پیشنهادهای Milad (١,٤٥٦)
ظرف شستن همچنین با این ساختار هم میاد do the washing up ( We only ever use “to wash up" in a cleaning context, in the sense of washing the dishes / ...
رسیدن و با این ساختار همیشه نوشته میشه arrive at I haven't done the shopping yet as I just arrived at the supermarket. ( من هنوز خریدها را انجام ن ...
رسیدن به یک مکانی I haven't done the shopping yet as I just got to the supermarket. What do we need? "من هنوز خریدها را انجام نداده ام چون تازه به ...
خرید خانه را انجام دادن I haven't done the shopping yet as I just got to the supermarket. What do we need? "من هنوز خریدها را انجام نداده ام چون تاز ...
نیمه روز It's midday! What did you do all morning?
صفت به معنای "عقب بودن" یا "عقب افتادن از برنامه" You are behind. ( تو عقب افتاده ای از کارهایت. ) He is behind in his schoolwork. ( او در تکالیف ...
نان They make the best bread.
"شلوغی"، "درهم ریختگی" یا "کثیفی" مثال: My room is a mess. ( اتاق من شلوغ است. ) مثال: There is a lot of mess on the floor. ( کف زمین پر از آشغال ...
"بهم ریختن" یا "ایجاد شلوغی" مثال: The children made a mess in the kitchen. ( بچه ها آشپزخانه را بهم ریختند. ) مثال: Be careful not to make a mess ...
make برای غذاها و نوشیدنی ها زمانی که خودمان آنها را می سازیم هم به کار ی رود مثلاً Let's make a cake I made a cup of tea. He has made a mess.
۱. ساختن یا خلق کردن ما از to make برای اشاره به چیزهایی استفاده می کنیم که آن ها را می سازیم، خلق می کنیم یا به وجود می آوریم. در این موارد، نتیجه ی ...
اتو کردن Have you done the ironing?
تا الان I'm so behind! I haven't done the laundry or the cleaning. So far, I've just made the bed!
عقب بودن در حالت صفتی "We are behind on our project deadline. " ( ما از مهلت پروژه عقب هستیم. ) I'm so behind من خیلی عقبم از برنامه ها
لطف Could you do me a favour? "The teacher showed favour to her best student. " ( معلم محبت بیشتری به بهترین دانش آموزش نشان داد. )
خرابکاری "The room was a complete mess after the party. " ( بعد از مهمانی، اتاق یک خرابکاری کامل بود. )
با دست Our washing machine broke, so we have to wash our clothes by hand.
مرطوب They've just mopped the floor, so it's wet.
سر جای خود گذاشتن چیزی که برداشتیم و بعد از اینکه استفاده کردیم باید سر جای خودش بذاریم "Please put away your toys when you are finished playing. " ...
"از نظرِ"، "از لحاظِ" یا "در رابطه با" "The project was a success in terms of budget, but not deadlines. " ( این پروژه از لحاظ بودجه موفق بود، اما ...
قاچاق کردن
در خطر قرار دادن you are taking risks for me? that's what friends do تو خودتو به خاطر من تحت خطر قرار میدی؟ این کاریه که دوستان انجام میدن
اهرم "Our strong brand name gives us significant leverage in the market. " ( نام تجاری قدرتمند ما، اهرم فشار قابل توجهی در بازار به ما می دهد. ) ...
تخلیه کردن یک مکان توسط افراد به صورت داوطلبانه یا اجباری "The police ordered everyone to evacuate the building immediately. " ( پلیس به همه دستور ...
"کنار گذاشتن" گذاشتن چیزی سر جای خودش" I've washed the dishes and put them away. "Please put away your toys when you are finished playing. " ( لط ...
دستشویی ( در انگلیسی بریتانیا )
نیمه هوشیار - نیمه خواب "He was still half awake when his alarm went off. " ( وقتی آلارمش به صدا درآمد، او هنوز نیمه خواب بود. ) "I remember he ...
"با وجود این همه" مثلاً یه عالمه توضیح میدی میری کاری رو انجام میدی می بینی که به اون آسونی که می گفتی نبود not so easy after all
بی طرف و بی احساس "A judge must be dispassionate when hearing a case. " ( یک قاضی باید هنگام رسیدگی به یک پرونده بی طرف باشد. ) "We need a dispas ...
مشتاق و احساساتی "He is a passionate advocate for human rights. " ( او یک مدافع مشتاق حقوق بشر است. ) "The band gave a passionate performance. " ...
معقول "He is a very rational person who always thinks before he acts. " ( او یک فرد بسیار عاقل است که همیشه قبل از عمل فکر می کند. ) "Making a li ...
معقولانه - عاقلانه "He decided to sell his house rationally, not emotionally. " ( او عاقلانه تصمیم به فروش خانه اش گرفت، نه از روی احساس. ) "To s ...
ضربه روحی شدن "The car accident traumatized him for years. " ( تصادف اتومبیل، سال ها به او آسیب روحی وارد کرد. ) "The war veterans were traumatiz ...
از روی بی فکری کار خطرناک انجام دادن و متوجه عواقبش نبودن
"بی فکر" این کلمه برای توصیف فردی به کار می رود که کاری خطرناک یا پر ریسک را بدون توجه کافی به عواقب یا خطرات احتمالی آن انجام می دهد. یک عمل reckl ...
همشو did you hear all that?
انتقال دادن یک گفته از یک نفر به نفر دیگر I'll pass this on یعنی من حرفاتو منتقل می کنم به اون فرد مورد نظر
بدون جلب توجه"، "پنهانی" یا "مخفیانه" "The company is developing a new product under the radar. " ( شرکت در حال ساخت یک محصول جدید به صورت مخفیانه ...
کمین it is an ambush
تغییر جهت دادن ۱۸۰ درجه مثلاً اگه شمال میری یهو بری جنوب یا برعکس "He heard a noise and turned around to see what it was. " ( او صدایی شنید و برگش ...
خدعه کردن "ناروزدن"، "خیانت" یا "پشت کردن به کسی" "He was planning to double cross his business partner after the deal was done. " ( او قصد داشت بع ...
"دور زدن" "We decided to bypass the city center to avoid traffic. " ( ما تصمیم گرفتیم برای فرار از ترافیک، مرکز شهر را دور بزنیم. ) "He tried to ...
عبارت take my eyes off you به این معنی است که �چشم هایم را از تو بردارم�. I won't take my eyes off you for a second. حتی یک ثانیه هم چشم ازت برنم
کارشکنی کردن عمدی تا یک کاری انجام نشه "The spy sabotaged the enemy's communication system. " ( جاسوس سیستم ارتباطی دشمن را خرابکاری کرد. ) "She ...
مخفی کار و سری بودن در حالت صفت we have to be secrative
�در مراقبت یا تحت اختیار فردی توانمند و مسئولیت پذیر بودن� مثلاً می خوای بگی که نگران نباش به فرد خوبی سپرده شده این اصطلاح برای اطمینان دادن به کسی ...
به کنار کلمه ی aside به تنهایی یک قید است که به معنای "کنار" یا "به یک سمت" است. این کلمه نشان می دهد که یک شیء یا فرد از مسیر اصلی یا از یک نقطه م ...
در اکثر کاربردهای رایج، put aside و set aside مترادف یکدیگر هستند و هر دو به یک معنی به کار می روند.