پیشنهادهای Milad (١,٤٥٦)
داروخانه اما نکته مهم اینجاست که باید دقت داشته باشید که با دو کلمه Drugstore و Chemist's فرق داره Drugstore ( در انگلیسی آمریکایی ) یا Chemist's ( ...
باید دقت داشته باشید که چنین مکانی با داروخانه pharmacy فرق می کنه Chemist's / Drugstore: فروشگاه دارویی و خرده فروشی Chemist's و Drugstore هر دو ب ...
Chemist's / Drugstore: فروشگاه دارویی و خرده فروشی Chemist's و Drugstore هر دو به یک نوع فروشگاه بزرگ و خرده فروشی اشاره دارند که اقلام متنوعی را می ...
مواظب - محتاط - با احتیاط ( در حالت صفت )
خوابیده ( صفت ) "As you can see, this person is asleep, and here you can also see their brain activity during this sleep. "
عبارت my local در انگلیس به معنای مکانی هم هست که شما دائماً به اونجا میرید و یه کاری را انجام می دید مثلاً فروشگاهی که میرید اونجا خرید می کنید در ب ...
۱. به عنوان صفت ( Adjective ) در این حالت، local به معنای �محلی�، �بومی� یا �منطقه ای� است و به چیزی اشاره دارد که مربوط به یک ناحیه یا جامعه خاص اس ...
۱. به عنوان اسم ( Noun ) در این حالت، crowd به معنای �جمعیت�، �انبوه� یا �تجمع زیاد مردم� است. A large crowd gathered to protest the new law. ( ...
Crowded ( کراوِد ) یک صفت است به معنای �شلوغ�، �پُرجمعیت� یا �مملو از افراد یا اشیاء�. The subway train was so crowded during rush hour. ( قطار ...
Neighbour به یک فرد اشاره دارد و معمولاً برای توصیف رابطه یا تعامل با فردی که در نزدیکی شما در یک محله زندگی می کند، استفاده می شود. مثال ها Our ne ...
همسایگی به یک منطقه یا بخش کوچک تر از یک شهر اشاره دارد که مردم در آن زندگی می کنند و اغلب حس اجتماع و آشنایی بین ساکنان وجود دارد. A "neighbourho ...
وحشی مثلاً می خوای بگی یه حیوانی وحشیه A ferocious storm hit the coast last night. ( یک طوفان وحشتناک شب گذشته به ساحل برخورد کرد. ) The tiger ...
جایی که تخفیف داده چیزی رو که ما بخریم I bought this top on sale at 30 percent off.
�باطل کردن� �لغو کردن� یا �پس گرفتن رسمی� یک حکم، تصمیم، امتیاز یا مجوز. The city council decided to revoke the company’s operating license. ( ...
معنای �سرپیچی کردن�، �اطاعت نکردن� یا �نافرمانی کردن� از یک دستور یا قانون است. ( این کلمه متضاد مستقیم Obey است. ) If you disobey the school rule ...
به معنای �اطاعت کردن�، �فرمان بردن� یا �پیروی کردن� از یک قانون، دستور، یا شخص صاحب اختیار است یا تبعیت کردن Children must obey their parents. ( ...
ارغیب کردن - خواستار شدن به کاری یا چیزی The police urged the crowd to remain calm. ( پلیس جمعیت را به آرام ماندن ترغیب کرد. ) We urged him to ...
سرپیچی کردن مثلا از دستورات
۱. ملایمت در رفتار ( Gentle Manner ) وقتی کسی gentle است، رفتار، صدا یا حرکات او مؤدبانه، آرام و مهربان است. این ملایمت در رفتار، حس �آقایی�، �متانت ...
پیاده روی طولانی ( Verb/Noun ) این رایج ترین معنی hike است و به پیاده روی طولانی در طبیعت، کوهستان یا مناطق روستایی اشاره دارد که برای تفریح یا ورزش ...
ضمیمه کردن چیزی به چیزی I will not allow you to annex that to your property, ok? That's enoght
شرط The seller agreed to the deal, but only under two conditions. ( فروشنده با معامله موافقت کرد، اما فقط تحت دو شرط. ) The contract has sever ...
�مشروط� یا �وابسته به شرط�. The job offer is conditional on a successful background check. ( پیشنهاد شغلی مشروط به بررسی موفقیت آمیز پیشینه است. ...
�شکست خوردن�، �موفق نشدن� یا �مردود شدن� He failed the driving test three times. ( او سه بار در آزمون رانندگی مردود شد. ) We can’t let the missi ...
�منظره�، �چشم انداز� یا �طبیعت زیبا� The scenery in the mountains is breathtaking. ( منظره کوهستان نفس گیر است. ) We stopped many times to adm ...
Exchange ( اِکسچِینج ) یک کلمه با دو معنی اصلی است که می تواند هم فعل باشد و هم اسم. ۱. به عنوان فعل ( Verb ) در این حالت، exchange به معنای �تعو ...
( ری فاند ) یک کلمه در حوزه خرید و فروش است که می تواند هم اسم باشد ( به معنای �بازپرداخت وجه� ) و هم فعل ( به معنای �پول را پس دادن� ) . ۱. به عنو ...
پس دادن یا برگشت دادن مرسوله پستی �پس دادن� یا �برگرداندن� یک کالای خریداری شده به فروشگاه است. I need to return these items, please. I have to ...
�تحویل گرفتن�در هنگام سفارش مثلا در رستوران Is my order available to collect? She went to the library to collect the books she had reserved. ( ا ...
رسید Would you like a receipt emailed to you?
The till در انگلیس Cash register. در امریکا I waited for the cashier to open the till. ( British English ) ( منتظر ماندم تا صندوق دار صندوق را با ...
I waited for the cashier to open the till. ( British English ) ( منتظر ماندم تا صندوق دار صندوق را باز کند. )
The till در انگلیس Cash register. در امریکا I waited for the cashier to open the till. ( British English ) ( منتظر ماندم تا صندوق دار صندوق را با ...
The till در اینجا به معنای �صندوق فروشگاه� یا �نقطه پرداخت� است، که در انگلیسی بریتانیایی بسیار رایج است. We had to wait ten minutes in the queue f ...
۱. به عنوان اسم ( Noun ) در این حالت، bargain به معنای �معامله خوب� یا �خرید ارزان� است. That jacket was a real bargain at half price. ( آن کاپش ...
این یک مخفف هست بوگاف که به صورت یک کلمه هم تلفظ میشه و مخفف جمله یکی بخر و یکی رایگان ببر We bought these two pairs of sunglasses at a bargain beca ...
On all of ( آن آل آو ) به معنای �روی همه� یا �برای تمام� است. این عبارت برای تأکید بر این موضوع استفاده می شود که یک پیشنهاد، تخفیف یا قانون شامل تما ...
یکی بخر یکی رایگان هدیه بگیر Buy one, get one free If you buy one t - shirt, you get one t - shirt for free.
On sale: به معنای �تخفیف خورده� است. ( مثلاً: This TV is on sale. - این تلویزیون تخفیف خورده است. ) مثال های بیشتر از این حالت I bought this top o ...
Sale on عبارت sale on ( سِیل آن ) به این معناست که �حراجی در حال برگزاری است� یا �حراجی در جریان است�. کلمه on در اینجا به عنوان یک قید به معنای �در ...
�حراج� یا �فروش ویژه� I bought this jacket at a big sale. ( من این کاپشن را در یک حراج بزرگ خریدم. ) As she was shopping, she found a sale. در ...
Discounts are shown as a percentage and the word "off", e. g. "40% off". �تخفیف ها به صورت درصد و با کلمه "off" نمایش داده می شوند، به عنوان مثال: " ...
�تخفیف� و گاهی در حالت فعل به معنای تخفیف زدن این کلمه اغلب به عنوان اسم به کار می رود. به عنوان اسم: We're giving a discount to all new customer ...
�ارائه دادن� یا �پیشنهاد دادن� این کلمه می تواند هم فعل باشد و هم اسم. به عنوان فعل: The company is offering a great price on their new product. ...
بخشی از ساختار neither. . . nor است که به معنای �نه این و نه آن� است. Neither John nor Mary came to the party. ( نه جان و نه مری به مهمانی آمدند ...
معقول یا منطقی The prices at this restaurant are very reasonable. ( قیمت ها در این رستوران بسیار مناسب و منصفانه است. ) We found a good hotel at ...
۱. به عنوان فعل ( Verb ) ** در این حالت، **pack** به معنای **�بسته بندی کردن�**، **�چیدن�** یا **�پر کردن�** است. * I need to **pack** my suitcase f ...
قیمت بالا High - cost items are expensive. Low - cost items are cheap.
فوق العاده و محشر The view from the top of the mountain was awesome. ( منظره از بالای کوه عالی بود. ) We had an awesome time at the party last n ...
مسابقه The winner of the singing contest gets a record deal. ( برنده مسابقه خوانندگی، قرارداد ضبط موسیقی دریافت می کند. ) He won the essay conte ...