پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٢٩١)
Noun - uncountable : مطالعات تجاری a course of study on economic and financial subjects and managing a business
Track money : دخل و خرج را ثبت و بررسی کردن ( به منظور اصلاح رفتارهای غلط در هزینه کرد و جلوگیری از هزینه کردن پول در موارد غیرضروری و توانایی پس اند ...
Noun - countable - BrE : امتحان عملی ( در مقابل با امتحان کتبی )
Noun - uncountable : تایپ وارد کردن اطلاعات درون کامپیوتر به کمک صفحه کلید و تایپ نمودن کلمات
انسان های اولیه نخستین یان
مبتنی بر تاریخ وقوع ترتیبی Historical Sequential
Lightweight clothing : پارچه و لباس نازک ( مناسب برای پوشیدن در فصل گرما )
Coarsely woven cloth = پارچه درشت بافت Fine woven cloth = پارچه ریزبافت
Noun - uncountable : رنگ بنفش تیره
Slice sth into sth : چیزی را به شکل/صورت چیزی دیگر بُرِش زدن به عنوان مثال: Slice the paper into strips : این کاغذ را به صورت نوارهای باریک، برش ب ...
Adjective : سفالین سرامیکی
Phrase - spoken : used for telling someone that they are doing something well or are doing the right thing Ways of prising someone or something م ...
Noun - countable : دریای متلاطم دریای مَوّاج دریای دارای موجهای خروشان و با ارتفاع زیاد
مشخصا به طور مشخص
صنعت خودرو ( که شامل طیف گسترده ای از شرکتها و سازمانها است که درگیر طراحی ، توسعه ، ساخت ، بازاریابی و فروش وسایل نقلیه موتوری هستند و این صنعت از ن ...
سپر داوود ستاره داوود نماد امروزین یهودیان در دنیاست و از دو مثلث متساوی الاضلاع که به صورت برعکس بر روی یکدیگر قرار گرفته اند، تشکیل شده است. این نم ...
Noun - uncountable : مخفی کاری پنهان کاری سرپوش گذاری
Adjective : خلاقانه مبتکرانه پیشگامانه نوآورانه innovative pioneering
Inject money into something : پول و سرمایه تزریق کردن به کاری/چیزی سرمایه گذاری کردن در چیزی/کاری Invest
رعد و برق قارچ اتمی ( یا اَبرِ اتمی که به دود ناشی از انفجار اتمی گفته می شود و شکلی قارچ مانند دارد. )
Noun - countable : زمانِ در دسترس عموم قرار گرفتن یک کالای جدید قایق موتوری بزرگ زمانِ شلیک یک گلوله زمانِ پرتاب یک ماهواره یا سفینه به فضا
Noun - countable : کامپیوترهای خیلی کوچک دستی که به PDA یا Personal Digital Asisstant معروف هستند.
Noun - countable : قهرمان گمنام کسی که علیرغم انجام کارهای بزرگ و قابل تقدیر، بنا به هر دلیلی، گمنام باقی مانده و از مزایای آن کار خویش بی بهره می ما ...
Phrase - informal - North America : said to assert the view that there is no alternative ( apart from leaving ) but to accept the speaker's opinions ...
Adjective : تک جنسیتی ( مثل مدارس تک جنسیتی، دانشگاه های تک جنسیتی، بیمارستان های تک جنسیتی و . . . . . . )
Adjective : بی پروا بی احتیاط عجول
Noun - countable - informal : فیلمی سرگرم کننده اما فاقد عمق و ارزش های هنری که تماشاگر آن را صرفا جهت وقت گذرانی می بیند .
وضعیت جسمانی
A wealth of something : مقدار زیادی چیزهای خوب یا مفید Longman dictionary => a lot of something useful or good مثال: There is a wealth of informa ...
روغن زرد ( مثل روغن کرمانشاهی ) Ghee
بیش از بیشتر از More than
بیش از بیشتر از More than
Noun - trademark : رول بولت انکر مکانیکی قطعه ای فلزی که برای اتصال اجسام بر روی سطوح دیوارها به کار می رود. Mechanical anchor
رولپلاک رول پلاک قطعه ای پلاستیکی که برای محکم کردن پیچ در درون اجسام دیگر کار گذاشته می شود.
( از نظر ظاهری ) شلخته به نظر رسیدن نامرتب به نظر رسیدن ظاهر کسی Look like a mess
Noun - countable : شریکِ زندگی ( فرد مقابل در هر زندگی مشترک که قرار است به صورت دائمی در آن رابطه حضور داشته باشد. )
Phrase : رُک بگم رو راست بگم بدون تعارف بگم بدون رودربایستی بگم
To put it crudely ( phrase ) : رُک بگم رو راست بگم بدون تعارف بگم بدون رودربایستی بگم
Prove somebody wrong : اثبات کردن نادرست بودن حرف های دیگران به عنوان مثال: They say I’m too old, but I’m going to prove them all wrong
Adverb : یه جورایی به نوعی Somehow
Phrase - spoken : used to say that you could use much stronger words to describe something به بیانِ ساده تر ساده تر بگم که . . . . .
Phrase : فریب خوردن گول خوردن از راه به در شدن فریفته شدن Tricked Deceived Be fooled
Adjective : فریب خورده گول خورده از راه به در شده فریفته شده
Noun - countable - informal : شخص پرحرف و وراج ( به خصوص برای کودکانی که زیاد صحبت می کنند ، استفاده می شود. )
Noun - countable : پاسخ طفره آمیز جواب گمراه کننده جوابی غیرمستقیم و گمراه کننده که یک فرد علیرغم دانستن حقیقت و داشتن اطلاعات درباره پرسش مطرح شده، ...
Idiom : خدا شاهده خدا گواهه
اره گِرد اره مدور
Noun - countable : داروی مخصوص یک بیماری Specifics ( noun - plural ) : جزئیات ویژه
Idiom : زیپ دهنت را ببند حرف مفت نزن زیاد حرف نزن پرحرفی نکن
Idiom : بچه که نیستم. موهایم را در آسیاب سفید نکرده ام.