پیشنهادهای حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)
ملاقات کردن مثال: Let's meet for lunch tomorrow. فردا برای ناهار ملاقات کنیم.
تعقیب کردن مثال: The police chased the suspect through the streets. پلیس مظنون را در خیابان ها تعقیب کرد.
قاتل مثال: The police are searching for the killer. پلیس به دنبال قاتل است.
تخمین مثال: She made an estimate of the project's cost. او تخمینی از هزینه پروژه ارائه داد.
تجهیزات مثال: He purchased new equipment for his workshop. او برای کارگاه خود تجهیزات جدیدی خرید.
تفاوت مثال: There's a big difference between theory and practice. تفاوت بزرگی بین نظریه و عمل وجود دارد.
مربع مثال: The garden was divided into small square sections. باغ به بخش های مربع کوچک تقسیم شده بود.
روش مثال: She used a scientific method to conduct her research. او از یک روش علمی برای انجام تحقیقاتش استفاده کرد.
آزمایشگاه مثال: The scientist conducted experiments in the laboratory. دانشمند آزمایش ها را در آزمایشگاه انجام داد.
کارکنان مثال: The hotel has friendly staff who are always ready to help. در هتل کارکنان مهربانی هستند که همیشه آماده کمک هستند.
تجربه مثال: Traveling is a great way to gain new experiences. سفر کردن راه عالی برای کسب تجربه های جدید است.
دور مثال: He walked away without saying a word. او بدون گفتن یک کلمه دور شد.
شامل مثال: The package includes a variety of items. بسته شامل انواع موارد است.
عبارت مثال: She couldn't understand the meaning of the phrase. او نمی توانست معنی عبارت را بفهمد.
همکاری مثال: The success of the project relied on the cooperation of all team members. موفقیت پروژه بر همکاری تمام اعضای تیم بستگی داشت.
بازی کردن مثال: Children love to play in the park. بچه ها دوست دارند در پارک بازی کنند.
پرسیدن مثال: Can I ask you a question? می توانم یک سوال از شما بپرسم؟
آوردن مثال: She brought her favorite book to read on the train. او کتاب مورد علاقه اش را برای خواندن در قطار آورد.
ترتیب دادن مثال: She arranged the flowers beautifully in the vase. او گل ها را به زیبایی در ظرف ترتیب داد.
شکست دادن مثال: Our team beat the opponent in the final match. تیم ما در بازی پایانی حریف را شکست داد.
آماده مثال: Are you ready to leave? آیا آماده برای رفتن هستید؟
چاپ مثال: She printed out the document for her meeting. او سند را برای جلسه خود چاپ کرد.
پایه مثال: The company decided to open a new factory near its main base of operations. شرکت تصمیم گرفت که یک کارخانه جدید را نزدیک به پایگاه اصلی عم ...
سخنرانی مثال: His speech inspired everyone in the audience. سخنرانی او همه را در مخاطبین الهام بخشید.
گرم مثال: She wrapped herself in a warm blanket on cold winter nights. او خود را در یک کرک گرم در شب های سرد زمستانی پیچید.
اثر مثال: There was no trace of him in the room. هیچ اثری از او در اتاق نبود.
امروز مثال: I have a meeting with the client today. امروز یک جلسه با مشتری دارم.
عضله مثال: He strained a muscle while lifting weights at the gym. او در حین بلند کردن وزن ها در باشگاه ورزشی یک عضله را فشار داد.
چیز مثال: The most important thing is to stay positive. مهمترین چیز این است که مثبت بمانید.
باکتری ها مثال: Bacteria can be found everywhere, even on surfaces that appear clean. باکتری ها را می توان همه جا پیدا کرد، حتی روی سطوحی که پاک به ...
دادخواست دادن مثال: The company decided to sue the competitor for patent infringement. شرکت تصمیم گرفت که در مورد نقض حقوق مالکیت صنعتی از رقیب دادخ ...
به روی مثال: She jumped onto the bed with excitement. او با هیجان به روی تخت پرید.
صورتی مثال: She wore a pink dress to the party. او یک لباس صورتی به مهمانی پوشید.
عصبی مثال: He felt nervous before his job interview. او قبل از مصاحبه کاری احساس عصبیت می کرد.
مشهور به مثال: He is a so - called expert in the field of economics. او مشهور به کارشناسی در زمینه اقتصاد است.
نشان مثال: The teacher put a red mark on his homework. معلم نشان قرمزی را روی تکالیفش گذاشت.
بوسه مثال: They shared a kiss under the moonlight. آن ها زیر نور ماه بوسه ای رد و بدل کردند.
تغییرات دادن مثال: Her mood can swing from joy to sadness in an instant. خلق و خوی او می تواند در یک لحظه از شادی به غم تغییر کند.
مصرف مثال: Excessive consumption of sugary drinks can lead to health problems. مصرف بیش از حد نوشیدنی های شیرین می تواند منجر به مشکلات سلامتی شود.
دانستن مثال: I don't know the answer to that question. من جواب این سوال را نمی دانم.
فعال مثال: Regular exercise helps to keep you active and healthy. ورزش منظم به شما کمک می کند تا فعال و سالم باقی بمانید.
مواظب مثال: Be careful not to spill your drink on the carpet. مواظب باشید که نوشیدنی خود را روی فرش نریزید.
توسعه مثال: The company aims to develop new products every year. شرکت هدف دارد هر سال محصولات جدیدی را توسعه دهد.
مشکل مثال: Solving this problem requires a systematic approach. حل این مشکل نیاز به یک رویکرد سیستماتیک دارد.
خبر مثال: Have you heard the news about the upcoming concert? خبر مربوط به کنسرت آینده را شنیده ای؟
در مثال: Please close the door behind you. لطفاً در را پشت سر خود ببندید.
پیچیده مثال: Understanding the complex nature of human emotions requires empathy. فهمیدن طبیعت پیچیده احساسات انسان نیازمند همدلی است.
گام مثال: She walked at a brisk pace to catch the bus. او با گام تند راه رفت تا اتوبوس را بگیرد.
این ها مثال: These books are on sale. این کتاب ها تخفیف دارند.
فروختن مثال: She sells handmade jewelry at the local market. او جواهرات دست ساز خود را در بازار محلی می فروشد.