پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٢٩١)

بازدید
١,٠٤٢
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

adjective : بسیار شوکه شده و غمگین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

پلیس ضدشورش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

حرفت را بزن راحت باش و حرفت را بگو هرچی توی دلت هست بریز بیرون از این عبارت برای وقتی استفاده می شود که طرف مقابل از گفتن حرف خود می ترسد یا نگران ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - uncountable : va - va - voom the quality of being exciting or sexually attractive مثال: There’s a real feeling of va - va - voom in the club.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

( Verb ( I - T : جزو خدمه یک قایق یا کشتی بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

موفق شدن ( در انجام و به پایان رساندن کاری ) به عنوان مثال : Which ancient figure do you think accomplished the most? فکر می کنید که کدام شخصیت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : کارت تولد کارت تبریک روز تولد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Noun - uncountable : Well - being احساس راحتی، سلامتی و خوشحالی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

معلومه که نه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

کنترل اوضاع را به دست گرفتن چیزی یا شرایطی را مدیریت کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

Phrase - informal - British : used to express approval of a task well done. کارت خوب بود کارت را درست انجام دادی به عنوان مثال : You did a good job ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Adjective : Ordinary - looking دارای ظاهری معمولی دارای شکلی طبیعی و عادی مثل باقی چیزها/مردم به عنوان مثال: An ordinary - looking apartment : یک آپا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

Idiom : سرتاسر بدن از فَرقِ سَر تا نوک پا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Idiom : Pay for something

پیشنهاد
١٦

Idiom : فکرهای ( یا اشیای ) کهنه و قدیمی را دور انداختن و فکرهای ( یا اشیای ) جدید را جانشین آنها کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : دیدگاه سیاسی گرایش سیاسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

Noun - uncountable : مدیریت منابع مالی شخصی ( بر اساس پولی که هر فرد دارد، مقدار پولی که باید خرج کند، مقدار پولی که باید پس انداز کند و . . . . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Noun - countable : عروسکِ به شکل بچه یا کودک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Adjective : بهره مند بهره برده منفعت برده سود برده متنعم شده برخوردار شده Benefited from something = بهره مند شده از چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

Noun - countable : سگ مواد یاب سگی که برای پیدا کردن مواد مخدر یا مواد منفجره آموزش دیده است و توسط پلیس و یا ارتش استفاده می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

جَو گیر شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

نَشتِ اطلاعات دَرزِ اطلاعات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Phrasal verb : تصمیم گیری و اصلاح روش ها و شیوه های زیستی و کاری، در جهت حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی در جهت حفظ محیط زیست گام برداشتن در راستای ...

پیشنهاد
١٩

noun - countable/uncountable : مسئولیت اجتماعی شرکت یا CSR ایده ای که بیان می کند شرکت های تولید کننده علاوه بر وظیفه ی تولید کالای مورد نیاز جامعه، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Adjective : بد لباس بد تیپ دارای ظاهر نامناسب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Verb : درخواست کردن درخواست تجدید نظر کردن در دادگاه جذاب بودن Request To ask for changing a decision in the court To be attractive

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Phrasal verb : کوتاه شدن طول روز به دلیل فرا رسیدن فصل زمستان درگیر کردن کسی در چیزی و یا مساله ای

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

فراری دادن حیوانات به وسیله ترساندن آنها رَم دادن حیوانات ترساندن انسان ها ( تا جایی که دیگر قادر به انجام کاری که می خواستند انجام دهند، نباشند. ) ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable - informal : خلبان Pilot

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Noun : پیش پرداخت پولی که قبل از شروع کاری، پرداخت می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح : غلط کردم. اشتباه کردم. کار بیجایی کردم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Adjective : نیم بها نصف قیمت کالایی که ۵۰٪ تخفیف دارد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Noun - countable : یاغی سرکش Rebel

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

Noun - plural : خدمات درمانی جانبی ارائه شده در spa ها. مانند : ماساژ بدن، مانیکور ناخن، نمک درمانی و . . . . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

noun - plural : دمپاییِ تِی مانند دمپایی هایی که کف آن مانند تِی های زمین شویی است و فردی که آن را به پا می کند به جای تمیز کردن سطح زمین با یک تِیِ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - plural : نوارهای پلاستیکی که به شکل های مختلفی مانند : حیوانات، حروف، اعداد، اشیا و . . . . ساخته شده و کودکان آن را به عنوان دستبندهای زینتی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Verb - informal : نوشتن نام خود بر روی دیوار، خودرو و . . . . به صورت غیرقانونی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Adverb : ناخواسته تصادفی Without intention Accidentally

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable : قیفِ بستنی قیفی ( کیک نازک و پخته شده ای که به شکل قیف درآمده و بستنی را درون آن قرار داده و آن را به عنوان بستنی قیفی به فروش می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

شیرین کننده های مصنوعی ( موادی مصنوعی که در صنایع غذایی به جای شکر به کار برده می شوند. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Noun - countable : بهمن توده ی بزرگی از برف، یخ و سنگ که به صورت ناگهانی و با سرعت زیاد و قدرت تخریب فوق العاده، به صورت ناگهانی از روی کوه ها به سمت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable : خطر موقعیت خطرناک Danger A dangerous situation

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

noun - countable : بازداشتگاه پلیس زندان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

noun - countable : someone who drives a car راننده اتومبیل ران

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

noun - uncountable : فوم هوشمند ماده ای از جنس پلی اورتان که به فشار و دما حساس است و از آن در ساخت وسایلی مانند تشک ها ، بالش ها، مبل ها، زیرنشیمنی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : موبایل تاشو موبایل کشویی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - plural : an elastic wave in the earth produced by an earthquake or other means

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : باغ نزدیک محل زندگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣١

خالی بستم چاخان کردم دروغ گفتم از خودم درآوردم اَلَکی گفتم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

Adjective : پنهان شده مخفی مستتر استتار شده Hidden Secret