تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیاز Chop the onions into small pieces. ( پیازها را به قطعات کوچک خرد کن. )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاقو Use a knife to chop the carrots.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

خرد کردن یا تکه تکه کردن مثلاً با چاقو Do you want me to chop the onions? Chop the onions into small pieces. ( پیازها را به قطعات کوچک خرد کن. ) ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علیت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

چند نمونه دیگر از کاربرد این فعل به عنوان از شر چیزی خلاص شدن "The hospital disposes of medical waste safely every day. " ( بیمارستان هر روز زباله ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهمان Let's tidy up the house before the guests arrive.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

پر مثل پره پرندگان "He found a beautiful peacock feather on the ground. " ( او یک پَر طاووس زیبا روی زمین پیدا کرد. ) "The pillow is filled with ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایده کلی از یک چیز مثلا داریم نه دقیق

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

قرض - فرضیه "This is a hypothetical situation, and we are talking about a hypothesis. "

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرضی مثل دشمن فرضی Hypothetical enemy This is just a hypothetical situation. Let’s discuss a hypothetical example. We are considering a hypoth ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کلمه association یک اسم است که دو معنای اصلی دارد: ۱. ارتباط: "I have a positive association with that song. " ( من یک ارتباط مثبت با آن آهنگ دارم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علیت لاً می خوای بگی من برای تعیین علت یه چیزی یا علیت یه چیزی دارم تلاش می کنم یعنی می خوام ببینم علتش چیه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علت و معلول لاً می خوای بگی که این کاری که تو می کنی رابطه علت و معلولی داره

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قالی Can you vacuum the carpets?

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

لباس های چرک و نشسته Put the dirty washing in the washing machine. "Can you separate the white washing from the colored?" ( می توانی لباس های س ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

به عنوان اسم: به معنای "گرد و غبار" یا "خاک" است. "There was a layer of dust on the furniture. " ( یک لایه گرد و غبار روی مبلمان بود. ) به عنوان ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیک نیک Would you like to go for a picnic with me?

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

حالشو داری - حسشو داری زمانی که با این ساختار نوشته میشه do you feel like . . . ing این ساختار اغلب در گفتگوهای روزمره برای پیشنهاد دادن یا بررسی حا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

"در کمین بودن" یا "پنهان شدن" "A wolf was lurking in the shadows. " ( یک گرگ در سایه ها در کمین بود. ) "Danger lurks around every corner. " ( خط ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخدوش کردن - گیج و مبهوت کردن - آچمز کردن "The surprising factor confounded the study's results. " ( عامل شگفت انگیز، نتایج تحقیق را مخدوش کرد. ) ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

گردگیر use a duster to dust the table

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گردگیری کردن use a duster to dust the table

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

dust the table گردگیری میز" یا "غبارروبی میز"

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

do you feel like . . . . . ing با ایم ساختار به کار میره به معنای "حسشو داری؟" یا "حالت هست. . . ؟" ​Do you feel like going to the movies tonight? ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قفل کردن Remember to lock the door at night before you go to bed.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخلیه کردن put the dirty dishes in the dishwasher. In the morning, empty it and put away the clean dishes. "Please empty the rubbish bin. " ( لط ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

گرم کردن مثلاً غذا You don't need to buy groceries because I've made enough food for the next 7 days. Just heat it up for dinner or when you get hun ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تغذیه دادن - غذا دادن مثلاً به کودک یا به حیوان و غیره Every day, make your beds, take out the rubbish and recycling, and feed the dog. "The river ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

recycling: به "مواد بازیافتی" ( مانند کاغذ، پلاستیک و شیشه ) Every day, make your beds, take out the rubbish and recycling

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستور دادن "The judge instructed the jury to disregard the previous testimony. " ( قاضی به هیئت منصفه دستور داد که شهادت قبلی را نادیده بگیرند. ) ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دستور دادن The woman commands Michele to go to sleep.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرتاب کردن "He threw the ball to the dog. " ( او توپ را به سمت سگ پرتاب کرد. ) "The police asked him to throw the weapon on the ground. " ( پلیس ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

دور انداختن "Please throw away your garbage. " ( لطفاً زباله هایت را دور بینداز. ) Throw away these vegetables.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

"درهم و برهم" یا "نامرتب" This storage room is messy. You didn't tidy it up. "Her room is always messy. " ( اتاق او همیشه درهم و برهم است. ) " ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"انبار" یا "محل نگهداری" This storage room is messy. You didn't tidy it up.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کثیفی "The car was covered in dirt after driving on the unpaved road. " ( ماشین بعد از رانندگی در جاده خاکی، پر از خاک شده بود. ) "She wiped the ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

up بعد از بعضی از افعال به کار میره چون در این موارد، کلمه up به تنهایی معنی �بالا� نمی دهد، بلکه معنای فعل اصلی را کامل می کند یا تغییر می دهد. افز ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مرتب کردن Please tidy up your bedroom. It's a mess! "It's your turn to tidy up the living room. " ( نوبت توست که اتاق نشیمن را مرتب کنی. ) "Plea ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تمیز و مرتب کردن We've already cleaned up the kitchen. Can you clean up the kitchen? "We need to clean up the kitchen after dinner. " ( ما با ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظرف شستن همچنین با این ساختار هم میاد do the washing up ( We only ever use “to wash up" in a cleaning context, in the sense of washing the dishes / ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

رسیدن و با این ساختار همیشه نوشته میشه arrive at I haven't done the shopping yet as I just arrived at the supermarket. ( من هنوز خریدها را انجام ن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

رسیدن به یک مکانی I haven't done the shopping yet as I just got to the supermarket. What do we need? "من هنوز خریدها را انجام نداده ام چون تازه به ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خرید خانه را انجام دادن I haven't done the shopping yet as I just got to the supermarket. What do we need? "من هنوز خریدها را انجام نداده ام چون تاز ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

نیمه روز It's midday! What did you do all morning?

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صفت به معنای "عقب بودن" یا "عقب افتادن از برنامه" You are behind. ( تو عقب افتاده ای از کارهایت. ) He is behind in his schoolwork. ( او در تکالیف ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان They make the best bread.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

"شلوغی"، "درهم ریختگی" یا "کثیفی" مثال: My room is a mess. ( اتاق من شلوغ است. ) مثال: There is a lot of mess on the floor. ( کف زمین پر از آشغال ...