regimental

/ˌredʒəˈmentl̩//ˌredʒɪˈmentl̩/

معنی: وابسته به هنگ
معانی دیگر: لباس هنگ، لباس افسری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to a regiment.

جمله های نمونه

1. regimental standard
پرچم هنگ

2. He telephoned the duty officer at regimental headquarters.
[ترجمه گوگل]او با افسر وظیفه در مقر هنگ تماس گرفت
[ترجمه ترگمان]به ستاد فرمانده هنگ که در ستاد فرمانده هنگ بود تلفن زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The regimental mascot is a goat.
[ترجمه گوگل]طلسم هنگ یک بز است
[ترجمه ترگمان]اون نماد هنگ یه بز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When the applause had died down, a regimental band struck up the national anthem.
[ترجمه گوگل]وقتی کف زدن ها خاموش شد، یک گروه موسیقی هنگ سرود ملی را به صدا درآورد
[ترجمه ترگمان]وقتی کف زدن جمعیت فروکش کرد، یک گروه دیگر سرود ملی را نواخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is entitled to wear the regimental tie.
[ترجمه گوگل]او حق دارد کراوات هنگ ببندد
[ترجمه ترگمان]حق دارد کراوات هنگ را بپوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This conviction did not sit well either with regimental soldiering or with Whitehall.
[ترجمه گوگل]این عقیده نه با سربازی هنگ و نه با وایت هال خوشایند نبود
[ترجمه ترگمان]این اعتقاد بر سربازی که در خدمت نظام بود و در وایت هال دیده نمی شد چندان راحت نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's Raymond's annual regimental luncheon - so grand, my dear!
[ترجمه گوگل]این ناهار سالانه هنگ ریموند است - خیلی عالی، عزیزم!
[ترجمه ترگمان]این ناهار سالانه ریموند است - بسیار عالی، عزیزم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A regimental musician who had become detached from his unit, he followed in the wake of the attack as a spectator.
[ترجمه گوگل]یک نوازنده هنگ که از یگان خود جدا شده بود، در پی حمله به عنوان یک تماشاگر آن را دنبال کرد
[ترجمه ترگمان]یک موسیقی دان که از واحد او جدا شده بود، به دنبال یک تماشاچی از میان جمعیت به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No regimental control of organized religion.
[ترجمه گوگل]هیچ کنترل هنگی بر مذهب سازمان یافته وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ کنترل رسمی از دین سازمان دهی نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mills was regimental colonel.
[ترجمه گوگل]میلز سرهنگ هنگ بود
[ترجمه ترگمان]از هنگ Mills، سرهنگ Mills بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The restored Rump, however, took away Boteler's regimental command and spurned his nomination as quartermaster-general.
[ترجمه گوگل]با این حال، رامپ بازسازی شده، فرماندهی هنگ بوتلر را سلب کرد و نامزدی او را به عنوان فرمانده کل رد کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال پارلمنت دنباله مجددا فرمان فرمانده هنگ را بازپس گرفت و نامزدی خود را به عنوان \"گروهبان دوم\" به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Walking from the Regimental Headquarters to the Mess there is time to reflect on the day and think about the future.
[ترجمه گوگل]با قدم زدن از مقر هنگ به سمت آشغال، زمانی برای تفکر در روز و فکر کردن در مورد آینده وجود دارد
[ترجمه ترگمان]راه رفتن از مرکز Regimental به the فرصتی برای فکر کردن در روز و فکر کردن در مورد آینده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The soldier was ordered to report at the regimental headquarters.
[ترجمه گوگل]به سرباز دستور داده شد که در مقر هنگ گزارش دهد
[ترجمه ترگمان]به سرباز دستور داده شد که در ستاد فرمانده هنگ گزارش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Report to Assistant Regimental Commander Hu.
[ترجمه گوگل]گزارش به دستیار فرمانده هنگ هو
[ترجمه ترگمان]گزارش دستیار معاون فرمانده \"هو\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به هنگ (صفت)
regimental

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a military regiment, pertaining to a unit composed of two or more battalions
regimental means belonging to a particular regiment.

پیشنهاد کاربران

بپرس