تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

be going to �قصد داشتن� یا �قرار است� Going to ( در ساختار be going to ) یک ساختار دستوری برای صحبت درباره آینده است. کاربرد اصلی آن برای بیان برنا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

be going to �قصد داشتن� یا �قرار است� Going to ( در ساختار be going to ) یک ساختار دستوری برای صحبت درباره آینده است. کاربرد اصلی آن برای بیان برنا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

لباس شیک پوشیدن To dress up ( تُو دِرِس آپ ) یک فعل مرکب به معنای �لباس شیک پوشیدن� یا �آماده شدن برای یک مراسم خاص� است. وقتی از عبارت dressed up ( ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این دوتا با هم توی لباس پوشیدن و درآوردن لباس متضادن put on لباس پوشیدن take off لباس درآوردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

�آسیب زدن� یا �صدمه زدن� / �درد کردن� You are hurting me. ( داری به من آسیب می زنی. ) His words hurt me more than his actions. ( حرف هایش بیشت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Make up یک فعل مرکب است و معانی متعددی دارد: ۱. آرایش کردن: She likes to make up her face before a party. ( او دوست دارد قبل از مهمانی صورتش را ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Makeup ( میکاپ ) یک اسم است و به لوازم آرایشی یا خود عمل آرایش کردن اشاره دارد در حالت اسم I need to buy some new makeup. ( من باید کمی لوازم آرای ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

گذشته فعلthink به معنای فکر کردن I thought the film was very good. ** Thought: به عنوان اسم ( Noun ) در این حالت، thought به معنای �فکر�، �ایده ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذشته فعل BUY به معنای خرید کردن My sister bought lots of clothes from a new shop in town.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خریدن My sister bought lots of clothes from a new shop in town.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

�خرج کردن� - صرف کردن ( پول یا زمان یا انرژی ) I spent a lot of money yesterday. I spend a lot of money on books. ( من پول زیادی برای کتاب خرج ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

�سرعت بخشیدن� یا �افزایش سرعت� یا تسریع کردن expedite مترادف است با آن The government's new policies are designed to accelerate economic growth. ( ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Expedite �سریع کردن� یا �تسریع بخشیدن به یک کار� و مترادف است با Accelerate We need to expedite the shipping of this package. ( ما باید ارسال این ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

�برندهای طراح� یا �برندهای لباس های لوکس� Designer labels like Chanel and Gucci have catwalk shows during Paris Fashion Week. Luxury brands whose ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

�مد روز� یا �محبوب و رایج در حال حاضر� و مترادف است با fashionable That kind of hairstyle is back in fashion. ( آن مدل مو دوباره مد روز شده است. ) ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

�مد روز� یا �همسو با آخرین ترندها� و مترادف است با fashionable This caf� is a little too trendy for me. ( این کافه برای من کمی بیش از حد مد روز اس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

�شیک و مد روز� و مترادف است با fashionable A classic black dress is always in style. ( یک پیراهن مشکی کلاسیک همیشه شیک و مد روز است. ) That kind ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از مد افتاده و مترادف است با old - fashioned That kind of furniture never goes out of style. ( آن نوع مبلمان هرگز از مد نمی افتد. )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

�طبق مد روز� یا �همسو با آخرین ترندها� و مترادف است با fashionable That haircut is very on trend right now. ( آن مدل مو همسو با ترندهای مد روز است ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

شیک برای لباس گفته میشه و در این مورد خاص مترادف هست با fashionable اما این دو با هم تفاوت هایی دارند اولی صرفاً شیک است اما می تواند مد روز نباشد ام ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

�قوانین پوشش� یا �نوع لباس مورد نیاز� برای یک مکان، رویداد یا موقعیت خاص است. این قوانین به افراد می گویند چه نوع لباسی مناسب است تا بپوشند. The d ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیش از حد یک عبارت غیررسمی برای تأکید زیاد است که به معنای �بیش از حد� یا �خیلی خیلی� است. His shoes are way too tight! He needs larger shoes. Th ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنگ The dress doesn't fit. It's too tight!

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شل - گشاد The button on my shirt is loose. ( دکمه روی پیراهنم شل است. ) I like to wear loose clothing. ( من دوست دارم لباس های گشاد بپوشم. )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

نکته مهم اینه که fit با اینکه در حالت اسم به معنای قواره لباس هست اما در بریتانیا the fit می تونه مترادف outfit باشه ه به معنای مجموعه لباس هایی هست ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حالت اسم the fit گاهی می تونه مترادف با outfit به معنای مجموعه لباس هایی که یک فرد پوشیده یا ست لباس های یک فرد باشه The fit matches her bag. A ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

�ازمدافتاده� یعنی لباسی که زمانی مد بوده ولی الان مد نیست و قدیمی هست She wore a beautiful old - fashioned dress to the party. ( او یک پیراهن زیبا و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

�اندازه بودن� یا �مناسب بودن� این معنی برای توصیف لباس ها، کفش ها و وسایل دیگر به کار می رود که سایز و شکل آن ها با بدن یا فضای مورد نظر هماهنگ است. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به یک مجموعه کامل از لباس ها ( شامل بلوز یا کت و کفش، اکسسوری و غیره ) همه با هم گفته می شود که برای یک موقعیت خاص یا به صورت هماهنگ با هم پوشیده می ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

�مکاتبات� I have a lot of work correspondence to answer. ( من مکاتبات کاری زیادی دارم که باید به آن ها جواب بدهم. ) He handles all the business ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

معنی اولش�مطابقت داشتن� و معنی دومش �مکاتبه کردن� They corresponded for years after they met at a conference. ( آن ها بعد از آشنایی در یک کنفرانس، ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

�خبرنگار� She is the White House correspondent for the New York Times. ( او خبرنگار کاخ سفید برای نیویورک تایمز است. ) The war correspondent sen ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تطابق - تشابه There is a clear correspondence between her ideas and her actions. ( بین ایده ها و اعمال او یک تطابق واضح وجود دارد. ) We found a ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

�مطابقت داشتن� His actions do not correspond to his words. ( اعمال او با حرف هایش مطابقت ندارد. ) The price on the tag should correspond to the ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

به هر حال I'll have a look for you. Do you need some socks to go with the shoes? - I have got too many at home! haha, Thanks though.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

یه نگاهی انداختن به چیزی I bought a new car. You should have a look at it! ( یک ماشین جدید خریدم. باید نگاهی به آن بیندازی! ) Can you have a look ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

have a look at یه نگاهی انداختن به چیزی I bought a new car. You should have a look at it! ( یک ماشین جدید خریدم. باید نگاهی به آن بیندازی! ) Can ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Hi there یک عبارت ساده برای گفتن �سلام� است. کلمه there در اینجا معنای تحت اللفظی خاصی ندارد و فقط برای دوستانه تر و غیررسمی تر کردن جمله استفاده می ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی در مورد لباس صحبت می کنیم suit به عنوان فعل به معنای �به کسی آمدن�، �برازنده بودن� یا �برای او خوب به نظر رسیدن� است That color really suits yo ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

go well with به معنای �هماهنگ بودن�، �خوب ست شدن� یا �متناسب بودن� است. این عبارت برای توصیف لباس ها، رنگ ها یا اشیایی به کار می رود که وقتی در کنار ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

go well with به معنای �هماهنگ بودن�، �خوب ست شدن� یا �متناسب بودن� است. این عبارت برای توصیف لباس ها، رنگ ها یا اشیایی به کار می رود که وقتی در کنار ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

go well with به معنای �هماهنگ بودن�، �خوب ست شدن� یا �متناسب بودن� است. این عبارت برای توصیف لباس ها، رنگ ها یا اشیایی به کار می رود که وقتی در کنار ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

� با هم جور کردن یا با هم جور در اومدن��متناسب بودن�� همخوانی داشتن� � جور در اومدن� از هر نظری این کلمه به شباهت نزدیک یا یکسان بودن رنگ، طرح یا جنس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Look adjective on ( ساختار ) That color looks great on you. ( آن رنگ به شما خیلی می آید. ) The new coat looks too big on him. ( کت جدید روی تن او ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

اندازه What size do you need?

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتاق پرو در فروشگاه که باس در آن امتحان می شه try on Where is the fitting room? ( اتاق پرو کجاست؟ ) You can try on the jacket in the fitting roo ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با try on اشتباه نشه که به معنای امتحان کردن لباس در فروشگاه هستش در اتاق پرو fitting room

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرو کردن لباس - امتحانی پوشیدن لباس در اتاق پرو fitting room Can I try these on, please? Excuse me, could I try these shoes on please? Can I try o ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جواهرات I like to browse in online jewellery stores