پرسش خود را بپرسید

تو کیستیُ سِزیدن چیست؟

تاریخ
٢ ماه پیش
بازدید
١١٠

درود.

خواهشمندم بی آنکه به واژه نامه ها سری بزنید یا که از کس مینوی سزیدن بپرسید، تنها از روی دانسته های پیشین خود پاسخ دهید.

سپاس.

٦٠ %

هم برای شناختِ پارسی می کوشم، هم بُنواژه ی سزیدن را میشناسم.

٣ پاسخ
٤٠ %

برای شناختِ پارسی می کوشم، ولی بُنواژه ی سزیدن را هنوز نشناخته ام.

٢ پاسخ
٠ %

برای شناختِ پارسی نکوشیده ام، ولی واژه ی سزیدن را میشناسم.

٠ %

نه برای شناختِ پارسی کوشیده ام، نه واژه ی سزیدن را میشناسم.

٢٩٥
طلایی
٠
نقره‌ای
٣
برنزی
٥

٧ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

با همه ی اونچه که گفتی، طاهریِ جان، با تو هم رای نیستم. ولی گاهگاه چیزایی میگی برای من با ارزش. از اونجا که اگه کسی در پاسخ به این پرسش که چوب از چی ساخته شده بگه هوا، چندان پر بیراهه نگفته چرا که چوب ساختاری کربنی داره و  کربن از کربن دی اکسیدِ هوا گرفته شده، نمیتونم سراسر  نادرست بدونم گفته هات رو. خب تو سزیدن رو در پیوند و درامده از  زیستن دونستی؛ انگار که چوب، سزیدن، رو از هوا، زیستن، دونسته باشی. گوشه هایی از انچه تو میگی رو من جایجای بنواژگان دیدم. گر چه برای یافتن ی روال پایدار بسیار کوشیدمُ همچنان مگر انبوهی از داده های خام و انگار پراکنده و بیپیوند ندارم ولی همچنان امیدوارم  جورچینی در میان بنواژگان پارسی در کار باشه که بسیارانیشون رو، اگه نه همه رو، به هم میپیوندونه.

 به گمانم بنواژگان پارسی  در پیوند با همن  به گونه ای که یکی از دیگری دراورده شده. برای نمونه پرسیدن و رسیدن ی جور پیوند پنهان دارن، همونجور که شاید!!! زیستن و سزیدن داشته باشن. به گمونم بنواژگان پارسی، گاه همخوان همخوان(واج به واج) و گاه تکواژ به تکواژ به هم پیوند خوردن و ی ساختار و جورچین زیرپوستی و نهان دارن که  دستکم من ازش انگونه که شایستهُ بایسته س اگاه نیستم. با اینکه بسیار کم میدونم از اون ساختار های نهان، اگه همچین جورچین و ساختارهایی در کار باشه، سزیدن رو از زیستن نمیدونم. سزیدن رو از بنواژه ی اختن که در پیونده با همخوانِ 'خ' میدونم. چه جوری؟ خب اینو ببین:

اخ[خ] +تن=اختن[خ]

[س]+ اختن[خ]= ساختن[س خ]

ساختن[س خ]: ساخت[س خ]/ ساز[س ز]

ساز--> سِز

سِز +  ایدن= سزیدن[س ز]

پس سزیدن با اختن و 'خ' که خود با ساختن در پیونده پیوند اشکار داره نه با زیستن. اگه از خودم بپرسم چرا 'خ' در ریخت اینده ی بنواژه ی ساختن به 'ز' واگشته میشه، همونگونه که در کارواژگانِ ساختم و میسازم از بنواژه ساختن دیده میشه، نمیتونم در بیپیوند بودن 'خ' با 'ز' تردید نکنم. پیوندی که شاید گریزی بزنه  به زیستن. ولی این واگشت ی جور پیوند پنهانه نه اشکار.

فرا+هشتن=افراشتن

من میگم افراشتن پیوندی از تکواژِ فرا و بنواژه ی هشتنه. به گمان من فرا، تنها به بالا نیست. من میگم بنواژگانی مانندِ رَفتن، بردن، آوردن  و  تکواژ فرا یا ورا پیوندی با همخوان 'ر' دارن.  

[رُ]+تن = رفتن[ر ]

[ب]+ [رُ]+دن=بردن[ب ر]

آ+بردن=آوردن[ب ر]

شایدم اینگونه که من گمان میکنم نباشه و جور دیگه ای باشه. با این همه ی سدایی در درونم میگه ی همچین جورچینی در پارسی هست، بیشتر جستجو کن. شاید هم به راستی نباشه، ولی به گمونم اینجوری که من پارسی رو جستجو میکنم باهاش میشه ی ابرزبان بسازم اگه خود پارسی ابرزبان نبود. اون چیزی که یافتن همچین جورچینی در پارسی رو دشوارتر میکنه، کاربرد واژگانه. گاهی واژگان جوری بکار میرن که به گمونم برای اون کار ساخته نشدن. من که گم شدم در شهرواژگانِ پارسی. یکی بیاد منو پیدا کنه :)    

٢٩٥
طلایی
٠
نقره‌ای
٣
برنزی
٥
تاریخ
٤ روز پیش

سزیدن  را  با  سزاید  نیز میشناسیم   ؛ با بررسی   سزاید   به  سزاوار و  سزا   میرسیم  پس  در وهله اول گویا  ریشه  سزی یا سزا  میباشد  اما ایا  بنشن ( ریشه اصلی )  آن  همین است و  یا اینکه خود از جای دیگری  آمده

برخی کاربن ها (فعل ها)  که  در  زبان  های ایرانی  با س   شروع میشند    همانیست  که  پیشتر  ها   از  این   ترکیب   ساخته  شدند برای نمونه

از  خود = زخود

از تو = زتو

که بعد ها  بجای  ز    از  واج  س   استفاده شد و  خود  کاربنهای  جدیدی را در  زبان های ایرانی پدید ا<رد همچون

ستون = س + تون = از توان آمده = محکم و پرتوان

ستاره = س + تاره = از تار آمده ( تار  ملاک کمتر دیده شدن بوده همچون  تاریخ  که  تاریک بود ؛ تار مو نیز دلیل دیگریست )

ستار = پوشاننده ( اشاره به نور کم و مخفی  ستاره در شب دارد )

سرود / سروش = س + روش / س + روش  یعنی  از جاری و حرکت آمده / از   رود آمده ( رود یا روت = route   یعنی مسیر / جاری / حرکت   که در لاتین   نیز کاربرد دارد ) ( البته در زبان ایرانی  هم چون مازندرانی به حرکت روش  میگویند و اینکه  در زبان فارسی  هم وجود دارد البته معنای دیگری  از آن استفاده میشود ؛ در افراشته  یعنی بسیار حرکت کرده و چون  اف  همان up  یا آپ  بوده  اصل واژه  اپراشته  بوده   یعنی به بالا حرکت کرده ؛ پس  راشت  یا راش  یا روش  مازندرانی  و  در سروش   یعنی جاری شده  و حرکت  کرده)

سنگ = س + انگ = از (انگ )جمع آمده   ( انگ را در بسیاری داریم همچون انگوین = جمع شده یا شیره گون یا بوته / انجمن = انگمن = تجمع فکر ( هم اندیشی فکری )  انجام = هنگام  =  به انگ و جمع آمدن = چیزی یا کسی را به موقع و زمان خود  رساندن و ....

 سخت = س + اخت (  از  تبدیل  آمده  )  توضیح اینکه اخته یعنی  تبدیل شده و  سخت  یعنی  چیزی که به چیز دیگر تبدیل شده

پس  س در برخی واژه ها  همان چِک و خلاصه     از          بوده    ؛ در   سزیدن   به  سزی  و  سپس  به  س + زی   میرسیم   ؛ زی   را  در   زیستن   داریم  که  از   ز +  یستن  یا  همان   ز + هستن   یا   ز + ئیستن  آمده   که  میشود    از هست آمده   از موجودیت  و  هستی  آمده ( همان زندگانی و طبیعت = زیست )

در  سزی   یا  سزا   یعنی  آنچه  زیست و طبیعت  برای  شما  مقدر  کرده که امروز  چم و چمار   تاوان   یا   جزا  را  یافته ؛ پس    زی  یعنی   زندگانی  و  طبیعت  و  سزی    یعنی از طبیعت آمده؛همان  مادر  هستی و  زندگانی

اونجا که گفتم انگ میشودجمع/اتفاق و ...    و  فرمودی  اگر  واقعا ریشه  یابی  کرده باشی نه روال سازی  شاهکار   کردی   من همانم... 

١,٢١٠
طلایی
٠
نقره‌ای
٣
برنزی
٢٢
تاریخ
٥ روز پیش
پاسخ کاربر: گزینه‌ی دوم
١١,٢٨٤
طلایی
١
نقره‌ای
٣٦
برنزی
٦٣
تاریخ
٢ ماه پیش
پاسخ کاربر: گزینه‌ی اول
٨,٠٣٧
طلایی
٧
نقره‌ای
١٣٩
برنزی
٢١
تاریخ
٢ ماه پیش
پاسخ کاربر: گزینه‌ی اول
٣٧,٧٦٥
طلایی
٣٨
نقره‌ای
٥٦٤
برنزی
١١٩
تاریخ
٢ ماه پیش
پاسخ کاربر: گزینه‌ی اول
٦,٩٩٣
طلایی
٢
نقره‌ای
٢٣٣
برنزی
٥٥٤
تاریخ
٢ ماه پیش
پاسخ کاربر: گزینه‌ی دوم
٧٤
طلایی
٠
نقره‌ای
١
برنزی
٥
تاریخ
٢ ماه پیش

پاسخ شما