تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برای ​I am saving money in order to buy a new car. ( من پول پس انداز می کنم تا یک ماشین جدید بخرم. ) ​You must listen carefully in order to unde ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

such به معنای �اینقدر� یا �آنقدر� است و برای تأکید روی صفت �long� ( طولانی ) به کار رفته است. ​Why I didn't make a video in such a long time is thi ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

محبوب بین مردم

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

لباس مبدل شخصیت های فیلمی را پوشیدن به عمل پوشیدن لباس و رفتار کردن مانند یک شخصیت تخیلی از انیمه، فیلم، بازی ویدئویی یا کتاب های مصور اشاره دارد. اف ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شبه جزیره مثل عربستان

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ایراد گیر د مورد هر چیزی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مثال های بیشتر اگر به عنوان صفت یا ضمیر ( Adjective / Pronoun ) استفاده شود که در این حالت، own برای تأکید بر اینکه چیزی به یک شخص خاص تعلق دارد، است ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�داشتن� یا �مالک بودن� They own a big house in the city. ( آن ها مالک یک خانه بزرگ در شهر هستند. ) Does he own a car? ( آیا او یک ماشین دارد؟ ) ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

be going to �قصد داشتن� یا �قرار است� Going to ( در ساختار be going to ) یک ساختار دستوری برای صحبت درباره آینده است. کاربرد اصلی آن برای بیان برنا ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

be going to �قصد داشتن� یا �قرار است� Going to ( در ساختار be going to ) یک ساختار دستوری برای صحبت درباره آینده است. کاربرد اصلی آن برای بیان برنا ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

لباس شیک پوشیدن To dress up ( تُو دِرِس آپ ) یک فعل مرکب به معنای �لباس شیک پوشیدن� یا �آماده شدن برای یک مراسم خاص� است. وقتی از عبارت dressed up ( ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این دوتا با هم توی لباس پوشیدن و درآوردن لباس متضادن put on لباس پوشیدن take off لباس درآوردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�آسیب زدن� یا �صدمه زدن� / �درد کردن� You are hurting me. ( داری به من آسیب می زنی. ) His words hurt me more than his actions. ( حرف هایش بیشت ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Make up یک فعل مرکب است و معانی متعددی دارد: ۱. آرایش کردن: She likes to make up her face before a party. ( او دوست دارد قبل از مهمانی صورتش را ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

Makeup ( میکاپ ) یک اسم است و به لوازم آرایشی یا خود عمل آرایش کردن اشاره دارد در حالت اسم I need to buy some new makeup. ( من باید کمی لوازم آرای ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گذشته فعلthink به معنای فکر کردن I thought the film was very good. ** Thought: به عنوان اسم ( Noun ) در این حالت، thought به معنای �فکر�، �ایده ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گذشته فعل BUY به معنای خرید کردن My sister bought lots of clothes from a new shop in town.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خریدن My sister bought lots of clothes from a new shop in town.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�خرج کردن� - صرف کردن ( پول یا زمان یا انرژی ) I spent a lot of money yesterday. I spend a lot of money on books. ( من پول زیادی برای کتاب خرج ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�سرعت بخشیدن� یا �افزایش سرعت� یا تسریع کردن expedite مترادف است با آن The government's new policies are designed to accelerate economic growth. ( ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Expedite �سریع کردن� یا �تسریع بخشیدن به یک کار� و مترادف است با Accelerate We need to expedite the shipping of this package. ( ما باید ارسال این ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�برندهای طراح� یا �برندهای لباس های لوکس� Designer labels like Chanel and Gucci have catwalk shows during Paris Fashion Week. Luxury brands whose ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�مد روز� یا �محبوب و رایج در حال حاضر� و مترادف است با fashionable That kind of hairstyle is back in fashion. ( آن مدل مو دوباره مد روز شده است. ) ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�مد روز� یا �همسو با آخرین ترندها� و مترادف است با fashionable This caf� is a little too trendy for me. ( این کافه برای من کمی بیش از حد مد روز اس ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�شیک و مد روز� و مترادف است با fashionable A classic black dress is always in style. ( یک پیراهن مشکی کلاسیک همیشه شیک و مد روز است. ) That kind ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از مد افتاده و مترادف است با old - fashioned That kind of furniture never goes out of style. ( آن نوع مبلمان هرگز از مد نمی افتد. )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�طبق مد روز� یا �همسو با آخرین ترندها� و مترادف است با fashionable That haircut is very on trend right now. ( آن مدل مو همسو با ترندهای مد روز است ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

شیک برای لباس گفته میشه و در این مورد خاص مترادف هست با fashionable اما این دو با هم تفاوت هایی دارند اولی صرفاً شیک است اما می تواند مد روز نباشد ام ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�قوانین پوشش� یا �نوع لباس مورد نیاز� برای یک مکان، رویداد یا موقعیت خاص است. این قوانین به افراد می گویند چه نوع لباسی مناسب است تا بپوشند. The d ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

بیش از حد یک عبارت غیررسمی برای تأکید زیاد است که به معنای �بیش از حد� یا �خیلی خیلی� است. His shoes are way too tight! He needs larger shoes. Th ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تنگ The dress doesn't fit. It's too tight!

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

شل - گشاد The button on my shirt is loose. ( دکمه روی پیراهنم شل است. ) I like to wear loose clothing. ( من دوست دارم لباس های گشاد بپوشم. )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

نکته مهم اینه که fit با اینکه در حالت اسم به معنای قواره لباس هست اما در بریتانیا the fit می تونه مترادف outfit باشه ه به معنای مجموعه لباس هایی هست ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در حالت اسم the fit گاهی می تونه مترادف با outfit به معنای مجموعه لباس هایی که یک فرد پوشیده یا ست لباس های یک فرد باشه The fit matches her bag. A ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�ازمدافتاده� یعنی لباسی که زمانی مد بوده ولی الان مد نیست و قدیمی هست She wore a beautiful old - fashioned dress to the party. ( او یک پیراهن زیبا و ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

�اندازه بودن� یا �مناسب بودن� این معنی برای توصیف لباس ها، کفش ها و وسایل دیگر به کار می رود که سایز و شکل آن ها با بدن یا فضای مورد نظر هماهنگ است. ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به یک مجموعه کامل از لباس ها ( شامل بلوز یا کت و کفش، اکسسوری و غیره ) همه با هم گفته می شود که برای یک موقعیت خاص یا به صورت هماهنگ با هم پوشیده می ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�مکاتبات� I have a lot of work correspondence to answer. ( من مکاتبات کاری زیادی دارم که باید به آن ها جواب بدهم. ) He handles all the business ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معنی اولش�مطابقت داشتن� و معنی دومش �مکاتبه کردن� They corresponded for years after they met at a conference. ( آن ها بعد از آشنایی در یک کنفرانس، ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�خبرنگار� She is the White House correspondent for the New York Times. ( او خبرنگار کاخ سفید برای نیویورک تایمز است. ) The war correspondent sen ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تطابق - تشابه There is a clear correspondence between her ideas and her actions. ( بین ایده ها و اعمال او یک تطابق واضح وجود دارد. ) We found a ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�مطابقت داشتن� His actions do not correspond to his words. ( اعمال او با حرف هایش مطابقت ندارد. ) The price on the tag should correspond to the ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

به هر حال I'll have a look for you. Do you need some socks to go with the shoes? - I have got too many at home! haha, Thanks though.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یه نگاهی انداختن به چیزی I bought a new car. You should have a look at it! ( یک ماشین جدید خریدم. باید نگاهی به آن بیندازی! ) Can you have a look ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

have a look at یه نگاهی انداختن به چیزی I bought a new car. You should have a look at it! ( یک ماشین جدید خریدم. باید نگاهی به آن بیندازی! ) Can ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Hi there یک عبارت ساده برای گفتن �سلام� است. کلمه there در اینجا معنای تحت اللفظی خاصی ندارد و فقط برای دوستانه تر و غیررسمی تر کردن جمله استفاده می ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وقتی در مورد لباس صحبت می کنیم suit به عنوان فعل به معنای �به کسی آمدن�، �برازنده بودن� یا �برای او خوب به نظر رسیدن� است That color really suits yo ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

go well with به معنای �هماهنگ بودن�، �خوب ست شدن� یا �متناسب بودن� است. این عبارت برای توصیف لباس ها، رنگ ها یا اشیایی به کار می رود که وقتی در کنار ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

go well with به معنای �هماهنگ بودن�، �خوب ست شدن� یا �متناسب بودن� است. این عبارت برای توصیف لباس ها، رنگ ها یا اشیایی به کار می رود که وقتی در کنار ...