screw up


(خودمانی) کار را خراب کردن، خیطی بالاآوردن، گند زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (slang) a bad mistake.

(2) تعریف: one who habitually blunders.

جمله های نمونه

1. Can you screw up this handle for me?
[ترجمه A.A] میتونید این دستگیره را برای من بطرف بالا بچرخانید؟
|
[ترجمه شیدا] می توانی این دستگیره را برایم ببندی؟
|
[ترجمه گوگل]میشه این دستگیره رو برام خراب کنی؟
[ترجمه ترگمان]می تونی این دسته رو برای من خراب کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The taste of the lemon made her screw up her face.
[ترجمه A.A] مزه لیمو باعث شد صورتش را کج و معوج کند
|
[ترجمه Jude] طعم ترش لیمو قیافه اش را به هم ریخت.
|
[ترجمه گوگل]طعم لیمو باعث شد صورتش را خراب کند
[ترجمه ترگمان]مزه لیمو باعث شد که صورتش را به هم بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If you screw up too many times, they'll kick you off the team.
[ترجمه گوگل]اگر بارها و بارها اشتباه کنید، شما را از تیم اخراج می کنند
[ترجمه ترگمان]اگه خیلی وقت ها گند بزنی، اونا تو رو از تیم اخراج می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her boyfriend can always screw up her life easily.
[ترجمه Jude] دوست پسرش اغلب می تونه خیلی راحت زندگی اش رو به گند بکشه.
|
[ترجمه نسرین] دوست پسرش همیشه خیلی راحت میتونه زندگیش رو بهم بریزه.
|
[ترجمه گوگل]دوست پسر او همیشه می تواند زندگی او را به راحتی خراب کند
[ترجمه ترگمان]دوست پسرش همیشه می تونه به راحتی زندگیش رو خراب کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. No one sets out to screw up their life!
[ترجمه گوگل]هیچ کس قصد ندارد زندگی خود را خراب کند!
[ترجمه ترگمان]! هیچ کس نمی خواد زندگی اونا رو خراب کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Harmonisation of things like minimum wages or identity cards will simply "screw up Europe" by provoking a backlash.
[ترجمه گوگل]هماهنگ سازی مواردی مانند حداقل دستمزدها یا شناسنامه ها به سادگی با برانگیختن واکنش های منفی، اروپا را خراب می کند
[ترجمه ترگمان]استفاده از چیزهایی مانند حداقل دست مزد و یا کارت شناسایی به سادگی می تواند اروپا را با تحریک یک واکنش شدید ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You have to screw up the handle, it has become loose.
[ترجمه گوگل]باید دستگیره را پیچ کنید، شل شده است
[ترجمه ترگمان]، تو باید دسته رو خراب کنی اون آزاد شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Make peace with your past so it won't screw up the present.
[ترجمه Someon] با گذشته خود صلح کنید تا زمان حالتان را خراب نکنید
|
[ترجمه گوگل]با گذشته خود صلح کنید تا حال را خراب نکنید
[ترجمه ترگمان]با گذشته خودت صلح کن تا هدیه رو خراب نکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Anything that can screw up will!
[ترجمه گوگل]هر چیزی که می تواند خراب شود، خواهد شد!
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که بتونه خرابش کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It might somehow screw up his next project.
[ترجمه گوگل]ممکن است به نوعی پروژه بعدی او را خراب کند
[ترجمه ترگمان]ممکنه یه جورایی پروژه بعدیش رو خراب کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It took all four groups to screw up the health care system.
[ترجمه گوگل]به هر چهار گروه نیاز بود تا سیستم بهداشت و درمان را خراب کنند
[ترجمه ترگمان]این گروه چهار گروه را برای راه اندازی سیستم بهداشت و درمان به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The handle has become loose, so screw up it, please.
[ترجمه گوگل]دسته شل شده است، لطفا آن را پیچ کنید
[ترجمه ترگمان] دسته شل شده، پس گندش بزنن، لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Kids always screw up when they don't listen to their father!
[ترجمه گوگل]بچه ها وقتی به حرف پدرشان گوش نمی دهند همیشه خراب می شوند!
[ترجمه ترگمان]بچه ها همیشه وقتی به حرف پدر گوش نمی دن گند میزنن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Did you screw up the zipper?
[ترجمه گوگل]زیپ رو پیچ کردی؟
[ترجمه ترگمان]زیپ رو خراب کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tighten a screw; make a major mistake; confuse, disrupt

پیشنهاد کاربران

خطایی که در محل کار انجام میشود و مورد باز خواست قرار خواهد گرفت
خراب کاری کردن، گند زدن، بهم ریختن چیزی
screw - up
a situation in which you do something badly or make a big mistake
اسم / موقعیتی که در آن شما کاری را بد انجام می دهید یا اشتباه بزرگی مرتکب می شوید.
خرابکاری، گندکاری
There's been a screw - up with our hotel reservation.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/screw-up
به عنوان صفت هم به کار می رود.
در چنین شرایطی، دست و پا چلفتی معادل مناسبی به است.
You're such a screw up
خیلی دست و پا چلفتی هستی
screw up her eyes چشم هایش را تنگ کرد
۱. مچاله کردن
to make something into a smaller shape by squeezing or twisting it
Several pages had been screwed up and tossed in the basket.
۲. جمع کردن چشم ها
if you screw up your eyes, you close them tightly
...
[مشاهده متن کامل]

۳. جمع کردن کردن و مچاله کردن صورت
if you screw up your face, you pull your forehead down and push your mouth and nose up, usually to show that you dislike something
۴. خراب کردن یا تر زدن در چیزی
to make a serious mistake, or to spoil something, especially a situation
I really screwed up this time, didn’t I?
He made a bad decision that screwed up his entire life.
۵. ایجاد جسارت در خود
to prepare mentally for doing something difficult
I’m trying to screw up enough nerve to ask her a favour.
۶. بستن چیزی با پیچ
To fasten something with screws.
To screw up a crate.
۷. آشفته و پریشان کردن یاشدن
to make someone feel so upset or confused that their whole personality is affected, often permanently
Divorce doesn’t have to screw your children up.

screwing up face یعنی چهره درهم کشیدن یا چهره رو به حالت غیرعادی درآوردن
مچاله کردن چیزی
معادل make a mistake یا mess up
گند زدن
معنای تحت اللفظی : بستن پیچ
گند زدن , خرابکاری کردن ؛ بهم ریختن ( کسی )
# You really screwed up there
# I screwed the chemistry exam up totally
# Her father's death really screwed her up
# He's been really screwed up since his wife died
بهم ریختن ، قاطی کردن ( مثل قاطی شدن اعداد و ارقام یک ساعت کامپیوتری )
Mess up
دردسر ساز
کسی که سوتی دادن عادتشه
screw up face/eyes
جمع کردن ماهیچه های صورت طوری که چشم حالت کشیده پیدا کند. مثل حالت چهره زمان خوردن ترشی
گند زدن، خراب کاری کردن
گیج شدن
گند زدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس