تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لباس ها و همیشه هم در حالت جمع به کار میره We usually spell "clothes" with an "s" at the end as it's always plural. You're wearing your best cloth ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Fashionable یک صفت است و به معنای �شیک� یا �مد روز� است. این کلمه برای توصیف یک فرد، لباس یا چیزی استفاده می شود که مطابق با مد روز است. He always ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Fashion یک اسم است و به معنای �مد� یا �سبک رایج� است. این کلمه به یک سبک لباس، آرایش یا رفتار اشاره دارد که در یک زمان خاص محبوب است. Long hair fo ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

to wear clothes عمل پوشاندن بدن با لباس I need to wear warmer clothes in winter. ( باید در زمستان لباس گرم تری بپوشم. ) He always wears nice clo ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شوری ( اسم )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

متناقض It is paradoxical that in order to save money, you sometimes have to spend money. ( این متناقض نماست که برای پس انداز کردن پول، گاهی باید پ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�خوش طعم� اما متمایل به شور این کلمه اغلب در مقابل �sweet� ( شیرین ) قرار می گیرد. I prefer savoury snacks like chips over sweet ones like chocolat ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�شخصیت اصلی� یا �قهرمان� یک داستان یا فیلم Katniss Everdeen is the protagonist of "The Hunger Games" series. ( کاتنیس اوردین شخصیت اصلی مجموعه �با ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�شدید� در بسیاری از موارد intense و severe می توانند مترادف باشند، به ویژه هنگام توصیف درد، احساسات یا شرایط She has been under intense pressure at ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

�راز� یا �چیستان� The police are investigating the mystery of the missing painting. ( پلیس در حال تحقیق در مورد راز نقاشی گمشده است. ) How she p ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

�حل کردن� یا �فیصله دادن� : به معنای پیدا کردن راه حل یا پایان دادن به یک مشکل یا اختلاف است. We need to resolve this issue as soon as possible. ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کاراگاه In this detective film the murderer is a colleague of the detective.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�نقشه راه� Before the trip, we bought a detailed roadmap of the entire country. ( قبل از سفر، یک نقشه راه دقیق از کل کشور خریدیم. ) Our team n ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

شکننده "I honestly don't know what to do. I'm dealing with so many problems all the time, and they just keep getting worse, and I'm getting more fr ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیمان - توافقنامه The two nations signed a peace accord to end the conflict. ( دو کشور برای پایان دادن به درگیری، یک پیمان صلح امضا کردند. ) The ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

سرکه You can use vinegar to clean windows. ( می توانی از سرکه برای تمیز کردن پنجره ها استفاده کنی. ) Add a little vinegar and oil to the salad. ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

دوستانه The dog doesn't bite, it just wants to look friendly. ( سگ گاز نمی گیرد، فقط می خواهد ظاهر دوستانه ای داشته باشد. ) She tried to look fr ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مارمولک The lizard was sunbathing on the rock. ( مارمولک داشت روی سنگ آفتاب می گرفت. ) He saw a small green lizard in the garden. ( او یک مار ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ظاهر دوستانه یا صمیمی داشتن. ( عبارت فعلی ) The dog doesn't bite, it just wants to look friendly. ( سگ گاز نمی گیرد، فقط می خواهد ظاهر دوستانه ای ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در این مکان یا اینجا. ( عبارت قیدی ) It's too hot to stay in here. ( برای ماندن اینجا هوا خیلی گرم است. ) Please bring the boxes in here. ( ل ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سریع I took a quick look at the menu. ( من یک نگاه سریع به منو انداختم. ) We need to find a quick solution to this problem. ( باید یک راه حل ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

any more, anymore تفاوت اصلی در این است که anymore ( یک کلمه ) به زمان اشاره دارد، در حالی که any more ( دو کلمه ) به مقدار یا تعداد اشاره می کند. ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کافی While someone is pouring us a drink, we can say "that's enough" when the amount is sufficient. We have a sufficient amount of food for every ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

amount به یک مقدار یا میزان از چیزی اشاره دارد که معمولاً قابل شمارش نیست. برای چیزهایی که قابل شمارش هستند ( مانند آدم ها یا کتاب ها ) ، معمولاً از ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بال مثل بال مرغ The calamari was a bit greasy and chicken wings were very salty!

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�نسبتاً� یا �کمی� It's rather cold outside today. ( امروز هوا بیرون نسبتاً سرد است. ) The test was rather difficult, but I think I did well. ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ماسالا یک کلمه هندی است که در آشپزی بین المللی استفاده می شود. Masala به معنای �مخلوط ادویه� است. "Chicken tikka masala" نام یک غذای کامل است که با ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پاتوق غذاخوری جای دنج غذاخوری میشه معناش کرد که پاتوق غذا خوردن یک فرده جایی هستش که همیشه میره اونجا غذا می خوره Pub یک نوع بار سنتی در کشورهای بری ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

روغنی و پوشیده شده با روغن She is describing fish that is very oily. The salad dressing was a bit too oily for my taste. ( سس سالاد کمی زیادی ب ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

روغن مایع I don't like fried fish. The oil makes it too greasy. �من ماهی سرخ شده دوست ندارم. روغن آن را زیادی چرب می کند. �

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Greasy ( گریسی ) یک صفت است که به معنای �چرب� یا �روغنی� است و می تواند برای توصیف غذا، اشیاء یا حتی افراد استفاده شود. The pizza was a bit too gr ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

alright یک صفت است و به معنای �خوب�، �قابل قبول� یا �بد نبودن� است. The concert was alright, but the sound quality was not great. ( کنسرت بد نبو ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کاملاً Quite یک قید است که معنای صفت بعد از خود را تشدید می کند و به معنای �کاملاً�، �نسبتاً� یا �واقعاً� است. در اینجا، quite به bland شدت می بخشد. ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�بی مزه� ( برای غذا ) This soup is too bland; it needs more salt and spices. ( این سوپ زیادی بی مزه است؛ به نمک و ادویه بیشتری نیاز دارد. ) It ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

tasty - delish - yummy - delicious همگی مترادف هستند و به معنای �لذیذ� یا �خوشمزه� می باشند. The cake was absolutely delicious. ( کیک کاملاً لذ ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه هم مثل چهار تای زیر معنا میده tasty - delish - yummy - delicious همگی مترادف هستند و به معنای �لذیذ� یا �خوشمزه� می باشند. The cake w ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

tasty - delish - yummy - delicious همگی مترادف هستند و به معنای �لذیذ� یا �خوشمزه� می باشند. The cake was absolutely delicious. ( کیک کاملاً لذ ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

"پیش پا افتاده"، "کسل کننده" یا "کلیشه ای" His speech was a series of banal clich�s. ( سخنرانی او مجموعه ای از کلیشه های پیش پا افتاده بود. ) Th ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیف

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی اهمیت - کلیشه ای

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پچ پچ ( در حالت اسم ) - پچ پچ کردن - حرف های بی معنی زدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حاوی بودن - داشتن - در برداشتن This report contains all the necessary information. ( این گزارش شامل تمام اطلاعات لازم است. ) Does this drink co ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"متمایز" یا " متفاوت" The two species are genetically distinct from each other. ( این دو گونه از نظر ژنتیکی از یکدیگر متمایز هستند. ) We heard ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مگرنه - در غیر این صورت He uses honey to make the fish sweet, otherwise it would be too salty. The project was well - organized; otherwise, it wa ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نکته مهم: taste به معنای مزه چیزی است که فقط با زبان خود حس می کنید، در حالی که flavor به معنای طعم تجربه کامل تری است که بینی و دهان شما با هم خلق ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طعم "The chef uses fresh herbs to give the dish a unique flavor. " ( سرآشپز از سبزی های تازه استفاده می کند تا طعم خاصی به غذا بدهد. ) *** taste ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیز "bitter" is a sharp, sometimes unpleasant taste that contrasts with "sweet". �تلخی� ( bitter ) یک طعم تند و ناخوشایند است که در مقابل �شیرینی� ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناخوشایند - غیر باب میل **The smell was very unpleasant. " ( بوی آن بسیار ناخوشایند بود. ) He had an unpleasant conversation with his manager. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"تحمل کردن" یا "کنار آمدن با چیزی" Can you handle spicy food? He can't handle the pressure of the job. ( او نمی تواند فشار این کار را تحمل کند. ...