پیشنهادهای حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)
پتو مثال: She covered herself with a warm blanket. او خودش را با یک پتوی گرم پوشاند.
تولید کننده مثال: She works as a film producer in Hollywood. او به عنوان یک تولید کننده فیلم در هالیوود کار می کند.
بین المللی مثال: She works for an international organization. او برای یک سازمان بین المللی کار می کند.
نقل قول مثال: She provided a famous quote from Shakespeare. او یک نقل قول معروف از شکسپیر را ارائه کرد.
تحمل کردن مثال: He couldn't bear the pain anymore. او دیگر نتوانست درد را تحمل کند.
اسناد مثال: Please make sure to bring all necessary documents with you. لطفاً اطمینان حاصل کنید که تمام اسناد لازم را با خود بیاورید.
هیچ چیز مثال: There's nothing in the fridge. در یخچال هیچی نیست.
به اندازه کافی مثال: She was fairly confident in her abilities. او به اندازه کافی اعتماد به توانایی های خود داشت.
کاملاً مثال: The job is completely finished. کار کاملاً تمام شده است.
کافی مثال: There is enough food for everyone. غذا برای همه کافی است.
شانه کج کردن مثال: He shrugged his shoulders in response to the question. او شانه هایش را در پاسخ سوال کج کرد.
فرم / شکل مثال: Please fill out this form. لطفاً این فرم را پر کنید.
به سختی مثال: She barely had time to finish her homework. او به سختی زمان کافی برای تمام کردن تکالیفش داشت.
فوراً مثال: Please call me back immediately. لطفاً فوراً به من بازگویی کنید.
کافی مثال: She had sufficient evidence to prove her case. او شواهد کافی برای اثبات دعوایش داشت.
تراس مثال: They sat on the porch and enjoyed the sunset. آنها در تراس نشستند و از غروب خورشید لذت بردند.
مفید مثال: This app is very useful for language learners. این برنامه برای زبان آموزان بسیار مفید است.
تهاجم مثال: The invasion of privacy is a serious matter. تهاجم به حریم خصوصی یک مسئله جدی است.
مبل مثال: She sat on the couch and watched TV. او روی مبل نشست و تلویزیون تماشا کرد.
زن / ماده مثال: There were both male and female participants in the study. در مطالعه، شرکت کنندگان هم زن و هم مرد بودند.
تأثیر مثال: The new policy had a significant impact on the economy. سیاست جدید تأثیر قابل توجهی بر اقتصاد داشت.
درآمد مثال: The company's revenue increased by 10% last quarter. درآمد شرکت در سه ماه گذشته 10 درصد افزایش یافت.
ویژگی مثال: One of her best attributes is her sense of humor. یکی از بهترین ویژگی های او حس شوخ طبعی اوست.
این مثال: This book is very interesting. این کتاب بسیار جالب است.
برقی مثال: She used an electric blender to make the smoothie. او برای درست کردن اسموتی از مخلوط کن برقی استفاده کرد.
نویسنده مثال: She is a well - known writer. او یک نویسنده معروف است.
بارداری مثال: Her pregnancy was announced at the family gathering. بارداری او در مهمانی خانوادگی اعلام شد.
تاریخ مثال: She studied history in college. او در دانشگاه تاریخ مطالعه کرد.
مجله مثال: She subscribed to a fashion magazine. او عضو یک مجله مد شد.
سوپ مثال: She made vegetable soup for dinner. او سوپ سبزیجات برای شام درست کرد.
جفت مثال: She bought a pair of shoes. او یک جفت کفش خرید.
همیشه مثال: She always goes for a walk in the morning. او همیشه صبح ها پیاده روی می کند.
هر چیزی مثال: You can ask me anything. می توانی هر چیزی از من بپرسی.
توسط مثال: The letter was delivered by the postman. نامه توسط پستچی تحویل داده شد.
ایتالیایی مثال: They had Italian food for dinner. آن ها شام ایتالیایی داشتند.
اختلاف مثال: They settled their dispute through mediation. آن ها اختلافات خود را از طریق میانجی گری حل کردند.
آن ها مثال: They are going on vacation next week. آن ها هفته آینده در تعطیلات هستند.
دستیار مثال: She works as an assistant to the manager. او به عنوان یک دستیار برای مدیر کار می کند.
خشم مثال: His anger got the best of him. خشمش بهترینش را گرفت.
رفت مثال: She went to the store to buy some groceries. او به فروشگاه رفت تا چند مورد خرید کند.
غرب مثال: The sun sets in the west. خورشید در غروب غرب می رود.
سفید مثال: She painted the walls white. او دیوارها را سفید رنگ کرد.
حادثه مثال: There was an incident at the party last night. شب گذشته در مهمانی یک حادثه رخ داد.
تیغه مثال: He sharpened the blade of the knife. او تیغه چاقو را تیز کرد.
صنعت مثال: She works in the fashion industry. او در صنعت مد کار می کند.
وحشی مثال: They went on a hike in the wild. آن ها به سفری در مناطق وحشی رفتند.
پیش فرض مثال: The package was supposed to arrive yesterday. پیش فرض بود که بسته دیروز برسد.
بسیاری مثال: Many people attended the concert. بسیاری از مردم در کنسرت شرکت کردند.
چند مثال: She bought several books from the bookstore. او چند کتاب از کتابفروشی خرید.
ناگهانی مثال: A sudden noise startled her. صدای ناگهانی او را وحشت زد.