پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣٠٨)

بازدید
٢,٧٤٠
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Noun - countable : محبوب و موفق

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

Adjective : شرمسار خجل پشیمان Embarrassed Regretful

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

گوش پاک کن Cotton bud Cotton swabs

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable - informal : حُقه کَلَک ( برای بدست آوردن پول یک نفر یا وادار کردن او به انجام کاری ) زندانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Adjective : قریب الوقوع نزدیک به عنوان مثال : Immediate future ( آینده قریب الوقوع - آینده نزدیک ) درجه یک به عنوان مثال : Immediate family ( بستگ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Noun - countable - North American : آدمِ منتظرِ آخرالزمان آدمِ منتظرِ وقوع حادثه های سخت و بزرگ ( کسی که باور دارد پایان دنیا نزدیک است و یا به زودی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

جاده ی پر پیچ و خم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Interjection - informal : موآ صدای بوسه ی روی هوا ( وقتی که کسی بدون تماس لب های خویش با صورت طرف مقابل، تظاهر به بوسیدن وی می کند. اغلب به عنوان یک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable : شرکت چاپ کننده و منتشر کننده یک روزنامه به عنوان مثال: He works for a local newspaper

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - countable - uncountable : صدای پس زمینه ( صدایی که علاوه بر صدای اصلی که در حال گوش دادن به آن هستید، شنیده می شود. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - countable - informal : معتاد به مواد مخدر خُوره ( کسی که به چیزی یا انجام کاری به صورت افراطی علاقه داشته و آن را انجام می دهد. به عنوان مثال ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun : سرفصل اخبار که به صورت متحرک در پایین تلویزیون یا مانیتور یا روی نمای ساختمان ها، مشاهده می گردد. ( ( ( املای این کلمه به صورت دو کلمه ی جد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable : صدای ناشی از عطسه کردن ( ( ( دیکته صحیح این کلمه achoo هست ، نه atchoo که در اینجا آورده شده است. در لینک قرار داده شده میتوانید، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : صدای ناشی از عطسه کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Anti - scratch : Adjective ضد خَش مقاوم در برابر خَش برداشتن Scratch - resistant

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

اعتماد به نفس پیدا کردن دارای اعتماد به نفس شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به مشکل برخوردن دچار دردسر شدن مشکلی وجود داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

پا پس کشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

وقتش که برسه. . . . زمان مناسب که فرا برسد. . . . . به عنوان مثال: If the time comes, we will attack our enemy.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable - AmE : پرستار بچه پرستار بیمار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Suffix : این پسوند برای ساخت صفت به کار می رود و نشان دهنده ی تحت حمایت بودن ( به خصوص حمایت مالی ) می باشد. بنابراین می توان آن را اینگونه معنی کرد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

با سلام. اصل این کلمه که در اینجا آورده شده، نادرست است. زیرا کلمه tube به صورت tuble نوشته شده است. بنابراین یا حذف و یا ویرایش باید گردد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Phrase : مساله اینه که . . . . مشکل اینجاست که . . . . مهم ترین چیز اینه که . . . . You say the thing is to introduce an explanation, comment, or ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بر اساس این واقعیت که . . . . . . ( زمانی استفاده می شود که بخواهیم بگوییم یک واقعیت خاص، بر قضاوت ما درباره چیزی یا کسی تاثیر گذاشته است. ) In li ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Be economical with the truth : Phrase فریب دادن مردم ( با کامل نگفتن حقیقت به آنها. مردم زمانی از این عبارت استفاده می کنند که بخواهند نشان دهند فردی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

A way off : Phrase زمان زیادِ باقی مانده زمان دراز و طولانی مسافت طولانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Do something on the hoof BrE - Phrase : کاری را با عجله ( در حین انجام کاری دیگر ) انجام دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - adjective : مسلمان اسلامی ( کاربرد نادر )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - countable : اسلام گرا معتقد به دین اسلام ( عموما جنبه و معنی منفی دارد. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Noun - countable - usually plural : کفش چوبی که روی آن از چرم ساخته شده و قسمت جلویی پا را پوشانده و پاشنه ی پا برهنه باقی می ماند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Shelby نام دخترانه انگلیسی که بین انگلیسی ها، آمریکایی ها و اسکاندیناوی ها کاربرد دارد و البته برای پسران نیز در مواردی استفاده می شود. معنی این اسم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیلی سریع در زمانی اندک در بازه زمانی کوتاهی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Verb - informal : Dis با بی احترامی صحبت کردن یا انتقاد کردن توهین کردن ( Noun ( mass noun : توهین مکالمه بی ادبانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کسی که روی حرف خودش می ایستد. آدم صادق و قابل اعتماد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

من سر حرف خودم هستم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Phrase - informal - North American : اشتباه کردن بد به کار بردن چیزی بد اداره و مدیریت کردن چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Adverb : هرگز ( برای تاکید بر اینکه چیزی هرگز اتفاق نیفتاده است، به کار می رود. ) Never Never once

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Plural noun : اسمِ جمعِ therapy درمان ها مداواها معالجات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Adjective : ضد خش Scratch proof

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

Fade - resistant Adjective : مقاوم در برابر رنگ پریدگی مقاوم در برابر کم رنگ شدن به عنوان مثال : My trousers has been made of fade - resistant fa ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Spoken - BrE : آدم حریص و طماع آزمند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

See the point of something Phrasal verb : درک کردن اهمیت یا دلیل چیزی

پیشنهاد
٠

Phrasal verb : کسی را به شدت ترساندن کسی را به شدت به وحشت انداختن Frighten the wits out of somebody

پیشنهاد
٠

Phrasal verb : کسی را به شدت ترساندن کسی را به شدت به وحشت انداختن Scare somebody out of their wits

پیشنهاد
٠

Phrasal verb : کسی را به شدت ترساندن کسی را به شدت وحشت زده کردن Frighten somebody out of their wits

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Check something out Phrasal verb : تحقیق کردن ( برای اثبات درستی چیزی ) نگاه کردن ( به کسی یا چیزی ) ترک کردن هتل پس از پرداخت صورت حساب امانت گرفت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیم ظرفشویی Wool scrubber Steel scrubber Steel wool scrubber

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun : عمل پوشیدن لباس های جنس مخالف مبدل پوشی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Verb : Cross - dress پوشیدن لباس جنس مخالف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Phrase : فکر کردن اندیشیدن Consider Reflect