پیشنهادهای Milad (١,٤٥٦)
لباس ها و همیشه هم در حالت جمع به کار میره We usually spell "clothes" with an "s" at the end as it's always plural. You're wearing your best cloth ...
Fashionable یک صفت است و به معنای �شیک� یا �مد روز� است. این کلمه برای توصیف یک فرد، لباس یا چیزی استفاده می شود که مطابق با مد روز است. He always ...
Fashion یک اسم است و به معنای �مد� یا �سبک رایج� است. این کلمه به یک سبک لباس، آرایش یا رفتار اشاره دارد که در یک زمان خاص محبوب است. Long hair fo ...
to wear clothes عمل پوشاندن بدن با لباس I need to wear warmer clothes in winter. ( باید در زمستان لباس گرم تری بپوشم. ) He always wears nice clo ...
شوری ( اسم )
متناقض It is paradoxical that in order to save money, you sometimes have to spend money. ( این متناقض نماست که برای پس انداز کردن پول، گاهی باید پ ...
�خوش طعم� اما متمایل به شور این کلمه اغلب در مقابل �sweet� ( شیرین ) قرار می گیرد. I prefer savoury snacks like chips over sweet ones like chocolat ...
�شخصیت اصلی� یا �قهرمان� یک داستان یا فیلم Katniss Everdeen is the protagonist of "The Hunger Games" series. ( کاتنیس اوردین شخصیت اصلی مجموعه �با ...
�شدید� در بسیاری از موارد intense و severe می توانند مترادف باشند، به ویژه هنگام توصیف درد، احساسات یا شرایط She has been under intense pressure at ...
�راز� یا �چیستان� The police are investigating the mystery of the missing painting. ( پلیس در حال تحقیق در مورد راز نقاشی گمشده است. ) How she p ...
�حل کردن� یا �فیصله دادن� : به معنای پیدا کردن راه حل یا پایان دادن به یک مشکل یا اختلاف است. We need to resolve this issue as soon as possible. ...
کاراگاه In this detective film the murderer is a colleague of the detective.
�نقشه راه� Before the trip, we bought a detailed roadmap of the entire country. ( قبل از سفر، یک نقشه راه دقیق از کل کشور خریدیم. ) Our team n ...
شکننده "I honestly don't know what to do. I'm dealing with so many problems all the time, and they just keep getting worse, and I'm getting more fr ...
پیمان - توافقنامه The two nations signed a peace accord to end the conflict. ( دو کشور برای پایان دادن به درگیری، یک پیمان صلح امضا کردند. ) The ...
سرکه You can use vinegar to clean windows. ( می توانی از سرکه برای تمیز کردن پنجره ها استفاده کنی. ) Add a little vinegar and oil to the salad. ...
دوستانه The dog doesn't bite, it just wants to look friendly. ( سگ گاز نمی گیرد، فقط می خواهد ظاهر دوستانه ای داشته باشد. ) She tried to look fr ...
مارمولک The lizard was sunbathing on the rock. ( مارمولک داشت روی سنگ آفتاب می گرفت. ) He saw a small green lizard in the garden. ( او یک مار ...
ظاهر دوستانه یا صمیمی داشتن. ( عبارت فعلی ) The dog doesn't bite, it just wants to look friendly. ( سگ گاز نمی گیرد، فقط می خواهد ظاهر دوستانه ای ...
در این مکان یا اینجا. ( عبارت قیدی ) It's too hot to stay in here. ( برای ماندن اینجا هوا خیلی گرم است. ) Please bring the boxes in here. ( ل ...
سریع I took a quick look at the menu. ( من یک نگاه سریع به منو انداختم. ) We need to find a quick solution to this problem. ( باید یک راه حل ...
any more, anymore تفاوت اصلی در این است که anymore ( یک کلمه ) به زمان اشاره دارد، در حالی که any more ( دو کلمه ) به مقدار یا تعداد اشاره می کند. ...
کافی While someone is pouring us a drink, we can say "that's enough" when the amount is sufficient. We have a sufficient amount of food for every ...
amount به یک مقدار یا میزان از چیزی اشاره دارد که معمولاً قابل شمارش نیست. برای چیزهایی که قابل شمارش هستند ( مانند آدم ها یا کتاب ها ) ، معمولاً از ...
بال مثل بال مرغ The calamari was a bit greasy and chicken wings were very salty!
�نسبتاً� یا �کمی� It's rather cold outside today. ( امروز هوا بیرون نسبتاً سرد است. ) The test was rather difficult, but I think I did well. ...
ماسالا یک کلمه هندی است که در آشپزی بین المللی استفاده می شود. Masala به معنای �مخلوط ادویه� است. "Chicken tikka masala" نام یک غذای کامل است که با ...
پاتوق غذاخوری جای دنج غذاخوری میشه معناش کرد که پاتوق غذا خوردن یک فرده جایی هستش که همیشه میره اونجا غذا می خوره Pub یک نوع بار سنتی در کشورهای بری ...
روغنی و پوشیده شده با روغن She is describing fish that is very oily. The salad dressing was a bit too oily for my taste. ( سس سالاد کمی زیادی ب ...
روغن مایع I don't like fried fish. The oil makes it too greasy. �من ماهی سرخ شده دوست ندارم. روغن آن را زیادی چرب می کند. �
Greasy ( گریسی ) یک صفت است که به معنای �چرب� یا �روغنی� است و می تواند برای توصیف غذا، اشیاء یا حتی افراد استفاده شود. The pizza was a bit too gr ...
alright یک صفت است و به معنای �خوب�، �قابل قبول� یا �بد نبودن� است. The concert was alright, but the sound quality was not great. ( کنسرت بد نبو ...
کاملاً Quite یک قید است که معنای صفت بعد از خود را تشدید می کند و به معنای �کاملاً�، �نسبتاً� یا �واقعاً� است. در اینجا، quite به bland شدت می بخشد. ...
�بی مزه� ( برای غذا ) This soup is too bland; it needs more salt and spices. ( این سوپ زیادی بی مزه است؛ به نمک و ادویه بیشتری نیاز دارد. ) It ...
tasty - delish - yummy - delicious همگی مترادف هستند و به معنای �لذیذ� یا �خوشمزه� می باشند. The cake was absolutely delicious. ( کیک کاملاً لذ ...
این کلمه هم مثل چهار تای زیر معنا میده tasty - delish - yummy - delicious همگی مترادف هستند و به معنای �لذیذ� یا �خوشمزه� می باشند. The cake w ...
tasty - delish - yummy - delicious همگی مترادف هستند و به معنای �لذیذ� یا �خوشمزه� می باشند. The cake was absolutely delicious. ( کیک کاملاً لذ ...
"پیش پا افتاده"، "کسل کننده" یا "کلیشه ای" His speech was a series of banal clich�s. ( سخنرانی او مجموعه ای از کلیشه های پیش پا افتاده بود. ) Th ...
حیف
بی اهمیت - کلیشه ای
پچ پچ ( در حالت اسم ) - پچ پچ کردن - حرف های بی معنی زدن
حاوی بودن - داشتن - در برداشتن This report contains all the necessary information. ( این گزارش شامل تمام اطلاعات لازم است. ) Does this drink co ...
"متمایز" یا " متفاوت" The two species are genetically distinct from each other. ( این دو گونه از نظر ژنتیکی از یکدیگر متمایز هستند. ) We heard ...
مگرنه - در غیر این صورت He uses honey to make the fish sweet, otherwise it would be too salty. The project was well - organized; otherwise, it wa ...
نکته مهم: taste به معنای مزه چیزی است که فقط با زبان خود حس می کنید، در حالی که flavor به معنای طعم تجربه کامل تری است که بینی و دهان شما با هم خلق ...
طعم "The chef uses fresh herbs to give the dish a unique flavor. " ( سرآشپز از سبزی های تازه استفاده می کند تا طعم خاصی به غذا بدهد. ) *** taste ...
تیز "bitter" is a sharp, sometimes unpleasant taste that contrasts with "sweet". �تلخی� ( bitter ) یک طعم تند و ناخوشایند است که در مقابل �شیرینی� ...
ناخوشایند - غیر باب میل **The smell was very unpleasant. " ( بوی آن بسیار ناخوشایند بود. ) He had an unpleasant conversation with his manager. ...
"تحمل کردن" یا "کنار آمدن با چیزی" Can you handle spicy food? He can't handle the pressure of the job. ( او نمی تواند فشار این کار را تحمل کند. ...