این ابیات نغز از جناب نظامی را معنی کنید و مفهوم آنرا بیان نمایید
دل سرگشته را دنبال برداشت
به پای خود شد آن تمثال برداشت
در آن آیینه دید از خود نشانی
چو خود را یافت بیخود شد زمانی
✏ «نظامی»
٢ پاسخ
**"دل سرگشته را دنبال برداشت
به پای خود شد آن تمثال برداشت"**
در این بیت، شاعر به توصیف دل سرگشته و آشفتهای میپردازد که در جستجوی خود است. "دل سرگشته" به حالتی اشاره دارد که فرد در جستجوی هویت و معناست. "به پای خود شد آن تمثال برداشت" به این معناست که این دل آشفته، به دنبال تصویر و تمثالی از خود میگردد و در این مسیر، به خودآگاهی و شناخت میرسد.
**"در آن آیینه دید از خود نشانی
چو خود را یافت بیخود شد زمانی"**
در این بیت، شاعر به تصویرسازی از خود در آیینه اشاره میکند. "در آن آیینه دید از خود نشانی" به معنای این است که فرد در آینه (که نماد خودشناسی و آگاهی است) نشانهای از خود را میبیند. "چو خود را یافت بیخود شد زمانی" به این معناست که وقتی فرد به شناخت واقعی از خود میرسد، به نوعی از خود بیخود میشود؛ یعنی از دنیای مادی و ظاهری جدا میشود و به یک حالت معنوی و عمیقتر وارد میشود.
🔸 بیت اول:
دل سرگشته را دنبال برداشت
به پای خود شد آن تمثال برداشت
✅ معنی: دلِ عاشق و حیران، به دنبال تصویر یا تمثالی که دیده بود، راه افتاد؛ و آن تصویر (تمثال)، خودش نیز بیاختیار به راه افتاد، گویی جان یافته بود.
📌 نکتهی مفهومی: اینجا «تمثال» میتونه تصویری از معشوق یا بازتابی از حقیقت باشه که دل را افسون کرده. تمثال به نوعی آیینهی حقیقت یا نمودی از معشوق الهی است. دل عاشق چنان مجذوب این تمثال شد که گویی از اختیار خارج شد و به دنبال آن کشیده شد.
🔸 بیت دوم:
در آن آیینه دید از خود نشانی
چو خود را یافت، بیخود شد زمانی
✅ معنی: در آن آیینه (تمثال)، نشانی از خودش دید؛ و وقتی خود را در آن شناخت، برای لحظهای از خود بیخود شد (محو و مدهوش گشت).
📌 مفهوم عرفانی: این بخش به اوج عرفان میرسد؛ انسان وقتی در جمال معشوق (چه زمینی، چه الهی) اثری از خودش میبیند، به مرحلهی شناخت خویشتن در آینهی هستی میرسد. و در همین لحظه، دچار حالت بیخودی (فنای نفس) میشود، چرا که درمییابد حقیقت خود و معشوق یکیست.
✨ خلاصه مفهوم کلی:
این ابیات ماجرای سلوک عاشقانه و عرفانی است:
دل عاشق در پی جلوهای از حقیقت (تمثال) روان میشود، و چون آن تصویر را در آیینه مینگرد، خودِ حقیقیاش را در آن مییابد؛ و با شناخت حقیقت خویش، از خود بیخود میشود — تجربهای شبیه به فنا در عشق.