تاریخ
٥ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

از قلم انداختن، ذکر نکردن، مستثنی کردن We can omit the pronoun and verb in text messages. ما می توانیم ضمیر و فعل را حذف کنیم "Please don't omit a ...

تاریخ
٥ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

به کسی که کارش رو با موفقیت و به طور کامل به اتمام برسونه مثلاً در طول یک روز هم گفته می شه There was a lot of work, so it was busy, but Laura didn' ...

تاریخ
٥ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

عزیز کردن - محبوب کردن "His kindness endeared him to everyone he met. " ( مهربانی او باعث شد همه کسانی که ملاقات می کردند او را دوست داشته باشند. ) ...

تاریخ
٥ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

ژست بدنی وابسته به حرکات دست و پا و بدن - حرکتی که با دست یا بدن به شکل اشاره یا هر چیزی انجام می شه It's a nice gesture to get in touch with someon ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

عقب ماندگی را جبران کردن ( رسیدن به کسی یا چیزی که از آن عقب بوده اید ) "I wanna catch up on my work. I've got a ton of stuff to do. " "من می خوام ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

آخری ( نزدیک ترین مورد در گذشته یا انتهای یک سری ) ( صفت ) "I saw him last week. " ( من او را هفته ی پیش دیدم. ) "That's the last piece of pizza. ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

قبلی، پیشین "The previous week was very busy. " ( هفته ی قبلی خیلی شلوغ بود. ) "Have you read his previous book?" ( آیا کتاب قبلی او را خوانده اید؟ ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

وابسته بودن یا تکیه کردن به کسی یا چیزی "You can depend on me. " ( می توانی به من اعتماد کنی. ) "It depends on the weather. " ( بستگی به آب و هوا د ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

دو برابر کردن These verbs have a "consonant - vowel - consonant" ending, so we double the last letter and add "ing".

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

مراقب بودن - مواظب بودن "Can you look after my cat while I'm away?" ( میتونی وقتی نیستم از گربه ام مراقبت کنی؟ ) "She has to look after her younger ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

پاسخ دادن She replies with "of course" and adds that she's on holiday.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

علاقه - علاقه مند کردن در انگلیسی آمریکایی، کلمه "interest" بیشتر به عنوان اسم استفاده می شود. اگر چه "interest" بیشتر به عنوان اسم استفاده می شود، ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

شگفت زده یا غافلگیر شدن یا کردن "The news surprised everyone. " ( این خبر همه را شگفت زده کرد. ) "He surprised her with flowers. " ( او او را با گل ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

در حال انجام "The project is in progress. " ( پروژه در حال انجام است. ) "Construction is in progress. " ( ساخت و ساز در جریان است. ) "The meeting ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

تاکید کردن "The teacher emphasized the importance of studying. " ( معلم بر اهمیت مطالعه تاکید کرد. ) "I want to emphasize that this is a serious pr ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

پیوسته - مداوم "The rain was continuous all day. " ( باران تمام روز مداوم بود. ) "There was a continuous flow of traffic. " ( جریان مداومی از ترافی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

استراحت کردن - مکث کردن Let's take a break. " ( بیا یک استراحت کنیم. ) "I need to take a break from studying. " ( من باید از درس خواندن استراحت کنم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد

به دلیلِ "The flight was canceled due to bad weather. " ( پرواز به دلیل هوای بد لغو شد. ) "He was late due to traffic. " ( او به دلیل ترافیک دیر کر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دور - از دور - دورافتاده They live in a remote village. " ( آنها در یک روستای دورافتاده زندگی می کنند. ) "He works remote. " ( او از راه دور کار می ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیاده کردن فردی از ماشین یا تاکسی "Could you drop me off here, please?" → می شه لطفاً منو اینجا پیاده کنید؟ ( مؤدبانه تر ) "You can drop me off h ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برنامه کار، دستور جلسه "We need to stick to the agenda. " ( ما باید به دستور جلسه پایبند باشیم. ) "Let's review the agenda before we start. " ( قبل ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به فروش رساندن "They sell clothes at that store. " ( آنها در آن فروشگاه لباس می فروشند. ) "I need to sell my old car. " ( من باید ماشین قدیمی ام را ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فروش "There's a big sale at the department store. " ( یک حراج بزرگ در فروشگاه بزرگ وجود دارد. ) "I bought these shoes on sale. " ( من این کفش ها را ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مراقب بودن "beware" به عنوان یک فعل امری، دستوری برای مراقبت و احتیاط را صادر می کند. به همین دلیل، اغلب در ابتدای جملات یا در عبارات هشدار دهنده است ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در کل - همه با هم That's �95 altogether.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کل - مجموع - کامل "The total cost was $10. " ( کل هزینه 10 دلار بود. ) "We had a total of 20 people at the party. " ( ما در مجموع 20 نفر در مهمانی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شلواری که از پارچه جین یا پارچه نخی محکم دیگر، معمولاً آبی رنگ، ساخته می شود. به این خاطر به شکل جمع نوشته میشه که یک کلمه جمع هست و شبیه به کفش یا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

متاسف بودن I'm afraid you can't try those socks on.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جوراب و چون جوراب جفتی هستش به صورت جمعی نوشته می شه I'm afraid you can't try those socks on.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دورتر "The next town is further away than this one. " ( شهر بعدی دورتر از این یکی است. ) "We decided to move to a house further away from the city. ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در نزدیکی و در آخر جمله میاد "Is there a gas station nearby?" ( آیا پمپ بنزینی در نزدیکی وجود دارد؟ ) "We found a nice restaurant nearby. " ( ما یک ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

"نشان دهنده" یا "اثبات کننده" "His actions were very demonstrative of his anger. " ( اعمال او به وضوح نشان دهنده عصبانیت او بود. ) "She gave a demo ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

"نشان دادن نحوه عملکرد چیزی" یا "توضیح یا اثبات چیزی با ارائه مثال یا مدرک" "Let me demonstrate how to use this app. " ( بذار نشون بدم چطور از این ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شلوار کلمه "trousers" در انگلیسی بریتانیایی به معنای "شلوار" است. در انگلیسی آمریکایی، معادل رایج تر آن کلمه "pants" است. بنابراین، "pants" را می تو ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جستجو کردن. تلاش برای یافتن کسی یا چیزی. "I'm looking for my keys. " ( من دنبال کلیدهایم می گردم. ) "She's looking for a new job. " ( او دنبال یک ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هر زمانی که "Call me whenever you need help. " ( هر وقت به کمک نیاز داشتی بهم زنگ بزن. ) "I smile whenever I see him. " ( هر وقت او را می بینم لبخن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هرزمانیکه You can say "I'll take. . . " whenever you've decided to buy something.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تصمیم گرفتن You can say "I'll take. . . " whenever you've decided to buy something.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در انتهای جمله معمولاً میاد و به عنوان دوتایی هستش work in pairs

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آستین "My shirt has long sleeves. " ( پیراهن من آستین های بلند دارد. ) "She rolled up her sleeves. " ( او آستین هایش را بالا زد. ) "The jacket has ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کت و شلوار "He wore a dark blue suit to the interview. " ( او یک کت و شلوار آبی تیره برای مصاحبه پوشید. ) "She looked elegant in her business suit. ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پوشیدن "I wear jeans every day. " ( من هر روز شلوار جین می پوشم. ) "She wears a beautiful necklace. " ( او یک گردنبند زیبا می پوشد. ) "He wore a h ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لباس مبدل مخصوص یک مکان یا اتفاقی یا مراسم خاصی "She wore a witch costume for Halloween. " ( او برای هالووین لباس مبدل جادوگر پوشید. ) "The actors ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( فعل ) لباس پوشیدن، لباس پوشاندن. ( اسم ) لباس زنانه ( فعل ) "I need to dress for work. " ( من باید برای کار لباس بپوشم. ) ( فعل ) "She dresse ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لباس ها "I need to wash my clothes. " ( من باید لباس هایم را بشویم. ) "She bought new clothes for the party. " ( او لباس های جدیدی برای مهمانی خرید ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لباس پوشاندن "We need to clothe the homeless. " ( ما باید بی خانمان ها را لباس بپوشانیم. ) "She clothed her baby in warm clothes. " ( او نوزادش را ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تکه پارچه "Wipe the table with a clean cloth. " ( میز را با یک پارچه تمیز پاک کنید. ) "This cloth is made of cotton. " ( این پارچه از پنبه ساخته شد ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

cloth. clothe. clothes. dress. costume بین این کلمات مشابه تفاوت هست

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تا ( آن زمان ) ، تا زمانی که "I will wait until you arrive. " ( من تا زمانی که شما برسید صبر خواهم کرد. ) "We stayed at the party until midnight. " ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بسته کردن - بسته - نزدیک "Please close the door. " ( لطفاً در را ببندید. ) "The store closes at 9 PM. " ( فروشگاه ساعت 9 شب بسته می شود. ) "He clo ...