the thing is


مطلب عمده این است که

جمله های نمونه

1. The thing is, my parents like me to be home by 10 o'clock.
[ترجمه ۱] می دونی چیه، والدینم دوست دارند من تا ساعت خونه باشم.
|
[ترجمه گوگل]مسئله این است که پدر و مادرم دوست دارند من تا ساعت 10 در خانه باشم
[ترجمه ترگمان]مساله این است که پدر و مادرم دوست دارند تا ساعت ۱۰ به خانه باز گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You see, the thing is, we won't be finished before Friday.
[ترجمه گوگل]می بینید، موضوع این است که ما قبل از جمعه تمام نمی کنیم
[ترجمه ترگمان]می دانید، مساله این است که ما قبل از جمعه به اتمام نخواهیم رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'm sorry my assignment isn't finished. The thing is, I've had a lot of other work this week.
[ترجمه گوگل]متاسفم که تکلیف من تمام نشده است مسئله این است که من در این هفته کارهای زیادی داشتم
[ترجمه ترگمان]متاسفم که ماموریت هام تموم نشده مساله اینه که من این هفته کاره ای دیگه ای داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "What does your market research consist of?"— 'Well. the thing is. it depends on our target age group. '
[ترجمه گوگل]"تحقیقات بازار شما شامل چه چیزی است؟" - "خب چیزی که است بستگی به گروه سنی هدف ما دارد '
[ترجمه ترگمان]تحقیق بازار شما از چه چیزی تشکیل شده است؟ - خوب مساله این است بستگی به گروه سنی هدف ما دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The thing is, can we afford a holiday?
[ترجمه گوگل]مسئله این است که آیا ما می توانیم تعطیلات را بپردازیم؟
[ترجمه ترگمان]مساله این است که آیا ما می توانیم تعطیلات را تقبل کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You see, the thing is, I'm really busy right now .
[ترجمه گوگل]می بینید، موضوع این است که من الان واقعاً سرم شلوغ است
[ترجمه ترگمان]می بینی، مساله اینه که من الان خیلی سرم شلوغه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The thing is to be watchful even when you think your child is safe.
[ترجمه گوگل]نکته این است که حتی زمانی که فکر می کنید فرزندتان در امان است مراقب باشید
[ترجمه ترگمان]مساله این است که حتی زمانی که فکر می کنید فرزندتان در خطر است، مراقب باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The thing is that you can't always judge your own work.
[ترجمه گوگل]مسئله این است که شما همیشه نمی توانید کار خود را قضاوت کنید
[ترجمه ترگمان]مساله این است که تو همیشه نمی توانی کار خودت را قضاوت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The thing is it's skin-tight, and my dad thought it was obscene.
[ترجمه گوگل]مشکل این است که پوستش تنگ است و پدرم فکر می کرد که این کار زشت است
[ترجمه ترگمان]مساله این است که پوستش خیلی تنگ است و پدرم هم فکر می کرد که این کار زشت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The thing is she gets mad at the littlest things.
[ترجمه گوگل]مسئله این است که او از کوچکترین چیزها عصبانی می شود
[ترجمه ترگمان]مساله این است که از کوچک ترین چیزها عصبانی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I really don't want to leave yet. The thing is, I have an appointment in 15 minutes.
[ترجمه گوگل]من واقعاً هنوز نمی خواهم ترک کنم موضوع این است که من 15 دقیقه دیگر قرار ملاقات دارم
[ترجمه ترگمان]من واقعا نمی خوام اینجا رو ترک کنم مساله این است که من در ۱۵ دقیقه یک قرار ملاقات دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I do have a computer, but the thing is, it's really old and I can't use it for email.
[ترجمه گوگل]من یک کامپیوتر دارم، اما مشکل اینجاست که واقعا قدیمی است و نمی توانم از آن برای ایمیل استفاده کنم
[ترجمه ترگمان]من یک کامپیوتر دارم، اما مساله این است، واقعا قدیمی است و من نمی توانم از آن برای پست الکترونیکی استفاده کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The thing is, I actually really like her now, so I asked her out again.
[ترجمه گوگل]مسئله این است که من الان واقعاً او را دوست دارم، بنابراین دوباره از او خواستم بیرون برود
[ترجمه ترگمان]موضوع اینه که من الان واقعا ازش خوشم میاد واسه همین دوباره ازش خواستم که بره بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The thing is, a lot of people find a motor home vacation more enjoyable.
[ترجمه گوگل]مسئله این است که بسیاری از مردم تعطیلات در خانه را لذت بخش تر می دانند
[ترجمه ترگمان]مساله این است که بسیاری از مردم یک تعطیلات خانگی را لذت بخش تر می یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The thing is, hardly anybody installs a silent alarm these days, except as a supplementary sys-tem.
[ترجمه گوگل]مسئله این است که این روزها به ندرت کسی زنگ خاموش را نصب می کند، مگر به عنوان یک سیستم تکمیلی
[ترجمه ترگمان]مساله اینه که، به ندرت کسی این روزا اعلام خطر میکنه، به جز یه عامل ایمنی اضافی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

قضیه ازین قراره که
مشکل اینجاس که
موضوع مهم اینه که . . . .
می دونی چیه، به اصطلاح فارسی خودمون شاید معنای رساترین داشته باشه.
Phrase :
مساله اینه که . . . .
مشکل اینجاست که . . . .
مهم ترین چیز اینه که . . . .
You say the thing is to introduce an explanation, comment, or opinion that relates to something that has just been said. The thing is is often used to identify a problem relating to what has just been said.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع• https://www.collinsdictionary.com/amp/english/the-thing-is
مسئله اینه که
مشکل اینه که
چیزی که هست. . .
. . . اما مساله اینکه. . .
اصل مطلب اینه که . .
مسئله/ موضوع/ مطلب عمده این است که
( the main or fundamental issue, problem, or element ( of what's being discussed
used to introduce an important fact, reason or explanation -

بپرس