پیشنهادهای حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)
بیابان مثال: They traveled through the desert on camelback. آن ها با شتر در بیابان سفر کردند.
کد مثال: She cracked the code to unlock the safe. او کد را شکست تا صندوق را باز کند.
تنوع مثال: The company values diversity in its workforce. شرکت ارزش تنوع در نیروی کار خود را می پسندد.
پزشک مثال: The physician recommended rest and medication. پزشک استراحت و دارو را توصیه کرد.
داشتن مثال: She owns a small bookstore downtown. او یک کتابفروشی کوچک در وسط شهر دارد.
نمایش دادن مثال: The museum will exhibit rare artifacts next month. موزه در ماه آینده نمونه های نادری از موارد دیگر را نمایش خواهد داد.
تفسیر کردن مثال: She interpreted his silence as a sign of agreement. او سکوت او را به عنوان نشانه ای از موافقت تفسیر کرد.
متفاوت بودن مثال: Their opinions on the matter differ significantly. نظرات آن ها درباره این موضوع به طور قابل توجهی متفاوت است.
آزمایش مثال: They conducted an experiment to test their hypothesis. آن ها یک آزمایش انجام دادند تا فرضیه خود را آزمایش کنند.
حیاتی مثال: Proper planning is crucial for the success of the project. برنامه ریزی مناسب برای موفقیت پروژه حیاتی است.
آگاه مثال: She was aware of the potential dangers. او از خطرات ممکن آگاه بود.
وسیله نقلیه مثال: They traveled by vehicle to the remote village. آن ها با وسیله نقلیه به روستای دورافتاده سفر کردند.
بدون توجه به، بدون درنظر گرفتن مثال: She continued her studies regardless of the challenges. او مطالعات خود را بدون در نظر گرفتنِ چالشها ادامه داد.
اتحاد مثال: The workers formed a union to negotiate better wages. کارگران یک اتحاد برای مذاکره برای حقوق بهتر تشکیل دادند.
که مثال: She is the woman that won the award. او زنی است که جایزه را برنده شد.
بی نور، رنگ پریده مثال: Her face went pale when she heard the news. رنگ صورتش پرید وقتی خبر را شنید.
گرفتن مثال: The photographer captured the beauty of the sunset. عکاس زیبایی غروب خورشید را گرفت.
بندر مثال: The ship docked at the port to unload its cargo. کشتی در بندر پهلو گرفت تا بار خود را تخلیه کند.
ارزیابی کردن مثال: We need to evaluate the effectiveness of this new strategy. ما باید اثربخشی این استراتژی جدید را ارزیابی کنیم.
دفاع مثال: The lawyer presented a strong defense for her client. وکیل دفاع قوی ای برای موکلش ارائه داد.
شتم و نقد مثال: The politician's speech turned into a diatribe against his opponents. سخنرانی سیاستمدار به یک شتم و نقد علیه رقبایش تبدیل شد.
زوج مثال: They've been a couple for five years. آن ها پنج سال است که زوج هستند.
کافی مثال: She felt she had an adequate understanding of the subject. او حس می کرد که درک کافی ای از موضوع دارد.
صرف کردن مثال: She likes to spend her weekends hiking in the mountains. او دوست دارد آخر هفته هایش را در کوه ها پیاده روی کند.
به طریق متفاوت مثال: They approached the problem differently. آن ها به مشکل به طریق متفاوتی نگاه کردند.
تاریخ نگار مثال: The historian wrote a book about ancient civilizations. تاریخ نگار کتابی درباره تمدن های باستانی نوشت.
مالیات مثال: They need to pay their income tax by April. آن ها باید تا آوریل مالیات درآمد خود را پرداخت کنند.
مادر بزرگ مثال: She's visiting her grandmother this weekend. او این آخر هفته دارد پیش مادربزرگش می رود.
فاز مثال: We're in the final phase of the project. ما در فاز نهایی پروژه هستیم.
مصوب مثال: The judge ensured a fair trial. قاضی از اجرای یک دادگاه منصفانه اطمینان حاصل کرد.
نادر مثال: This coin is very rare. این سکه بسیار نادر است.
تشکیل شده از مثال: The committee consists of five members. کمیته از پنج عضو تشکیل شده است.
مسیر مثال: They walked along the path through the forest. آن ها در امتداد مسیر درون جنگل قدم زدند.
مذاکره کردن مثال: They're negotiating the terms of the contract. آن ها در حال مذاکره شرایط قرارداد هستند.
همان مثال: They have the same taste in music. آن ها سلیقه یکسانی در موسیقی دارند.
آدرس مثال: Can you give me your address? می توانید آدرس خود را به من بدهید؟
عذرخواهی کردن مثال: He apologized for his mistake. او برای اشتباه خود عذرخواهی کرد.
انتظار مثال: Their expectations were not met. انتظاراتشان برآورده نشد.
تخم مرغ مثال: He cracked an egg into the frying pan. او یک تخم مرغ را در ماهیتابه شکست.
زن مثال: She's a remarkable woman. او یک زن برجسته است.
پیش بینی کردن مثال: It's difficult to predict the outcome. پیش بینی نتیجه سخت است.
حاضر مثال: She's not present at the moment. در حال حاضر حاضر نیست.
یاد گرفتن مثال: She learned to play the piano at a young age. او در سنین جوانی یاد گرفت پیانو بنوازد.
بسیار مثال: She's highly skilled in her field. او در زمینه خود بسیار ماهر است.
اندازه گیری مثال: Accurate measurement is crucial in science. اندازه گیری دقیق در علم بسیار حیاتی است.
اخلاق مثال: The company's ethics policy prohibits discrimination. سیاست اخلاقی شرکت از تبعیض جلوگیری می کند.
شهروند مثال: All citizens have the right to vote. همه شهروندان حق رأی دارند.
منظره مثال: The landscape was breathtakingly beautiful. منظره بسیار زیبا و دلفریب بود.
فانتزی مثال: She enjoys reading fantasy novels. او از خواندن رمان های فانتزی لذت می برد.
جنگ مثال: The country has been at war for years. کشور سال هاست که در جنگ است.