پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٢٩١)
Idiom : موضوعات عاشقانه موضوعات رومانتیک
( Storm into ( Phrasal verb : وارد شدن پر سر و صدا به جایی، به طوری که نشان دهد فرد به شدت عصبانی است. ( Verb ) : با عصبانیت فریاد زدن
Phrasal verb : وارد شدن پر سر و صدا به جایی، به طوری که نشان دهد فرد به شدت عصبانی است. یورش بردن همراه با سر و صدای فراوان
Over protective & supportive parents
به تدریج به وجود آمدن یا توسعه پیدا کردن بزرگ شو!!!! ( Spoken : وقتی به کار میرود که وقتی شخصی رفتاری نادرست انجام میدهد و دیگران می خواهند به وی تذ ...
Be a great/firm believer in something : به خوب و موثر بودن چیزی، به شدت ایمان و باور داشتن
همانا به راستی قطعا
Noun - countabe/uncountable : اردوگاه تابستانی در آمریکا به مکانی گفته می شود که کودکان در طی تعطیلات تابستانی میتوانند به آنجا رفته و ضمن اقامت و لذ ...
ترک کردن ( یک مکان یا یک فرد ) مسافرت کردن ( به جایی به عنوان تعطیلات و سپری کردن مدتی در آنجا ) از بین رفتن ( مشکلات، سختی ها، احساسات ناخوشایند و ...
زیر و رو کردن جایی در جستجوی چیزی
تغییر دادن کامل چیزی
مضر بودن ضرر داشتن
نایف حواتمه ( دبیر کل جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین و یکی از رهبران اولیه در انقلاب فلسطین به همراه یاسر عرفات بود. ) ( برگرفته از ویکی پدیای فا ...
a ) used to ask what you should do or what the result will be if something happens, especially something unpleasant b ) used to make a suggestion
پخش شدن توی گروه در یک جمع انتقال پیدا کردن
دادن اطلاعات به دیگران
Sold - out ( adjective ) : فروخته شده و به اتمام رسیده Sold out ( verb ) : زمان گذشته فعل sell out
Turnt and turnt up begin as a slang term in African - American English meaning “excited, ” “adrenalized, ” or “intoxicated, ” as the online hip - hop ...
شروع به تجربه کردن یک موقعیت دشوار یا ناخوشایند Run into hundreds/thousands etc : به دست آوردن چند ده هزار/چند صد هزار/ چند میلیون و . . . . . مع ...
Adverb : شنیده ها حاکی از این است که . . . . . از قرار معلوم. . . . . میگن که . . . . . شنیدم که . . . . .
Noun - countable : مجموعه دار خصوصی کلکسیون دار خصوصی کسی که بر اساس علاقه شخصی و با پول خود، اشیای مورد علاقه خویش را ( مانند آثار هنری، تمبر، سکه، ...
Believe in someone/something : اعتقاد داشتن، باور داشتن اعتقاد داشتن به وجود چیزی اعتقاد داشتن به اینکه چیزی موثر یا درست است
Risk something over something : به خطر انداختن چیزی به خاطر یک چیز دیگر
Sit right/well with someone : راضی بودن از چیزی موافق بودن با چیزی to be something that you agree or are pleased with
Idiom : ۱ - بلی ۲ - موافقم ۳ - used to say "yes" or to say that one agrees with something
Adjective : بازداشت شده دستگیر شده توقیف شده
Noun - countable - AmE - spoken : مهاجر غیرقانونی
Stop a bad habit
دوران زندانی بودن را طی نمودن در زندان به سر بردن و مدت آن را طی کردن
Noun - countable - informal : شیاد کلاهبردار کسی که با فریب دادن و جلب اعتماد دیگران، آنها را سرکیسه می کند
Go - to ( adjective - informal - north American ) شخص مورد اعتماد شخصی که میتوان در موارد خاص به او تکیه کرد denoting a person or thing that may ...
قاطی کردم ناگهان از عصبانیت زیاد، از کوره در رفتم
غیر ارادی ناخودآگاه
روی فردی را زمین انداختن
بغض کردن
Okra Ladies' fingers Ochro بامیه
Noun گروه نهنگ های قاتل ( که در کنار هم و در آبهایی که غذای فراوان وجود دارد، زندگی می کنند. )
آهنگساز
همینه که . . . . . . .
Idiom : پاچه خواری کسی را کردن
برخلاف جریان آب شنا کردن کاری را برخلاف دیگران انجام دادن همیشه مخالف با دیگران بودن
( به محل کار/خانه ) سَر زدن
Idiom : من از تو سَرَم من از تو از هر لحاظ بالاتر و بهتر هستم
هرچه پیش آید خوش آید
هرچه بادا باد هرچه پیش آید خوش آید
هرچه پیش آید خوش آید
نگاه سَرسَری به چیزی انداختن
Phrase : بی هدف به این طرف و آن طرف نگاه کردن بی هدف به جایی خیره شدن
Adjective : دَرزبندی شدی دَرزگیری شده
برو پِیِ کارِت