینه فضایی خود می شود و به سمت بیرونی فضا "منفجر می شود"
[ترجمه ترگمان]قهرمان به سفینه خود وارد می شود و \"انفجار\" را به سطح خارجی فضا پرتاب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The rocket will Blast off sometime tomorrow.
[ترجمه گوگل]راکت فردا روزی منفجر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این راکت یک زمانی فردا منفجر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Shuttle Discovery is preparing to blast off with a woman at the helm.
[ترجمه گوگل]شاتل دیسکاوری در حال آماده شدن برای انفجار با یک زن در راس آن است
[ترجمه ترگمان]شاتل دیسکاوری در حال آماده شدن برای منفجر کردن یک زن در راس کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The two astronauts are scheduled to blast off on Monday.
[ترجمه گوگل]این دو فضانورد قرار است روز دوشنبه منفجر شوند
[ترجمه ترگمان]این دو فضانورد قرار است روز دوشنبه منفجر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The space rocket will blast off at then a. m. local time.
[ترجمه گوگل]موشک فضایی در آن زمان منفجر خواهد شد متر زمان محلی
[ترجمه ترگمان]راکت فضایی آن زمان منفجر خواهد شد متر زمان محلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The three astronauts are scheduled to blast off ( to be blasted off ) on Wednesday.
[ترجمه گوگل]قرار است این سه فضانورد در روز چهارشنبه منفجر شوند
[ترجمه ترگمان]این سه فضانورد قرار است روز چهارشنبه منفجر شوند (تا منفجر شوند)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The controllers counted down to blast off.
[ترجمه گوگل]کنترلرها برای انفجار شمارش معکوس می کردند
[ترجمه ترگمان]مسئولین کنترل بر روی زمین را شمارش کردند تا منفجر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The space shuttle will blast off at ten, local time.
[ترجمه گوگل]شاتل فضایی ساعت ده به وقت محلی منفجر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]شاتل فضایی ساعت ده و چند وقت محلی منفجر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Be sure to exert as much energy during the blast off stage.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که در مرحله انفجار به همان اندازه انرژی دارید
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که در طول مرحله انفجار به اندازه کافی انرژی اعمال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Five, four, three, two, one, blast-off!
[ترجمه گوگل]پنج، چهار، سه، دو، یک، انفجار آف!
[ترجمه ترگمان]پنج، چهار، سه، دو، یک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The original planned launch was called off four minutes before blast-off.
[ترجمه گوگل]پرتاب اولیه برنامه ریزی شده چهار دقیقه قبل از انفجار متوقف شد
[ترجمه ترگمان]پرتاب برنامه ریزی شده اصلی چهار دقیقه قبل از انفجار انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Blast-off will be in 30 seconds.
[ترجمه گوگل]انفجار در 30 ثانیه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این انفجار در ۳۰ ثانیه به طول خواهد انجامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Blast-off is in 30 seconds.
[ترجمه گوگل]انفجار در 30 ثانیه است
[ترجمه ترگمان]انفجار در ۳۰ ثانیه صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Five seconds to blast-off!
[ترجمه گوگل]پنج ثانیه مانده به انفجار!
[ترجمه ترگمان]! پنج ثانیه برای انفجار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Minutes after blast-off the rocket exploded.
[ترجمه گوگل]دقایقی پس از انفجار، موشک منفجر شد
[ترجمه ترگمان]چند دقیقه بعد از انفجار، راکت منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Ms. Giffords watched the blastoff in private, seated in a wheelchair and joined by the families of other crew members.
[ترجمه گوگل]خانم گیفوردز در خلوت، نشسته روی ویلچر و خانواده های دیگر خدمه به تماشای انفجار نشست
[ترجمه ترگمان]خانم گیفوردز مراقب blastoff در بخش خصوصی، نشسته بر روی صندلی چرخدار و ملحق شدن اعضای خدمه دیگر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The blastoff at the coastal space center in Goheung, 290 miles south of Seoul, was the country's second launch of a rocket from its own territory.
[ترجمه گوگل]انفجار در مرکز فضایی ساحلی در گوهونگ، 290 مایلی جنوب سئول، دومین پرتاب موشک این کشور از قلمرو خود بود
[ترجمه ترگمان]موشک blastoff در مرکز فضایی ساحلی در Goheung، در ۲۹۰ مایلی جنوب سئول، دومین پرتاب موشک از قلمرو خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. During blastoff of the stratospheric airship by buoyancy, stable attitude control is needed.
[ترجمه گوگل]در طول انفجار کشتی هوایی استراتوسفر توسط شناوری، کنترل وضعیت پایدار مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]در طول تخلیه سفینه فضایی به وسیله شناوری، کنترل وضعیت پایدار مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Just three days before blastoff from what would later be known as the Baikonur cosmodrome in Kazakhstan, Gagarin was told that he was chosen for the mission.
[ترجمه گوگل]تنها سه روز قبل از انفجار از جایی که بعدها به عنوان کیهان‌دروم بایکونور در قزاقستان شناخته شد، به گاگارین گفته شد که او برای این مأموریت انتخاب شده است
[ترجمه ترگمان]تنها سه روز پیش از blastoff از چیزی که بعدها به عنوان پایگاه فضایی بایکونور در قزاقستان شناخته می شد، یوری گاگارین به او گفته شد که برای این ماموریت انتخاب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The blastoff was also broadcasted live on state-owned television and through the Internet.
[ترجمه گوگل]این انفجار همچنین به صورت زنده از تلویزیون دولتی و از طریق اینترنت پخش شد
[ترجمه ترگمان]The همچنین پخش زنده در تلویزیون دولتی و از طریق اینترنت پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The blastoff radar information transmission system is deliver the information from blastoff radar to terminal on the ground, and then deliver the commanding words up to the blastoff radar equipment.
[ترجمه گوگل]سیستم انتقال اطلاعات رادار بلاستاف اطلاعات را از رادار بلاست آف به ترمینال روی زمین می رساند و سپس کلمات فرمان را تا تجهیزات رادار بلاست آف تحویل می دهد
[ترجمه ترگمان]سیستم مخابره اطلاعات رادار blastoff اطلاعات را از رادار هواشناسی به ترمینال در زمین تحویل می دهد و سپس کلمات فرمانده را به تجهیزات رادار blastoff می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The ROK's first space rocket was moved to its launch pad for scheduled blastoff on August 1 the state-run aerospace institute said Monday.
[ترجمه گوگل]مؤسسه هوافضای دولتی روز دوشنبه گفت اولین موشک فضایی ROK برای انفجار برنامه ریزی شده در 1 اوت به سکوی پرتاب منتقل شد
[ترجمه ترگمان]موسسه دولتی هوافضا در روز دوشنبه گفت که نخستین راکت فضایی کره به سکوی پرتاب برای blastoff برنامه ریزی شده در ۱ اوت انتقال داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Now it's such a part of modern life that the latest blastoff of a spacecraft, or the discovery of a new planet often doesn't even make the national news.
[ترجمه گوگل]اکنون این بخشی از زندگی مدرن است که آخرین انفجار یک سفینه فضایی یا کشف یک سیاره جدید اغلب حتی خبر ملی نمی شود
[ترجمه ترگمان]اکنون این بخشی از زندگی مدرن است که آخرین blastoff یک فضاپیما یا کشف یک سیاره جدید اغلب اخبار ملی را منتشر نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرواز (اسم)
plane, flight, fly, blast off, flying

شروع به پرواز کردن (فعل)
blast off

انگلیسی به انگلیسی

• take off, lift off from a surface (as of a rocket)
blast-off is the moment when a rocket or space shuttle leaves the ground and rises into the air.
rocket launch

پیشنهاد کاربران

غیراز تمامی معانی که دوستان گفتن یه معنی informal هم میده، یعنی غُرزدن سر کسی، انتقاد کردن، مثلا the coach blasted off at the team for poor playing
در بحث ستاره شناسی به معنای کنده شدن یک قطعه از یک سیاره در اثر برخورد یک شهاب سنگ و وارد شدن آن به فضاست
پرواز
از زمین بلند شدن موشک یا فضاپیما
بعد از شمارش معکوس
به معنی پرتاب!
Phrasal verb :
پرواز کردن فضاپیما ( شاتل ) به سوی فضا و ترک زمین
to take off and head toward a destination
take off or be launched, especially into space
to launch some rocket from the ground
slang ) to depart for a destination )

بپرس