تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وعده ای غذایی که در اواخر صبح یا اوایل بعد از ظهر خورده می شود و ترکیبی از صبحانه و ناهار است "We're going out for brunch on Sunday. " ( ما یکشنبه ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روایت - داستان - سرگذشت، روایت "So, the narrative I got was totally different from what actually happened. " ( خب، داستانی که من شنیدم کلاً با چیزی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

get some food معادل غذا بیرون خوردن ( eat out ) This weekend I’m visiting my friend Abi. We’re getting some food together.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ملاقات کردن غیررسمی تر از meet است با معنای مشابه We're going to meet up with Sandra. "Let's meet up for coffee this weekend. " ( بیا این آخر هفته ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

صرف کردن وقت؛ اختصاص دادن وقت. Now I want to take some time to plan my week.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منظره I prefer to look out of the window and see the view.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نگاه کردن به بیرون I prefer to look out of the window and see the view.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

همچنین A lot of people in London read books or look at their phones as well. "I'm tired, and I'm hungry as well. " ( من خسته ام، و همچنین گرسنه ام. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترو London is a really big city so I spend a lot of time on the tube or the bus.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترتیب دادن یا ساختارمند کردن چیزی؛ منظم کردن "She organised her books on the shelves. " ( او کتاب هایش را در قفسه ها مرتب کرد. ) "He organised his ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قرار دادن چیزها به صورت منظم یا مرتب "She arranged the flowers in a vase. " ( او گل ها را در یک گلدان چید. ) "He arranged the books alphabetically ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عصبی و مضطرب؛ پر تنش "She was very tense before the exam. " ( او قبل از امتحان خیلی عصبی بود. ) "The atmosphere in the room was tense. " ( فضای اتا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برنامه ریزی کردن "They scheduled the conference for late October. " ( آنها کنفرانس را برای اواخر اکتبر برنامه ریزی کردند. ) "We need to schedule a ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماندن ( We use the phrase "to stay" "with" to say that we are sleeping in someone's house. ) I'm staying with a friend.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ملاقات کردن We're meeting some friends tonight.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غریب الوقوع - به زودی اتفاق خواهد افتاد؛ پیش رو "We are excited about the upcoming holidays. " ( ما برای تعطیلات پیش رو هیجان زده هستیم. ) "The ban ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بدجنس - نامهربان و آزاردهنده I hate Mr. Richard Rowntree. He is mean. He is rude. He's a bad man.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیرون My car's outside. Quick!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لباس تاپ زنانه Well, a green top, with red trousers, and a blue hat.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوبی "He thanked them for their goodness and hospitality. " ( او از آنها به خاطر خوبی و مهمان نوازی شان تشکر کرد. ) "The goodness in her heart made ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مقیاس "We don't yet know the scale of the problem. " ( ما هنوز مقیاس مشکل را نمی دانیم. ) "The project was done on a large scale. " ( این پروژه در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درجه Today the temperature is two degrees Celsius.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"حفظ کردن" یا "نگه داشتن" "This new cooking method is nutrient - sparing, so the vegetables retain more of their vitamins. " ( این روش پخت جدید حفظ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قید تأکید که درجه صفت تفضیلی را قوی تر می کند ( به معنای "خیلی" یا "به مراتب" ) . London is way sunnier than Berlin "This pizza is way better than ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقایسه ای "We did a comparative tasting of different olive oils. " ( ما یک مزه کردن مقایسه ای از روغن های زیتون مختلف انجام دادیم. )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امتحان کردن - آزمایش کردن چیزی ( یا کسی ) با استفاده از آن ( یا او ) برای مدت کوتاهی تا ببینید چقدر مؤثر یا مناسب است. "I'm going to try out this n ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داغون

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

افتضاح و بد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آذرخش یا برق از رعد و برق A "thunderstorm" involves thunder and lightning, then usually rain.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رعد و برق A "thunderstorm" involves thunder and lightning, then usually rain.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طوفان همراه رعد و برق There was a thunderstorm on Monday.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیچاندن "Can you wind this string around your finger?" ( می تونی این نخ رو دور انگشتت بپیچی؟ ) "Let's wind the hose back onto the reel. " ( بیا شلن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فوت کردن شمع Today is your birthday? You must blow out the candles!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالا بردن I think it really lifts up human spirit

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علاوه بر I don't want to go. Besides, it's too late. " ( من نمی خوام برم. به علاوه، خیلی دیره. ) The movie was boring, and besides, the popcorn wa ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در کنار It's beside the station. "She sat beside him during the movie. " ( او کنار او در طول فیلم نشست. ) - نزدیکی بسیار زیاد را القا می کند. "The ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواربار A store that sells food and household goods is called a "supermarket" or a "grocery store". "I need to go to the store to buy groceries. " ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کالا A store that sells food and household goods

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توزیع کردن، پخش کردن، دادن "The pharmacy can dispense medication with a prescription. " ( داروخانه می تواند دارو را با نسخه تحویل دهد. ) "The machi ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورزش شنا کردن While doing push - ups, Oscar counts from one to ten.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورزش شنا رفتن While doing push - ups, Oscar counts from one to ten.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در امتداد" یا "روی" یا از یک طرف به طرف دیگر Mr Rowntree makes a cutting gesture across his neck to show he would fire Leo. "He walked across the ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اخراج کردن Mr Rowntree will fire Leo if he makes mistakes.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

عبارت "get the chop" یک اصطلاح عامیانه ( slang ) در انگلیسی، به ویژه انگلیسی بریتانیایی و تا حدودی آمریکایی، به معنای اخراج شدن از کار یا کنار گذاشته ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خرد کردن ( با ضربات تند و پی درپی تبر، چاقو یا ابزار دیگر ) A kitchen assistant supports the chef by washing or chopping food.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از قلم انداختن، ذکر نکردن، مستثنی کردن We can omit the pronoun and verb in text messages. ما می توانیم ضمیر و فعل را حذف کنیم "Please don't omit a ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به کسی که کارش رو با موفقیت و به طور کامل به اتمام برسونه مثلاً در طول یک روز هم گفته می شه There was a lot of work, so it was busy, but Laura didn' ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عزیز کردن - محبوب کردن "His kindness endeared him to everyone he met. " ( مهربانی او باعث شد همه کسانی که ملاقات می کردند او را دوست داشته باشند. ) ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ژست بدنی وابسته به حرکات دست و پا و بدن - حرکتی که با دست یا بدن به شکل اشاره یا هر چیزی انجام می شه It's a nice gesture to get in touch with someon ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عقب ماندگی را جبران کردن ( رسیدن به کسی یا چیزی که از آن عقب بوده اید ) "I wanna catch up on my work. I've got a ton of stuff to do. " "من می خوام ...