پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٢٩١)

بازدید
١,٠٤٢
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

طبیعت Nature

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Noun - countable : واحد اندازه گیری مایعات و برابر با ۰. ۰۲۸ لیتر در بریتانیا و ۰. ۰۳۰ لیتر در آمریکا و آن را به صورت خلاصه با fl oz نشان می دهند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Noun - countable : برنامه ی تلویزیونی که در آن افراد سرشناس و معروف به عنوان مهمان حضور پیدا کرده و به سوال هایی که درباره ی خودشان و زندگی شان پرسی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

تعامل همکاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

پخش کردن/گذاشتن یک فیلم یا موسیقی برای دیدن/شنیدن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

Noun - countable - informal : روانپزشک ( به حالت شوخی و طنز استفاده می شود. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Noun - countable : ۱ - ورقی که در طول ورق بازی ( پاسور بازی ) به عنوان یک ورق نامطلوب شناخته شده و بازیکن سعی دارد با رد کردن آن، از شرش خلاص شود. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

Electronic - waste ضایعات الکترونیکی ( لوازم الکترونیکی قدیمی و غیرقابل استفاده، که دور انداخته شده اند. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کنارِ در کنارِ مثل: On the side of the road = کنارِ جاده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به دل نشستن

پیشنهاد
١٤

منابع انرژی تجدیدپذیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

to have a relaxing holiday تعطیلات آرامشبخش و خوبی داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Phrase : احساس امنیت امنیت خاطر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Adjective : گیج و سردرگم Confused

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Adjective - informal : مهیج پُر جُنب و جوش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - countable/uncountable : درد جسمی یا روحی جِدی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

از سَرِ لَج از روی لجبازی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - countable : برنامه ی زنده یا اجرای زنده ای ( live show ) که در آن شرکت کنندگان می توانند به روی صحنه ( stage ) آمده و با در دست گرفتن میکروفون ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Mike somebody up : Phrasal verb - informal : میکروفون را جلوی دهان کسی گذاشتن یا تنظیم کردن ( به منظور ضبط صدای وی و یا کمک به بلندتر صحبت نمودن او )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Noun - countable : پس لرزه زلزله یا زلزله هایی که بعد از وقوع زلزله اصلی و به فاصله زمانی نسبتا اندک از آن رخ می دهند و معمولا شدت آنها از شدت زلزله ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : کانون زمین لرزه مرکز زلزله نقطه ای در سطح زمین که زلزله درست از نقطه ای در عمقِ زمینِ زیرِ آن، شروع شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مشخصا به طور مشخص

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun - countable : خانه و محل زندگی خرگوش در زیر سطح زمین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نگاه ویژه به چیزی داشتن چیزی را خیلی خاص پنداشتن چیزی را خاص، فرض کردن To think about sth in a certain way

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ضمایر عام ضمیرهای عمومی این اصلاح به ضمیرهایی مانند : one و one's ( به عنوان یک ضمیر ملکی ) گفته می شود که وقتی در جمله ای به کار می روند، حالت و مفه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : دستگاه پُوز دستگاهی که امروزه تقریبا در همه فروشگاه ها و مغازه ها وجود دارد و خریداران با کشیدن کارت بانکی خود بر روی آنها و وارد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Adjective : تجدید پذیر احیاشونده Renewable مانند : replicating nature = طبیعت تجدیدپذیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Spoken - Idiom : به شدت هیجان زده و پر انرژی بودن به طوری که فرد نتواند آرام بنشیند یا بایستد ( به حالت طنز و شوخی به کار می رود. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Idiom : متواضع بودن مغرور نبودن Down off your high horse

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Phrasal verb : سخن گفتن را به دلیل عصبانیت یا خجالت، ناگهان قطع کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Idiom : هدر دادن وقت برای انجام کاری غیرممکن Flog a dead horse

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

To be a guinea pig - idiom : آلت دست دیگران واقع شدن تبدیل به موش آزمایشگاهی دیگران شدن

پیشنهاد
٣

Phrase : To have reasons for something دلیلی برای چیزی داشتن به عنوان مثال : Have grounds for divorce : دلیل داشتن برای گرفتن طلاق

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : نسل در حال انقراض نژاد در حال از بین رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - countable - usually singular - north America دستیار کاندیدای انتخابات کسی که از طرف یک کاندیدای انتخابات، به عنوان دستیار انتخاب می شود، و در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : نامزد ریاست جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Mate for life : در حیوانات به معنی : انتخاب جفت و با او بودن برای همیشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Hatch a plan : مخفیانه برنامه ریزی کردن نقشه کشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح : تخم طلا آدمِِ پول ساز برای دیگران کسی یا چیزی که منبعِ قدرت، ثروت، توانایی و . . . . برای دیگران می باشد. ارباب قدرت ارباب ثروت صاحب نفوذ و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Noun - countable & uncountable : ناپدیدی محوشدگی نابودی Fadeway Invisibility

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Adjective : درآمدزا پول ساز سودآور Profitable Beneficial

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable & uncountable : چسب Glue

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - plural : هزینه خرجکرد بهای پرداختی مانند : Energy costs : بهای انرژی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : خانه ی گِلی خانه ی ساخته شده از گِل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Adjective : اهل کشور زیمباوه زیمباوه ای

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Noun - countable : لانه موریانه ( که به صورت تپه ی کوچک خاکی بر روی زمین آن را می سازند. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : نرده های کنار تختخواب Bedrail

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Noun - countable : میز متحرک، چرخدار و سینی مانند در بیمارستان ها که جلوی تخت بیمار قرار گرفته و ظرف غذا و سایر وسایل بیمار را بر روی آن قرار می دهند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : میز متحرک، چرخدار و سینی دار جلوی تخت بیمارها در بیمارستان، که ظرف غذا و وسایل بیمار را روی آن قرار می دهند. Tray table

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - plural : نشخوار کنندگان حیوانات چهارپا علف خوار