پیشنهادهای Milad (١,٤٥٦)
برای I am saving money in order to buy a new car. ( من پول پس انداز می کنم تا یک ماشین جدید بخرم. ) You must listen carefully in order to unde ...
such به معنای �اینقدر� یا �آنقدر� است و برای تأکید روی صفت �long� ( طولانی ) به کار رفته است. Why I didn't make a video in such a long time is thi ...
محبوب بین مردم
لباس مبدل شخصیت های فیلمی را پوشیدن به عمل پوشیدن لباس و رفتار کردن مانند یک شخصیت تخیلی از انیمه، فیلم، بازی ویدئویی یا کتاب های مصور اشاره دارد. اف ...
شبه جزیره مثل عربستان
ایراد گیر د مورد هر چیزی
مثال های بیشتر اگر به عنوان صفت یا ضمیر ( Adjective / Pronoun ) استفاده شود که در این حالت، own برای تأکید بر اینکه چیزی به یک شخص خاص تعلق دارد، است ...
�داشتن� یا �مالک بودن� They own a big house in the city. ( آن ها مالک یک خانه بزرگ در شهر هستند. ) Does he own a car? ( آیا او یک ماشین دارد؟ ) ...
be going to �قصد داشتن� یا �قرار است� Going to ( در ساختار be going to ) یک ساختار دستوری برای صحبت درباره آینده است. کاربرد اصلی آن برای بیان برنا ...
be going to �قصد داشتن� یا �قرار است� Going to ( در ساختار be going to ) یک ساختار دستوری برای صحبت درباره آینده است. کاربرد اصلی آن برای بیان برنا ...
لباس شیک پوشیدن To dress up ( تُو دِرِس آپ ) یک فعل مرکب به معنای �لباس شیک پوشیدن� یا �آماده شدن برای یک مراسم خاص� است. وقتی از عبارت dressed up ( ...
این دوتا با هم توی لباس پوشیدن و درآوردن لباس متضادن put on لباس پوشیدن take off لباس درآوردن
�آسیب زدن� یا �صدمه زدن� / �درد کردن� You are hurting me. ( داری به من آسیب می زنی. ) His words hurt me more than his actions. ( حرف هایش بیشت ...
Make up یک فعل مرکب است و معانی متعددی دارد: ۱. آرایش کردن: She likes to make up her face before a party. ( او دوست دارد قبل از مهمانی صورتش را ...
Makeup ( میکاپ ) یک اسم است و به لوازم آرایشی یا خود عمل آرایش کردن اشاره دارد در حالت اسم I need to buy some new makeup. ( من باید کمی لوازم آرای ...
گذشته فعلthink به معنای فکر کردن I thought the film was very good. ** Thought: به عنوان اسم ( Noun ) در این حالت، thought به معنای �فکر�، �ایده ...
گذشته فعل BUY به معنای خرید کردن My sister bought lots of clothes from a new shop in town.
خریدن My sister bought lots of clothes from a new shop in town.
�خرج کردن� - صرف کردن ( پول یا زمان یا انرژی ) I spent a lot of money yesterday. I spend a lot of money on books. ( من پول زیادی برای کتاب خرج ...
�سرعت بخشیدن� یا �افزایش سرعت� یا تسریع کردن expedite مترادف است با آن The government's new policies are designed to accelerate economic growth. ( ...
Expedite �سریع کردن� یا �تسریع بخشیدن به یک کار� و مترادف است با Accelerate We need to expedite the shipping of this package. ( ما باید ارسال این ...
�برندهای طراح� یا �برندهای لباس های لوکس� Designer labels like Chanel and Gucci have catwalk shows during Paris Fashion Week. Luxury brands whose ...
�مد روز� یا �محبوب و رایج در حال حاضر� و مترادف است با fashionable That kind of hairstyle is back in fashion. ( آن مدل مو دوباره مد روز شده است. ) ...
�مد روز� یا �همسو با آخرین ترندها� و مترادف است با fashionable This caf� is a little too trendy for me. ( این کافه برای من کمی بیش از حد مد روز اس ...
�شیک و مد روز� و مترادف است با fashionable A classic black dress is always in style. ( یک پیراهن مشکی کلاسیک همیشه شیک و مد روز است. ) That kind ...
از مد افتاده و مترادف است با old - fashioned That kind of furniture never goes out of style. ( آن نوع مبلمان هرگز از مد نمی افتد. )
�طبق مد روز� یا �همسو با آخرین ترندها� و مترادف است با fashionable That haircut is very on trend right now. ( آن مدل مو همسو با ترندهای مد روز است ...
شیک برای لباس گفته میشه و در این مورد خاص مترادف هست با fashionable اما این دو با هم تفاوت هایی دارند اولی صرفاً شیک است اما می تواند مد روز نباشد ام ...
�قوانین پوشش� یا �نوع لباس مورد نیاز� برای یک مکان، رویداد یا موقعیت خاص است. این قوانین به افراد می گویند چه نوع لباسی مناسب است تا بپوشند. The d ...
بیش از حد یک عبارت غیررسمی برای تأکید زیاد است که به معنای �بیش از حد� یا �خیلی خیلی� است. His shoes are way too tight! He needs larger shoes. Th ...
تنگ The dress doesn't fit. It's too tight!
شل - گشاد The button on my shirt is loose. ( دکمه روی پیراهنم شل است. ) I like to wear loose clothing. ( من دوست دارم لباس های گشاد بپوشم. )
نکته مهم اینه که fit با اینکه در حالت اسم به معنای قواره لباس هست اما در بریتانیا the fit می تونه مترادف outfit باشه ه به معنای مجموعه لباس هایی هست ...
در حالت اسم the fit گاهی می تونه مترادف با outfit به معنای مجموعه لباس هایی که یک فرد پوشیده یا ست لباس های یک فرد باشه The fit matches her bag. A ...
�ازمدافتاده� یعنی لباسی که زمانی مد بوده ولی الان مد نیست و قدیمی هست She wore a beautiful old - fashioned dress to the party. ( او یک پیراهن زیبا و ...
�اندازه بودن� یا �مناسب بودن� این معنی برای توصیف لباس ها، کفش ها و وسایل دیگر به کار می رود که سایز و شکل آن ها با بدن یا فضای مورد نظر هماهنگ است. ...
به یک مجموعه کامل از لباس ها ( شامل بلوز یا کت و کفش، اکسسوری و غیره ) همه با هم گفته می شود که برای یک موقعیت خاص یا به صورت هماهنگ با هم پوشیده می ...
�مکاتبات� I have a lot of work correspondence to answer. ( من مکاتبات کاری زیادی دارم که باید به آن ها جواب بدهم. ) He handles all the business ...
معنی اولش�مطابقت داشتن� و معنی دومش �مکاتبه کردن� They corresponded for years after they met at a conference. ( آن ها بعد از آشنایی در یک کنفرانس، ...
�خبرنگار� She is the White House correspondent for the New York Times. ( او خبرنگار کاخ سفید برای نیویورک تایمز است. ) The war correspondent sen ...
تطابق - تشابه There is a clear correspondence between her ideas and her actions. ( بین ایده ها و اعمال او یک تطابق واضح وجود دارد. ) We found a ...
�مطابقت داشتن� His actions do not correspond to his words. ( اعمال او با حرف هایش مطابقت ندارد. ) The price on the tag should correspond to the ...
به هر حال I'll have a look for you. Do you need some socks to go with the shoes? - I have got too many at home! haha, Thanks though.
یه نگاهی انداختن به چیزی I bought a new car. You should have a look at it! ( یک ماشین جدید خریدم. باید نگاهی به آن بیندازی! ) Can you have a look ...
have a look at یه نگاهی انداختن به چیزی I bought a new car. You should have a look at it! ( یک ماشین جدید خریدم. باید نگاهی به آن بیندازی! ) Can ...
Hi there یک عبارت ساده برای گفتن �سلام� است. کلمه there در اینجا معنای تحت اللفظی خاصی ندارد و فقط برای دوستانه تر و غیررسمی تر کردن جمله استفاده می ...
وقتی در مورد لباس صحبت می کنیم suit به عنوان فعل به معنای �به کسی آمدن�، �برازنده بودن� یا �برای او خوب به نظر رسیدن� است That color really suits yo ...
go well with به معنای �هماهنگ بودن�، �خوب ست شدن� یا �متناسب بودن� است. این عبارت برای توصیف لباس ها، رنگ ها یا اشیایی به کار می رود که وقتی در کنار ...
go well with به معنای �هماهنگ بودن�، �خوب ست شدن� یا �متناسب بودن� است. این عبارت برای توصیف لباس ها، رنگ ها یا اشیایی به کار می رود که وقتی در کنار ...