گر آن دریا شد این درها بجایند که بر ما بیش از آن درها گشایند ✏ «نظامی»
واژه پارس قائم درچه زمان به خود معنا گرفته؟
به دستان میفریبندم نه مستم نیارند از ره دستان به دستم ✏ «نظامی»
بر او زد پیل پای خویشتن را به پای پیل برد آن پیلتن را ✏ «نظامی»
فرو بسته در آن غوغای ترکان ز بانگ نای ترکی نای ترکان ✏ «نظامی»
ملک بر تنگ شکر مُهر بشکست که شکر در دهان باید نه در دست ✏ «نظامی»
سلام چگونه می توانم یک واژه و معنای آن را که به اشتباه وارد کرده ام از آبادیس حذف کنم؟
بدان آمد که صد بار افتد از پای به صنعت خویشتن میداشت بر جای ✏ «نظامی»
در آن اندوه میپیچید چون مار فشاند از جزعها لولوی شهوار ✏ «نظامی»
مرا تو مردم چشمی، مرو مرو ز سرم مرا تو عمر عزیزی، بیا بیا بنشین سلمان ساوجی ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردمِ چشم خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت حافظ