adhesive

/ædˈhiːsɪv//ədˈhiːsɪv/

معنی: چسبنده، چسبیده، چسبناک، چسبدار
معانی دیگر: هم چسب، دوسشی، ماده ی چسبناک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: able or likely to adhere; clinging; sticky.
مترادف: gluey, glutinous, sticky, tenacious
مشابه: cohesive, gummy, mucilaginous, viscid, viscous

- An adhesive bandage was put over the cut.
[ترجمه گوگل] یک باند چسب بر روی برش گذاشته شد
[ترجمه ترگمان] نوار چسب زخم روی برش قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The child fixed the torn page with adhesive tape.
[ترجمه گوگل] کودک صفحه پاره شده را با نوار چسب ثابت کرد
[ترجمه ترگمان] کودک صفحه پاره شده را با نوار چسب تعمیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: adhesively (adv.), adhesiveness (n.)
• : تعریف: an adhesive substance or material such as glue.
مترادف: cement, glue, paste, solder
مشابه: epoxy, gum, mortar, mucilage, sticker, tape

- You'll need a strong adhesive to hold those pieces together.
[ترجمه گوگل] برای نگه داشتن این قطعات در کنار هم به یک چسب قوی نیاز دارید
[ترجمه ترگمان] شما به یک چسب قوی نیاز خواهید داشت که آن قطعات را با هم نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. pari sealed the parcel up with adhesive tape
پری بسته را با نوار چسب محکم بست.

2. i stopped the cracks in the windows with adhesive tape
با نوار چسب درز پنجره ها را گرفتم.

3. he covered the injection mark with a patch and an adhesive tape
جای آمپول را با یک تکه باند و نوار چسب پوشاند.

4. The sheets are glued together with strong adhesive.
[ترجمه گوگل]ورق ها با چسب قوی به هم چسبانده می شوند
[ترجمه ترگمان]ورقه ها با چسب محکم به هم چسبیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Use a good waterproof adhesive in addition to the screws.
[ترجمه گوگل]علاوه بر پیچ از چسب ضد آب خوب استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از یک چسب ضد آب خوب علاوه بر پیچ ها استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Glue the mirror in with a strong adhesive.
[ترجمه گوگل]آینه را با چسب محکم بچسبانید
[ترجمه ترگمان]آینه را با چسب محکم چسب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You'll need a/some strong adhesive to mend that chair.
[ترجمه گوگل]برای ترمیم آن صندلی به یک چسب قوی نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]به یک خورده چسب قوی احتیاج خواهید داشت که این صندلی را تعمیر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Use vinyl seam adhesive where vinyls overlap.
[ترجمه گوگل]در جاهایی که وینیل ها روی هم قرار می گیرند از چسب درز وینیل استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از چسب نواری vinyl در جایی که vinyls با هم همپوشانی دارند استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This new adhesive can bond metal to glass.
[ترجمه گوگل]این چسب جدید می تواند فلز را به شیشه بچسباند
[ترجمه ترگمان]این چسب جدید می تواند فلز را به شیشه پیوند دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You need a strong adhesive to bond wood to metal.
[ترجمه گوگل]برای چسباندن چوب به فلز به یک چسب قوی نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]شما به یک چسب قوی برای اتصال چوب به فلز نیاز دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This adhesive must be applied to both surfaces which are to be bonded together.
[ترجمه گوگل]این چسب باید روی هر دو سطحی که قرار است به هم چسبانده شوند، اعمال شود
[ترجمه ترگمان]این چسب باید برای هر دو سطحی که قرار است به هم متصل شوند، اعمال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It could be stuck with such adhesive.
[ترجمه گوگل]ممکن است با چنین چسبی گیر کند
[ترجمه ترگمان]می تواند با این چسب بسته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I sealed up the package with strong adhesive tape.
[ترجمه گوگل]بسته را با نوار چسب محکم مهر و موم کردم
[ترجمه ترگمان]بسته رو با چسب strong بسته کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, egg white is not the easiest adhesive to use at first and you may prefer to use a rubber solution glue.
[ترجمه گوگل]با این حال، سفیده تخم مرغ در ابتدا ساده ترین چسب برای استفاده نیست و ممکن است ترجیح دهید از چسب محلول لاستیکی استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]با این حال، سفیده تخم مرغ ساده ترین چسب برای استفاده در ابتدا نیست و ممکن است ترجیح دهید از چسب محلول لاستیکی استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Instead, their purpose is to keep adhesive from getting to primary and backup pressure seals during assembly.
[ترجمه گوگل]در عوض، هدف آنها جلوگیری از رسیدن چسب به مهر و موم فشار اولیه و پشتیبان در هنگام مونتاژ است
[ترجمه ترگمان]در عوض، هدف آن ها این است که چسب را از چسبیده به بنده ای فشار اولیه و پشتیبان در طول مونتاژ نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چسبنده (صفت)
adhesive, sticky, gummy, gooey, viscid, tenacious, inherent, innate

چسبیده (صفت)
sessile, sticking, adhesive, sticky, clinging, clung, coherent

چسبناک (صفت)
adhesive, sticky, gooey, viscid, viscous, viscose, cohesive, string, smeary, slab, limy, thready, tacky

چسبدار (صفت)
adhesive

تخصصی

[شیمی] 1- چسبنده، چسبناک، هم چسب، دوسشی 2- چسب، ماده ى چسبناک
[سینما] مواد چسبی
[عمران و معماری] ماده پیوندساز - ماده چسباننده - دگر چسب
[نساجی] چسب - ماده چسبی - چسبنده - چسب آهار
[پلیمر] چسب، چسبناک، چسبنده

انگلیسی به انگلیسی

• adhesive substance, substance which causes one thing to stick to another, glue
tending to adhere, sticky; tenacious
an adhesive is a substance which is used to make things stick together.
something that is adhesive sticks firmly to something else.

پیشنهاد کاربران

1. چسبنده، چسب دار ( در حالت صفت )
2. چسب ( در حالت اسم )
adhesive ( n ) ( ədˈhisɪv ) =a substance that you use to make things stick together, e. g. Use a good waterproof adhesive in addition to the screws.
adhesive
متصل - درهم تنیده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : adhere
اسم ( noun ) : adherence / adhesion / adherent / adhesive
صفت ( adjective ) : adhesive
قید ( adverb ) : _
adhesive ( شیمی )
واژه مصوب: چسب
تعریف: ماده‏ای چسبناک که برای اتصال دو جسم جامد به کار رود
adhesive
glue
paste
چسپ ( نام )
Noun - countable & uncountable :
چسب
Glue
adhesive sides =چسب پوشک
نوارچسب هم معنی میده

بپرس