پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣٢٣)

بازدید
٤,٥٧٧
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

Adjective : خلاقانه مبتکرانه پیشگامانه نوآورانه innovative pioneering

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Inject money into something : پول و سرمایه تزریق کردن به کاری/چیزی سرمایه گذاری کردن در چیزی/کاری Invest

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

رعد و برق قارچ اتمی ( یا اَبرِ اتمی که به دود ناشی از انفجار اتمی گفته می شود و شکلی قارچ مانند دارد. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun - countable : زمانِ در دسترس عموم قرار گرفتن یک کالای جدید قایق موتوری بزرگ زمانِ شلیک یک گلوله زمانِ پرتاب یک ماهواره یا سفینه به فضا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable : کامپیوترهای خیلی کوچک دستی که به PDA یا Personal Digital Asisstant معروف هستند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable : قهرمان گمنام کسی که علیرغم انجام کارهای بزرگ و قابل تقدیر، بنا به هر دلیلی، گمنام باقی مانده و از مزایای آن کار خویش بی بهره می ما ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

Phrase - informal - North America : said to assert the view that there is no alternative ( apart from leaving ) but to accept the speaker's opinions ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Adjective : تک جنسیتی ( مثل مدارس تک جنسیتی، دانشگاه های تک جنسیتی، بیمارستان های تک جنسیتی و . . . . . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Adjective : بی پروا بی احتیاط عجول

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - countable - informal : فیلمی سرگرم کننده اما فاقد عمق و ارزش های هنری که تماشاگر آن را صرفا جهت وقت گذرانی می بیند .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

وضعیت جسمانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

A wealth of something : مقدار زیادی چیزهای خوب یا مفید Longman dictionary => a lot of something useful or good مثال: There is a wealth of informa ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

روغن زرد ( مثل روغن کرمانشاهی ) Ghee

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بیش از بیشتر از More than

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بیش از بیشتر از More than

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - trademark : رول بولت انکر مکانیکی قطعه ای فلزی که برای اتصال اجسام بر روی سطوح دیوارها به کار می رود. Mechanical anchor

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

رولپلاک رول پلاک قطعه ای پلاستیکی که برای محکم کردن پیچ در درون اجسام دیگر کار گذاشته می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

( از نظر ظاهری ) شلخته به نظر رسیدن نامرتب به نظر رسیدن ظاهر کسی Look like a mess

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : شریکِ زندگی ( فرد مقابل در هر زندگی مشترک که قرار است به صورت دائمی در آن رابطه حضور داشته باشد. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Phrase : رُک بگم رو راست بگم بدون تعارف بگم بدون رودربایستی بگم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

To put it crudely ( phrase ) : رُک بگم رو راست بگم بدون تعارف بگم بدون رودربایستی بگم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Prove somebody wrong : اثبات کردن نادرست بودن حرف های دیگران به عنوان مثال: They say I’m too old, but I’m going to prove them all wrong

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Adverb : یه جورایی به نوعی Somehow

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Phrase - spoken : used to say that you could use much stronger words to describe something به بیانِ ساده تر ساده تر بگم که . . . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Phrase : فریب خوردن گول خوردن از راه به در شدن فریفته شدن Tricked Deceived Be fooled

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Adjective : فریب خورده گول خورده از راه به در شده فریفته شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - countable - informal : شخص پرحرف و وراج ( به خصوص برای کودکانی که زیاد صحبت می کنند ، استفاده می شود. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : پاسخ طفره آمیز جواب گمراه کننده جوابی غیرمستقیم و گمراه کننده که یک فرد علیرغم دانستن حقیقت و داشتن اطلاعات درباره پرسش مطرح شده، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Idiom : خدا شاهده خدا گواهه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

اره گِرد اره مدور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : داروی مخصوص یک بیماری Specifics ( noun - plural ) : جزئیات ویژه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

Idiom : زیپ دهنت را ببند حرف مفت نزن زیاد حرف نزن پرحرفی نکن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Idiom : بچه که نیستم. موهایم را در آسیاب سفید نکرده ام.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Idiom : موضوعات عاشقانه موضوعات رومانتیک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

( Storm into ( Phrasal verb : وارد شدن پر سر و صدا به جایی، به طوری که نشان دهد فرد به شدت عصبانی است. ( Verb ) : با عصبانیت فریاد زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Phrasal verb : وارد شدن پر سر و صدا به جایی، به طوری که نشان دهد فرد به شدت عصبانی است. یورش بردن همراه با سر و صدای فراوان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Over protective & supportive parents

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

به تدریج به وجود آمدن یا توسعه پیدا کردن بزرگ شو!!!! ( Spoken : وقتی به کار میرود که وقتی شخصی رفتاری نادرست انجام میدهد و دیگران می خواهند به وی تذ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Be a great/firm believer in something : به خوب و موثر بودن چیزی، به شدت ایمان و باور داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

همانا به راستی قطعا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun - countabe/uncountable : اردوگاه تابستانی در آمریکا به مکانی گفته می شود که کودکان در طی تعطیلات تابستانی میتوانند به آنجا رفته و ضمن اقامت و لذ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ترک کردن ( یک مکان یا یک فرد ) مسافرت کردن ( به جایی به عنوان تعطیلات و سپری کردن مدتی در آنجا ) از بین رفتن ( مشکلات، سختی ها، احساسات ناخوشایند و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

زیر و رو کردن جایی در جستجوی چیزی

پیشنهاد
٣

تغییر دادن کامل چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مضر بودن ضرر داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

نایف حواتمه ( دبیر کل جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین و یکی از رهبران اولیه در انقلاب فلسطین به همراه یاسر عرفات بود. ) ( برگرفته از ویکی پدیای فا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

a ) used to ask what you should do or what the result will be if something happens, especially something unpleasant b ) used to make a suggestion

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

پخش شدن توی گروه در یک جمع انتقال پیدا کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دادن اطلاعات به دیگران

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Sold - out ( adjective ) : فروخته شده و به اتمام رسیده Sold out ( verb ) : زمان گذشته فعل sell out