تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یکی دیگر The word "another" means "one more". "Other" is used with the article "the" and means "different". What's another word for "Australian"? ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

متضاد The speaker is asking about the opposite of the word "small". "Hot is the opposite of cold. " ( گرم متضاد سرده. ) "They live in the house o ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

سر و کله زدن با, مقابله کردن با؛ کنار آمدن با؛ رسیدگی کردن به Discover strategies for dealing with a limited vocabulary اهکارهایی را برای سر و کله ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

راهکار؛ استراتژی ؛ روش برنامه ریزی شده Discover strategies for dealing with a limited vocabulary راهکارهایی را برای مقابله با دایره لغات محدود کشف ک ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کشف کردن ( پیدا کردن چیزی که قبلاً وجود داشته اما ناشناخته بوده است، یا فهمیدن یک حقیقت یا واقعیت برای اولین بار ) "Scientists hope to discover a ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یافتن - پیدا کردن Finding the right word

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رایج؛ معمول؛ متداول "It's pretty common to see deer in this neighborhood. " ( دیدن گوزن تو این محله خیلی رایجه. ) "That's a common mistake that beg ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وجه مشترک - جنبه مشترک What do Australia and New Zealand have in common? "We have a lot in common, like our love for travel. " ( ما خیلی چیزها مشترک ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حدود New Zealand is also quite multicultural, with around 27% of Kiwis born in another country. "I'll be there around 5 PM. " ( حدود ساعت ۵ بعد ا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چند فرهنگی Australia is very multicultural. Only 72% of Aussies speak English as their main language, and over 300 different languages are spoken in ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اهل نیوزلند به صورت غیر رسمی گفته می شه We use the word "Kiwi" to informally refer to a person from New Zealand. My new neighbour is a Kiwi. She le ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اهل استرالیا غیر رسمی My neighbour is an Aussie from Sydney.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بزرگ شدن - رشد کردن My friend is an Aussie, and she grew up in Sydney.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زخم مثل زخم معده Gastric Ulceration

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

همکار My workmate, Lucas, is an Aussie.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برانگیختن - هیجانی کردن news of the trip really excited the kids. " ( خبر سفر واقعاً بچه ها رو هیجان زده کرد. ) "Does this new project excite you?" ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آزار دادن؛ مزاحم شدن I don't want to bother you, but could you help me?" ( نمی خوام مزاحمت بشم، ولی می تونی کمکم کنی؟ ) It really bothers me when ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

خسته کردن "Don't bore me with all those details. " ( منو با اون همه جزئیات خسته نکن. ) "The long lecture bored the students. " ( سخنرانی طولانی، دا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اسم: علاقه * نفع فعل: علاقه مند کردن "I have a strong interest in history. " ( من علاقه زیادی به تاریخ دارم. ) It's in your best interest to study ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

آرام شدن؛ استراحت کردن "After a long day, I just want to relax on the couch. " ( بعد از یه روز طولانی، من فقط می خوام رو مبل استراحت کنم. ) "You ne ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

هیجان انگیز I like "Inception. " It's exciting and makes me think a lot. It's better than most films.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آغاز؛ شروع؛ تأسیس؛ نقطه شروع ( این اسم نیز درست مانند حالت فعل خودincept بیشتر حالت رسمی و ادبی دارد و در گفتار رسمی استفاده می شود و نه محاوره ) S ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

incept آغاز کردن؛ شروع کردن این کلمه بیشتر ادبی و خیلی رسمی هست چون برای بیان مفهوم "شروع کردن" یا "آغاز کردن" در محاوره، افعالی مانند "start, " "be ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

"باعث شدن" وقتی فعل "make" همراه با سایر فعل ها می آید. It makes me think a lot این ( چیزی ) باعث می شود من زیاد فکر کنم. "That movie always makes ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سرگرمی "What kind of entertainment do you like?" ( چه نوع سرگرمی ای دوست داری؟ ) "Movies and video games are my favorite forms of entertainment. " ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ملتهب کردن "His comments only inflamed the tension in the room. " ( نظرات اون فقط تنش توی اتاق رو شعله ورتر کرد. ) "Don't say anything that might ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

انجام دادن the last lesson of April will be conducted remotely via the Telegram platform

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نارضایتی "There's widespread discontent with the government's new policies. " ( یک نارضایتی گسترده از سیاست های جدید دولت وجود دارد. ) "The workers ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

درگیر کردن "Don't involve me in your problems. " ( من را در مشکلاتت درگیر نکن. ) "He didn't want to get involved in their personal problems. " ( او ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

درگیر کردن - درگیر شدن "The teacher tries to engage the students in the lesson. " ( معلم سعی می کند دانش آموزان را در درس درگیر کند. )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در حال انجام - ادامه دار "The construction of the new building is an ongoing project. " ( ساختمان جدید یک پروژه در حال انجام است. ) "We have ongoin ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بپایان رساندن - خاتمه دادن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

The point of contention محل اختلاف و مشاجره

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مشاجره

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نقاشی That painting is sad, but this painting is sadder.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نسبت به The film is sadder than the book.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

توجه کردن The verb "to listen" is used to talk about paying attention to sounds, like music. "Please pay attention when the teacher is talking. " ( ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دیدن We usually use the verb "to see" for films at the cinema and "to watch" for films at home.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نگاه انداختن به چیزی - نگاه کردن به چیزی We use the verb "to look at" to talk about casually viewing things such as a painting. I like looking at ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اشاره کردن The phrase "to see a film" implies that you are watching that film somewhere outside of your home. "Are you implying that I'm wrong?" ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تماشا کردن - مشاهده کردن - نگریستن - دیدن We often use the verb "to watch" to talk about viewing a film at home or in general. "We viewed the cit ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

چرخاندن/برگرداندن چیزی "Can you flip the burgers on the grill? They're getting too dark. " ( می تونی برگرها رو روی کباب پز برگردونی؟ خیلی دارن تیره ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مورد علاقه - محبوب This is my favourite book.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

سلیقه "She has good taste in clothes. " ( او سلیقه خوبی در لباس داره. ) "Our musical tastes are very different. " ( سلیقه های موسیقایی ما خیلی با ه ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سبک، نوع "What's your favorite movie genre?" ( سبک فیلم مورد علاقه تو چیه؟ ) "I love reading books from the fantasy genre. " ( من عاشق خوندن کتاب ها ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

cando معادل آپارتمان در انگلیسی آمریکایی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اشتباه، خطا، یا غلط It’s okay. It’s Thursday, not Friday. My mistake.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وحشتناک، افتضاح، بسیار بد، یا ناخوشایند I’m sorry about him. He is horrible sometimes.