تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جدا شدن رابطه When we split up, I was really upset.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناراحت When we split up, I was really upset.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

We got to the party, then we started dancing.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جستجو کردن After months of looking, he finally found a job.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به هم خوردن رابطه After I broke up with Sally, we became friends.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

After I broke up with Sally, we became friends.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نامنظم؛ بی قاعده؛ غیرعادی The old building has an irregular shape. " ( ساختمان قدیمی یک شکل نامنظم/غیرعادی داره. ) "His heartbeat was irregular a ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معمولی؛ عادی؛ متداول - منظم؛ طبق قاعده "I just want a regular coffee, no fancy stuff. " ( من فقط یه قهوه معمولی می خوام، چیز خاصی نمی خوام. ) "Th ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برخلاف؛ برعکس؛ برخلافِ چیزی/کسی. "Unlike my brother, I enjoy cooking. " ( برخلاف برادرم، من از آشپزی لذت می برم. ) "This new phone, unlike the o ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با هم ماندن Kofi and Nia stayed together all evening. کوفی و نیا تمام عصر را با هم ماندند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دارد شروع می کند که احساس شود The house is starting to feel a little small now! خانه دارد کمی کوچک به نظر می رسد/احساس می شود!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اونور She was standing over there.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خاطره - داستان کوتاه - حکایت "My grandpa loves to tell anecdotes about his time in the navy. " ( پدربزرگم عاشق تعریف کردن خاطره هایی از دوران خدمتش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

tell anecdote خاطره گفتن مثلاً When telling anecdotes, we tend to use a lot of past verbs, especially "was" and "were".

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ازدواج کردن "They are planning to get married next summer. " ( آنها قصد دارند تابستان آینده ازدواج کنند. ) "Did you know Sarah and Tom got married ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سلامتی به سلامتی جفتتون cheers to you both

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عصبانی with I called my wife to tell her and she was very angry with me.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I bet you were excited on the wedding day

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مراسم I was late and they almost started the ceremony without me!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرط بستن I bet you were excited on the wedding day

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیجان زده I bet you were excited on the wedding day

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی "way" و "to go" کنار هم قرار می گیرند، اصطلاحاً به معنای "این همان روشی است که باید پیش رفت/عمل کرد!" یا "این روش عالی برای انجام کار است!" ترجم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آفرین دمت گرم Hey, way to go!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

جمله من اینجا رو دوست دارم به شکل صحیح اینگونه نوشته می شود I love it here * این تفاوت ظریف اما مهمی در زبان انگلیسی است که چرا می گوییم "I love it ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لذت بردن So, are you enjoying London so far?

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آسیب رساندن My husband stopped working because he hurt his back.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تماس گرفتن They tried to contact you.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش؛ قبل؛ قبل از حالا It stopped raining an hour ago. "I saw that movie two years ago. " ( من اون فیلم رو دو سال پیش دیدم. ) "They moved to New ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنها؛ بدون هیچ کس دیگر: ( صفت/قید ) بدون همراهی افراد دیگر؛ به تنهایی فقط؛ تنها؛ منحصراً: ( قید ) فقط و فقط؛ به تنهایی ( برای تأکید ) . On my 18th ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسافرت کردن؛ سفر کردن: ( فعل ) عمل رفتن از یک مکان به مکان دیگر، معمولاً به فواصل دور. We travelled to London every month when I was growing up.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خنده دار This is laughable این خنده داره!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشتق شدن از "The word 'democracy' derives from Greek words meaning 'people power'. " ( کلمه 'دموکراسی' از کلمات یونانی به معنای 'قدرت مردم' مشتق شده ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشتق شدن - منشا گرفتن "That tradition derives from an ancient tribal custom. " ( اون سنت از یک رسم قبیله ای باستانی نشأت می گیره. ) Benign Tumors ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I dated my ex for a few years.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواستن I wanted to go shopping last weekend, but I didn't have time.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برگشتن به مکان قبلی I decided to move back to the town where I grew up.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

We decided to move to Sydney last year.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتفاق He talks about a life event from when he was younger and says "started" instead of "start".

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پوشش دادن We must to find someone to cover for Lionel, he's off sick.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غیبت به دلیل بیماری We must to find someone to cover for Lionel, he's off sick.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He uses "should" to give advice about seeing a doctor for the headache.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استخدام کردن He uses "must" to express the necessity of hiring a replacement when he leaves his job.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حجم کاری they must find someone to replace me or else my colleagues workload will be huge

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وگرنه they must find someone to replace me or else my colleagues workload will be huge

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

از نظر گرامری در به کار بردن افعال حرکتی قبل از کلمه خانه یه سری نکات هست Home به عنوان قید مکان: وقتی "home" به معنای "به خانه" یا "در خانه" استفا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I have to get to work on time so I will set an alarm for 6am.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر وقت - به موقع I have to get to work on time so I will set an alarm for 6am.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به خود پذیرفتن Read Liz' plan for a new routine. How many new habits will she adopt? "The company decided to adopt a new marketing strategy. " ( شر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

رسیدن به یک سن خاص "My son is turning five next month. " ( پسرم ماه آینده پنج ساله می شود. ) "I can't believe she's already turning 18 this year. ...