پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٢٩١)

بازدید
٩٨٦
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

پا پس کشیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

وقتش که برسه. . . . زمان مناسب که فرا برسد. . . . . به عنوان مثال: If the time comes, we will attack our enemy.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable - AmE : پرستار بچه پرستار بیمار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Suffix : این پسوند برای ساخت صفت به کار می رود و نشان دهنده ی تحت حمایت بودن ( به خصوص حمایت مالی ) می باشد. بنابراین می توان آن را اینگونه معنی کرد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

با سلام. اصل این کلمه که در اینجا آورده شده، نادرست است. زیرا کلمه tube به صورت tuble نوشته شده است. بنابراین یا حذف و یا ویرایش باید گردد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Phrase : مساله اینه که . . . . مشکل اینجاست که . . . . مهم ترین چیز اینه که . . . . You say the thing is to introduce an explanation, comment, or ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بر اساس این واقعیت که . . . . . . ( زمانی استفاده می شود که بخواهیم بگوییم یک واقعیت خاص، بر قضاوت ما درباره چیزی یا کسی تاثیر گذاشته است. ) In li ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Be economical with the truth : Phrase فریب دادن مردم ( با کامل نگفتن حقیقت به آنها. مردم زمانی از این عبارت استفاده می کنند که بخواهند نشان دهند فردی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

A way off : Phrase زمان زیادِ باقی مانده زمان دراز و طولانی مسافت طولانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Do something on the hoof BrE - Phrase : کاری را با عجله ( در حین انجام کاری دیگر ) انجام دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - adjective : مسلمان اسلامی ( کاربرد نادر )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Noun - countable : اسلام گرا معتقد به دین اسلام ( عموما جنبه و معنی منفی دارد. )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

Noun - countable - usually plural : کفش چوبی که روی آن از چرم ساخته شده و قسمت جلویی پا را پوشانده و پاشنه ی پا برهنه باقی می ماند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Shelby نام دخترانه انگلیسی که بین انگلیسی ها، آمریکایی ها و اسکاندیناوی ها کاربرد دارد و البته برای پسران نیز در مواردی استفاده می شود. معنی این اسم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیلی سریع در زمانی اندک در بازه زمانی کوتاهی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Verb - informal : Dis با بی احترامی صحبت کردن یا انتقاد کردن توهین کردن ( Noun ( mass noun : توهین مکالمه بی ادبانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کسی که روی حرف خودش می ایستد. آدم صادق و قابل اعتماد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

من سر حرف خودم هستم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Phrase - informal - North American : اشتباه کردن بد به کار بردن چیزی بد اداره و مدیریت کردن چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

Adverb : هرگز ( برای تاکید بر اینکه چیزی هرگز اتفاق نیفتاده است، به کار می رود. ) Never Never once

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Plural noun : اسمِ جمعِ therapy درمان ها مداواها معالجات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Adjective : ضد خش Scratch proof

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

Fade - resistant Adjective : مقاوم در برابر رنگ پریدگی مقاوم در برابر کم رنگ شدن به عنوان مثال : My trousers has been made of fade - resistant fa ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

Spoken - BrE : آدم حریص و طماع آزمند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

See the point of something Phrasal verb : درک کردن اهمیت یا دلیل چیزی

پیشنهاد
٠

Phrasal verb : کسی را به شدت ترساندن کسی را به شدت به وحشت انداختن Frighten the wits out of somebody

پیشنهاد
٠

Phrasal verb : کسی را به شدت ترساندن کسی را به شدت به وحشت انداختن Scare somebody out of their wits

پیشنهاد
٠

Phrasal verb : کسی را به شدت ترساندن کسی را به شدت وحشت زده کردن Frighten somebody out of their wits

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Check something out Phrasal verb : تحقیق کردن ( برای اثبات درستی چیزی ) نگاه کردن ( به کسی یا چیزی ) ترک کردن هتل پس از پرداخت صورت حساب امانت گرفت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیم ظرفشویی Wool scrubber Steel scrubber Steel wool scrubber

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun : عمل پوشیدن لباس های جنس مخالف مبدل پوشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Verb : Cross - dress پوشیدن لباس جنس مخالف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Phrase : فکر کردن اندیشیدن Consider Reflect

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - mass noun : ورزش پیاده روی سریع ( یکی از زیرشاخه های رشته دومیدانی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun - uncountable : بوتاکس نام تجاری داروی Botulinum Toxin که برای زیباسازی و جوان سازی پوست به زیر آن تزریق می شود. Verb - transitive : بوتاکس کر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - often capitalized : آبی متمایل به خاکستری کم رنگ Saxe blue

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

از این اصطلاح برای finishing a point یا به عبارتی جمع بندی یک مطلب و به پایان رسانیدن یک گفتگو استفاده می شود و آن را میتوان معادل با عبارات زیر در ز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Phrasal verb : قرار دادن چیزی در یک طرف نگه داشتن و کنار گذاشتن چیزی برای آینده نگه داشتن چیزی برای روز مبادا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

Idiom : سردرگم بودن گیج بودن به عنوان مثال: Driving without his phone, Ali felt all at sea. He had no idea which roads to take

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

دوبخشی ها Phrase هایی هستند که از ترکیب دو کلمه ای که دارای نقش دستوری ( part of speech ) یکسان می باشند، تشکیل شده اند و این دو کلمه میتوانند فعل، ص ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Phrasal verb : به چیزی ختم شدن به نوع خاصی پایان یافتن به عنوان مثال: One in three marriages ends in divorce.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Adjective - informal : ناراحت یا خسته و متقاضی تغییر کردن چیزی annoyed or bored, and wanting something to change به عنوان مثال : I’m really fed up ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ورزش دو با مانع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در اسرع وقت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Rollin Adjective - slang : Being high on drugs شدیدا تحت تاثیر مصرف مواد مخدر واقع شده نشئه گیجِ گیج ( به خاطر مصرف بیش از حد مواد مخدر )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

Adjective : دارنده ی مزه یا بویی متفاوت و متمایز از دیگران

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : گربه ی تک شاخ ( موجودی افسانه ای که از ترکیب اسب تک شاخ و گربه به وجود آمده است و به صورت گربه ای که روی پیشانی یا سر خود یک شاخ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - uncountable : ناپاکی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بنابراین بدین ترتیب خب پس خب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ببین چی دارم بهت میگم. بذار بهت بگم چی به چیه. بهت میگم که چه کار باید بکنیم. به عنوان مثال: I'll tell you what. We'll split the money between us ...