تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

داروخانه اما نکته مهم اینجاست که باید دقت داشته باشید که با دو کلمه Drugstore و Chemist's فرق داره Drugstore ( در انگلیسی آمریکایی ) یا Chemist's ( ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

باید دقت داشته باشید که چنین مکانی با داروخانه pharmacy فرق می کنه Chemist's / Drugstore: فروشگاه دارویی و خرده فروشی Chemist's و Drugstore هر دو ب ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Chemist's / Drugstore: فروشگاه دارویی و خرده فروشی Chemist's و Drugstore هر دو به یک نوع فروشگاه بزرگ و خرده فروشی اشاره دارند که اقلام متنوعی را می ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مواظب - محتاط - با احتیاط ( در حالت صفت )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خوابیده ( صفت ) ​"As you can see, this person is asleep, and here you can also see their brain activity during this sleep. "

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عبارت my local در انگلیس به معنای مکانی هم هست که شما دائماً به اونجا میرید و یه کاری را انجام می دید مثلاً فروشگاهی که میرید اونجا خرید می کنید در ب ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. به عنوان صفت ( Adjective ) در این حالت، local به معنای �محلی�، �بومی� یا �منطقه ای� است و به چیزی اشاره دارد که مربوط به یک ناحیه یا جامعه خاص اس ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. به عنوان اسم ( Noun ) در این حالت، crowd به معنای �جمعیت�، �انبوه� یا �تجمع زیاد مردم� است. A large crowd gathered to protest the new law. ( ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Crowded ( کراوِد ) یک صفت است به معنای �شلوغ�، �پُرجمعیت� یا �مملو از افراد یا اشیاء�. The subway train was so crowded during rush hour. ( قطار ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Neighbour به یک فرد اشاره دارد و معمولاً برای توصیف رابطه یا تعامل با فردی که در نزدیکی شما در یک محله زندگی می کند، استفاده می شود. مثال ها Our ne ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

همسایگی به یک منطقه یا بخش کوچک تر از یک شهر اشاره دارد که مردم در آن زندگی می کنند و اغلب حس اجتماع و آشنایی بین ساکنان وجود دارد. A "neighbourho ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وحشی مثلاً می خوای بگی یه حیوانی وحشیه A ferocious storm hit the coast last night. ( یک طوفان وحشتناک شب گذشته به ساحل برخورد کرد. ) The tiger ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جایی که تخفیف داده چیزی رو که ما بخریم I bought this top on sale at 30 percent off.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�باطل کردن� �لغو کردن� یا �پس گرفتن رسمی� یک حکم، تصمیم، امتیاز یا مجوز. ​ ​The city council decided to revoke the company’s operating license. ( ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

معنای �سرپیچی کردن�، �اطاعت نکردن� یا �نافرمانی کردن� از یک دستور یا قانون است. ( این کلمه متضاد مستقیم Obey است. ) ​If you disobey the school rule ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به معنای �اطاعت کردن�، �فرمان بردن� یا �پیروی کردن� از یک قانون، دستور، یا شخص صاحب اختیار است یا تبعیت کردن ​Children must obey their parents. ( ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ارغیب کردن - خواستار شدن به کاری یا چیزی The police urged the crowd to remain calm. ( پلیس جمعیت را به آرام ماندن ترغیب کرد. ) ​We urged him to ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سرپیچی کردن مثلا از دستورات

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. ملایمت در رفتار ( Gentle Manner ) وقتی کسی gentle است، رفتار، صدا یا حرکات او مؤدبانه، آرام و مهربان است. این ملایمت در رفتار، حس �آقایی�، �متانت ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیاده روی طولانی ( Verb/Noun ) این رایج ترین معنی hike است و به پیاده روی طولانی در طبیعت، کوهستان یا مناطق روستایی اشاره دارد که برای تفریح یا ورزش ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ضمیمه کردن چیزی به چیزی I will not allow you to annex that to your property, ok? That's enoght

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شرط The seller agreed to the deal, but only under two conditions. ( فروشنده با معامله موافقت کرد، اما فقط تحت دو شرط. ) The contract has sever ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�مشروط� یا �وابسته به شرط�. The job offer is conditional on a successful background check. ( پیشنهاد شغلی مشروط به بررسی موفقیت آمیز پیشینه است. ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�شکست خوردن�، �موفق نشدن� یا �مردود شدن� He failed the driving test three times. ( او سه بار در آزمون رانندگی مردود شد. ) We can’t let the missi ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�منظره�، �چشم انداز� یا �طبیعت زیبا� The scenery in the mountains is breathtaking. ( منظره کوهستان نفس گیر است. ) We stopped many times to adm ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

Exchange ( اِکسچِینج ) یک کلمه با دو معنی اصلی است که می تواند هم فعل باشد و هم اسم. ۱. به عنوان فعل ( Verb ) در این حالت، exchange به معنای �تعو ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( ری فاند ) یک کلمه در حوزه خرید و فروش است که می تواند هم اسم باشد ( به معنای �بازپرداخت وجه� ) و هم فعل ( به معنای �پول را پس دادن� ) . ۱. به عنو ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پس دادن یا برگشت دادن مرسوله پستی �پس دادن� یا �برگرداندن� یک کالای خریداری شده به فروشگاه است. I need to return these items, please. I have to ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

�تحویل گرفتن�در هنگام سفارش مثلا در رستوران Is my order available to collect? She went to the library to collect the books she had reserved. ( ا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

رسید Would you like a receipt emailed to you?

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

The till در انگلیس Cash register. در امریکا I waited for the cashier to open the till. ( British English ) ( منتظر ماندم تا صندوق دار صندوق را با ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

I waited for the cashier to open the till. ( British English ) ( منتظر ماندم تا صندوق دار صندوق را باز کند. )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

The till در انگلیس Cash register. در امریکا I waited for the cashier to open the till. ( British English ) ( منتظر ماندم تا صندوق دار صندوق را با ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

The till در اینجا به معنای �صندوق فروشگاه� یا �نقطه پرداخت� است، که در انگلیسی بریتانیایی بسیار رایج است. We had to wait ten minutes in the queue f ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. به عنوان اسم ( Noun ) در این حالت، bargain به معنای �معامله خوب� یا �خرید ارزان� است. That jacket was a real bargain at half price. ( آن کاپش ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این یک مخفف هست بوگاف که به صورت یک کلمه هم تلفظ میشه و مخفف جمله یکی بخر و یکی رایگان ببر We bought these two pairs of sunglasses at a bargain beca ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

On all of ( آن آل آو ) به معنای �روی همه� یا �برای تمام� است. این عبارت برای تأکید بر این موضوع استفاده می شود که یک پیشنهاد، تخفیف یا قانون شامل تما ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یکی بخر یکی رایگان هدیه بگیر Buy one, get one free If you buy one t - shirt, you get one t - shirt for free.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

On sale: به معنای �تخفیف خورده� است. ( مثلاً: This TV is on sale. - این تلویزیون تخفیف خورده است. ) مثال های بیشتر از این حالت I bought this top o ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Sale on عبارت sale on ( سِیل آن ) به این معناست که �حراجی در حال برگزاری است� یا �حراجی در جریان است�. کلمه on در اینجا به عنوان یک قید به معنای �در ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�حراج� یا �فروش ویژه� I bought this jacket at a big sale. ( من این کاپشن را در یک حراج بزرگ خریدم. ) As she was shopping, she found a sale. در ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Discounts are shown as a percentage and the word "off", e. g. "40% off". �تخفیف ها به صورت درصد و با کلمه "off" نمایش داده می شوند، به عنوان مثال: " ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�تخفیف� و گاهی در حالت فعل به معنای تخفیف زدن این کلمه اغلب به عنوان اسم به کار می رود. به عنوان اسم: We're giving a discount to all new customer ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

�ارائه دادن� یا �پیشنهاد دادن� این کلمه می تواند هم فعل باشد و هم اسم. به عنوان فعل: The company is offering a great price on their new product. ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بخشی از ساختار neither. . . nor است که به معنای �نه این و نه آن� است. Neither John nor Mary came to the party. ( نه جان و نه مری به مهمانی آمدند ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معقول یا منطقی The prices at this restaurant are very reasonable. ( قیمت ها در این رستوران بسیار مناسب و منصفانه است. ) We found a good hotel at ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. به عنوان فعل ( Verb ) ** در این حالت، **pack** به معنای **�بسته بندی کردن�**، **�چیدن�** یا **�پر کردن�** است. * I need to **pack** my suitcase f ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قیمت بالا High - cost items are expensive. Low - cost items are cheap.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فوق العاده و محشر The view from the top of the mountain was awesome. ( منظره از بالای کوه عالی بود. ) ​We had an awesome time at the party last n ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

مسابقه The winner of the singing contest gets a record deal. ( برنده مسابقه خوانندگی، قرارداد ضبط موسیقی دریافت می کند. ) ​He won the essay conte ...