enhanced

/enˈhæns//ɪnˈhɑːns/

(verb transitive) بالابردن، افزودن، زیادکردن، بلندکردن

جمله های نمونه

1. music enhanced our enjoyment of the dinner
موسیقی لذت ما را از شام بیشتر کرد.

2. music enhanced the impact of that scene
موسیقی اثر آن صحنه را بیشتر کرد.

3. a blue dress enhanced the beauty of that girl
پیراهن آبی بر زیبایی آن دختر می افزود.

4. Your life can be enhanced, and your happiness enriched, when you choose to change your perspective. Don't leave your future to chance, or wait for things to get better mysteriously on their own. You must go in the direction of your hopes and aspirations. Begin to build your confidence, and work through problems rather than avoid them. Remember that power is not necessarily control over situations, but the ability to deal with whatever comes your way.
[ترجمه گوگل]زمانی که بخواهید دیدگاه خود را تغییر دهید، می‌توانید زندگی‌تان را افزایش دهید و شادی‌تان را غنی‌تر کنید آینده خود را به شانس و اقبال نسپارید یا منتظر بمانید تا اوضاع به طور مرموزی خود به خود بهتر شود باید در مسیر امیدها و آرزوهای خود حرکت کنید شروع به تقویت اعتماد به نفس خود کنید و به جای اجتناب از مشکلات، از بین برید به یاد داشته باشید که قدرت لزوماً کنترل بر موقعیت ها نیست، بلکه توانایی مقابله با هر چیزی است که سر راهتان قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]زندگی شما می تواند افزایش یابد، و وقتی شما می خواهید چشم انداز خود را تغییر دهید، خوشبختی شما غنی می شود آینده خود را به بخت و اقبال رها نکنید، یا صبر کنید تا اشیا به طور مرموز و اسرار آمیز به طور مرموزی به کار روند باید به سمت امیدها و آرزوهای خود حرکت کنید شروع به ایجاد اعتماد به نفس خود کنید و به جای دوری از آن ها از طریق مشکلات کار کنید به یاد داشته باشید که قدرت لزوما کنترل شرایط نیست، بلکه توانایی مقابله با هر چیزی که شما به دنبال آن هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As a general rule, all muscular effort is enhanced by breathing in as the effort is made.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک قاعده کلی، تمام تلاش عضلانی با تنفس در هنگام تلاش افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک قاعده کلی، تمام تلاش ماهیچه ای با نفس کشیدن در حین انجام این تلاش افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. New machinery has enhanced the company's productivity and competitiveness.
[ترجمه گوگل]ماشین آلات جدید بهره وری و رقابت شرکت را افزایش داده است
[ترجمه ترگمان]ماشین آلات جدید بهره وری و رقابت شرکت را افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Any holiday in the USA and Canada is enhanced by renting a self-drive car.
[ترجمه گوگل]هر تعطیلات در ایالات متحده آمریکا و کانادا با اجاره ماشین خودران افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]هر تعطیلات در آمریکا و کانادا با اجاره یک ماشین خودی افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The election result enhanced the party's stature.
[ترجمه گوگل]نتیجه انتخابات جایگاه این حزب را افزایش داد
[ترجمه ترگمان]نتیجه انتخابات باعث افزایش موقعیت حزب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The candlelight enhanced her beauty.
[ترجمه گوگل]نور شمع زیبایی او را بیشتر می کرد
[ترجمه ترگمان]نور شمع به زیبایی او افزوده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The black wimple enhanced the whiteness of her skin.
[ترجمه گوگل]جوش سیاه سفیدی پوست او را افزایش داد
[ترجمه ترگمان]سفیدی پوستش سفیدی پوست او را بالا می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It has enhanced internationalisation features and the ability to work with a mixture of different fonts and character sets.
[ترجمه گوگل]ویژگی های بین المللی سازی و توانایی کار با ترکیبی از فونت ها و مجموعه کاراکترهای مختلف را افزایش داده است
[ترجمه ترگمان]آن ویژگی های internationalisation و توانایی کار با ترکیبی از فونت های مختلف و مجموعه های کاراکتر را افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Either polyunsaturated fatty acids enhanced mucosal resistance or the oleic acid supplement weakened the defensive mechanisms.
[ترجمه گوگل]یا اسیدهای چرب چند غیراشباع مقاومت مخاطی را افزایش می دهند یا مکمل اسید اولئیک مکانیسم های دفاعی را تضعیف می کند
[ترجمه ترگمان]اسیده ای چرب اشباع نشده می توانند مقاومت mucosal را افزایش دهند و یا the اسید اولئیک مکانیزم های دفاعی را تضعیف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This image can then be enhanced and electronically analyzed.
[ترجمه گوگل]سپس می توان این تصویر را بهبود بخشید و به صورت الکترونیکی آنالیز کرد
[ترجمه ترگمان]سپس این تصویر را می توان به صورت الکترونیکی آنالیز و آنالیز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their advantages come not just through enhanced examination success - the grammar schools achieved that.
[ترجمه گوگل]مزایای آنها فقط از طریق افزایش موفقیت در امتحان نیست - مدارس دستور زبان به آن دست یافتند
[ترجمه ترگمان]مزایای آن ها تنها از طریق موفقیت امتحانات بورد به دست نمی آید - مدارس دستور زبان به آن دست یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• improved; increased; intensified; increased in value

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : enhance
✅️ اسم ( noun ) : enhancement / enhancer
✅️ صفت ( adjective ) : enhanced
✅️ قید ( adverb ) : _
شدید
متعالی
بهترین مانند دستیابی به بهترین عملکرد خدمات اکوسیستمی
Adjective :
بهبود یافته
ارتقاء یافته
بهتر
Improved
Better

افزوده
مقاومت و پایداری بیشتر
enhanced resistance
1. Fascinating and enhanced with a great soundtrack, this DVD is affordably priced and suited to many viewings.
جذاب وبهینه شده با موسیقی متن عالی ، این DVD دارای قیمت مقرون به صرفه ای است و برای بسیاری از نمایش ها مناسب است.
...
[مشاهده متن کامل]

2. Just think of the enhanced abilities we could get from eating those wonder foodstuffs.
فقط به توانایی های پیشرفته ای که می توانیم از خوردن مواد غذایی شگفت انگیز بدست آوریم فکر کنید.
3. Revamped marketing programs, new products and enhanced reputations have fueled, to differing degrees, the rebirth of carmakers.
برنامه های بازاریابی نوسازی شده ، محصولات جدید و اعتبارافزایش یافته، در درجات مختلف ، به تولد دوباره خودروسازان دامن زده اند.
4. The boot includes hooks for shopping bags and the like and the exterior is enhanced by alloy wheels.
صندوق عقب شامل قلاب هایی برای کیف های خرید و مواردی از این دست است و قسمت بیرونی آن توسط چرخ های آلیاژی تقویت می شود.
Enhanced ( adj ) = تقویت شده، پیشرفته، افزایش یافته، بهینه شده

ارتقا یافته
بهبود یافته
پیشرفته

ارتقا یافته
بالا بردن
بهینه شده
تقویت کردن
کمک به بهتر شدن
افزایش نیرو
افزایش یافته
صفت: پیشرفته
تقویت شده
تقویت
رو به رشد
بهبود بخشیدن
افزایش دادن

پیشرفته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس