sitter

/ˈsɪtər//ˈsɪtə/

(انسان یا حیوان یا چیز) نشیننده، رجوع شود به: baby sitter، جالس، کسیکه در برابر پیکر نگار می نشیند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who sits, such as a baby-sitter.

(2) تعریف: a hen that is sitting on or hatching eggs; brooding hen.

جمله های نمونه

1. The baby - sitter can board in during Christmas.
[ترجمه گوگل]پرستار کودک می تواند در طول کریسمس سوار شود
[ترجمه ترگمان]پرستار بچه می تواند در طول کریسمس سوار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A special relationship exists between the sitter and the artist.
[ترجمه گوگل]رابطه خاصی بین نقاش و هنرمند وجود دارد
[ترجمه ترگمان]رابطه ویژه ای بین پرستار و هنرمند وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Can't you find a baby sitter?
[ترجمه گوگل]آیا نمی توانید یک پرستار بچه پیدا کنید؟
[ترجمه ترگمان]نمی توانی یک پرستار بچه پیدا کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Children were left with the baby sitter.
[ترجمه گوگل]بچه ها با پرستار بچه مانده بودند
[ترجمه ترگمان]بچه ها با پرستار بچه تنها ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The purse in her handbag is a sitter for any thief.
[ترجمه گوگل]کیفی که در کیف دستی اوست برای هر دزدی می‌نشیند
[ترجمه ترگمان]کیف دستی کیف دستی اش یک sitter برای هر دزد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The purse in her handbag was a sitter for any thief.
[ترجمه گوگل]کیفی که در کیف دستی او بود برای هر دزدی جای نشستن داشت
[ترجمه ترگمان]کیف دستی کیف دستی اش برای هر دزد یک پرستار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He missed an early sitter then equalized with a goal set up by Fowler.
[ترجمه گوگل]او یک بازیکن اولیه را از دست داد و سپس با یک گل توسط فاولر به تساوی رسید
[ترجمه ترگمان]او یک پرستار زود هنگام را از دست داد، سپس با هدفی به تساوی کشاند که در نوع فاولر تنظیم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The baby sitter washes the bottle out properly every day.
[ترجمه گوگل]پرستار بچه هر روز شیشه شیر را به درستی می شویند
[ترجمه ترگمان]پرستار بچه هر روز بطری را به درستی می شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She hired on as a baby sitter.
[ترجمه گوگل]او به عنوان پرستار بچه استخدام شد
[ترجمه ترگمان]اون به عنوان یه پرستار بچه استخدام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Kelly has made his sitter look lifelike.
[ترجمه گوگل]کلی پرستارش را واقعی جلوه داده است
[ترجمه ترگمان]کلی باعث شد که پرستار به صورت واقعی به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The conventional format and heroic pose of the sitter are perfectly offset by the incongruity of the costume and title.
[ترجمه گوگل]فرمت مرسوم و ژست قهرمانانه ی سیتر کاملاً با ناهماهنگی لباس و عنوان جبران می شود
[ترجمه ترگمان]قالب مرسوم و ژست قهرمانانه برای پرستار به طور کامل با ناهماهنگی لباس و عنوان جبران می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. John Sitter writes: By the mid-century, retirement has hardened into retreat.
[ترجمه گوگل]جان سیتر می نویسد: در اواسط قرن، بازنشستگی به عقب نشینی سخت شده است
[ترجمه ترگمان]جان Sitter می نویسد: تا اواسط قرن، بازنشستگی به عقب نشینی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Probably they couldn't get a baby sitter.
[ترجمه گوگل]احتمالا نتونستن پرستار بچه بگیرن
[ترجمه ترگمان]احتمالا آن ها نمی توانستند یک پرستار بچه بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The night sitter left at 7 a. m. and the home care aide was due to come at 8 a. m.
[ترجمه گوگل]شب نشین ساعت 7 صبح رفت متر و قرار بود دستیار مراقبت در منزل ساعت 8 صبح بیاید متر
[ترجمه ترگمان] پرستار شب ساعت ۷ حرکت کرد ام و معاون مسئول خونه هم باید ساعت ۸ بیاد ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that sits; bird that sits on eggs in order to hatch them; babysitter, one who supervises children while their parents are away; model, one who poses for an artist; easy task
a sitter is the same as a baby-sitter.

پیشنهاد کاربران

نظاره گر، مراقبت کننده
Noun - countable :
مُدِل ( کسی که در برابر عکاس یا نقاش می ایستد تا وی عکسش را گرفته یا نقاشی او را بکشد. )
Model
( در عکاسی و. . . ) کسی که مدل عکاسی است.
نشسته گان
پرستار بچه

بپرس