پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٣٠٨)
Noun - countable : محبوب و موفق
Adjective : شرمسار خجل پشیمان Embarrassed Regretful
گوش پاک کن Cotton bud Cotton swabs
Noun - countable - informal : حُقه کَلَک ( برای بدست آوردن پول یک نفر یا وادار کردن او به انجام کاری ) زندانی
Adjective : قریب الوقوع نزدیک به عنوان مثال : Immediate future ( آینده قریب الوقوع - آینده نزدیک ) درجه یک به عنوان مثال : Immediate family ( بستگ ...
Noun - countable - North American : آدمِ منتظرِ آخرالزمان آدمِ منتظرِ وقوع حادثه های سخت و بزرگ ( کسی که باور دارد پایان دنیا نزدیک است و یا به زودی ...
جاده ی پر پیچ و خم
Interjection - informal : موآ صدای بوسه ی روی هوا ( وقتی که کسی بدون تماس لب های خویش با صورت طرف مقابل، تظاهر به بوسیدن وی می کند. اغلب به عنوان یک ...
Noun - countable : شرکت چاپ کننده و منتشر کننده یک روزنامه به عنوان مثال: He works for a local newspaper
Noun - countable - uncountable : صدای پس زمینه ( صدایی که علاوه بر صدای اصلی که در حال گوش دادن به آن هستید، شنیده می شود. )
Noun - countable - informal : معتاد به مواد مخدر خُوره ( کسی که به چیزی یا انجام کاری به صورت افراطی علاقه داشته و آن را انجام می دهد. به عنوان مثال ...
Noun : سرفصل اخبار که به صورت متحرک در پایین تلویزیون یا مانیتور یا روی نمای ساختمان ها، مشاهده می گردد. ( ( ( املای این کلمه به صورت دو کلمه ی جد ...
Noun - countable : صدای ناشی از عطسه کردن ( ( ( دیکته صحیح این کلمه achoo هست ، نه atchoo که در اینجا آورده شده است. در لینک قرار داده شده میتوانید، ...
Noun - countable : صدای ناشی از عطسه کردن
Anti - scratch : Adjective ضد خَش مقاوم در برابر خَش برداشتن Scratch - resistant
اعتماد به نفس پیدا کردن دارای اعتماد به نفس شدن
به مشکل برخوردن دچار دردسر شدن مشکلی وجود داشتن
پا پس کشیدن
وقتش که برسه. . . . زمان مناسب که فرا برسد. . . . . به عنوان مثال: If the time comes, we will attack our enemy.
Noun - countable - AmE : پرستار بچه پرستار بیمار
Suffix : این پسوند برای ساخت صفت به کار می رود و نشان دهنده ی تحت حمایت بودن ( به خصوص حمایت مالی ) می باشد. بنابراین می توان آن را اینگونه معنی کرد ...
با سلام. اصل این کلمه که در اینجا آورده شده، نادرست است. زیرا کلمه tube به صورت tuble نوشته شده است. بنابراین یا حذف و یا ویرایش باید گردد.
Phrase : مساله اینه که . . . . مشکل اینجاست که . . . . مهم ترین چیز اینه که . . . . You say the thing is to introduce an explanation, comment, or ...
بر اساس این واقعیت که . . . . . . ( زمانی استفاده می شود که بخواهیم بگوییم یک واقعیت خاص، بر قضاوت ما درباره چیزی یا کسی تاثیر گذاشته است. ) In li ...
Be economical with the truth : Phrase فریب دادن مردم ( با کامل نگفتن حقیقت به آنها. مردم زمانی از این عبارت استفاده می کنند که بخواهند نشان دهند فردی ...
A way off : Phrase زمان زیادِ باقی مانده زمان دراز و طولانی مسافت طولانی
Do something on the hoof BrE - Phrase : کاری را با عجله ( در حین انجام کاری دیگر ) انجام دادن
Noun - adjective : مسلمان اسلامی ( کاربرد نادر )
Noun - countable : اسلام گرا معتقد به دین اسلام ( عموما جنبه و معنی منفی دارد. )
Noun - countable - usually plural : کفش چوبی که روی آن از چرم ساخته شده و قسمت جلویی پا را پوشانده و پاشنه ی پا برهنه باقی می ماند.
Shelby نام دخترانه انگلیسی که بین انگلیسی ها، آمریکایی ها و اسکاندیناوی ها کاربرد دارد و البته برای پسران نیز در مواردی استفاده می شود. معنی این اسم ...
خیلی سریع در زمانی اندک در بازه زمانی کوتاهی
Verb - informal : Dis با بی احترامی صحبت کردن یا انتقاد کردن توهین کردن ( Noun ( mass noun : توهین مکالمه بی ادبانه
کسی که روی حرف خودش می ایستد. آدم صادق و قابل اعتماد
من سر حرف خودم هستم.
Phrase - informal - North American : اشتباه کردن بد به کار بردن چیزی بد اداره و مدیریت کردن چیزی
Adverb : هرگز ( برای تاکید بر اینکه چیزی هرگز اتفاق نیفتاده است، به کار می رود. ) Never Never once
Plural noun : اسمِ جمعِ therapy درمان ها مداواها معالجات
Adjective : ضد خش Scratch proof
Fade - resistant Adjective : مقاوم در برابر رنگ پریدگی مقاوم در برابر کم رنگ شدن به عنوان مثال : My trousers has been made of fade - resistant fa ...
Spoken - BrE : آدم حریص و طماع آزمند
See the point of something Phrasal verb : درک کردن اهمیت یا دلیل چیزی
Phrasal verb : کسی را به شدت ترساندن کسی را به شدت به وحشت انداختن Frighten the wits out of somebody
Phrasal verb : کسی را به شدت ترساندن کسی را به شدت به وحشت انداختن Scare somebody out of their wits
Phrasal verb : کسی را به شدت ترساندن کسی را به شدت وحشت زده کردن Frighten somebody out of their wits
Check something out Phrasal verb : تحقیق کردن ( برای اثبات درستی چیزی ) نگاه کردن ( به کسی یا چیزی ) ترک کردن هتل پس از پرداخت صورت حساب امانت گرفت ...
سیم ظرفشویی Wool scrubber Steel scrubber Steel wool scrubber
Noun : عمل پوشیدن لباس های جنس مخالف مبدل پوشی
Verb : Cross - dress پوشیدن لباس جنس مخالف
Phrase : فکر کردن اندیشیدن Consider Reflect