پیشنهادهای حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)
روسی مثال: She learned Russian while living in Moscow. او زمانی که در مسکو زندگی می کرد روسی یاد گرفت.
نمایشی مثال: The play had a dramatic ending. نمایش پایان نمایشی داشت.
پایین مثال: She walked down the stairs to the basement. او پایین پله ها به سردخانه رفت.
ورقه مثال: She wrote her ideas on a sheet of paper. او ایده های خود را بر روی یک ورقه کاغذ نوشت.
تبلیغ کردن مثال: They decided to promote the new product on social media. آن ها تصمیم گرفتند تا محصول جدید را در رسانه های اجتماعی تبلیغ کنند.
مرگ مثال: The news of his death shocked everyone. اخبار مرگ او همه را شوکه کرد.
پهن کردن مثال: She spread the blanket out on the grass. او پتو را روی چمن پهن کرد.
نور، چراغ مثال: She turned off the light before going to bed. او چراغ را قبل از رفتن به رختخواب خاموش کرد.
مناسبت / فرصت مثال: They celebrated the occasion with a special dinner. آن ها مناسبت را با یک شام ویژه جشن گرفتند.
دستکش مثال: She put on her gloves before going outside. او دستکش هایش را قبل از خروج پوشید.
به طور گسترده / گسترده مثال: The news spread widely across the country. اخبار به طور گسترده در سراسر کشور پخش شد.
در غیر اینصورت مثال: You need to finish your homework, otherwise, you can't go out. تو باید تمرینات خود را تمام کنی، در غیر اینصورت نمی توانی بیرون ...
اندیشیدن / فکر کردن مثال: She spent the afternoon thinking about her future. او عصر را با فکر در مورد آینده اش گذراند.
انفجار مثال: The explosion was heard miles away. انفجار تا مایل ها دور قابل شنیدن بود.
شامل مثال: The package includes a free gift. بسته شامل یک هدیه رایگان است.
سطح مثال: The surface of the table was smooth. سطح میز صاف بود.
قابلمه مثال: She cooked dinner in a large pan. او شام را در یک قابلمه بزرگ پخت.
مالکیت مثال: She inherited the property from her parents. او مالکیت را از والدینش به ارث برد.
در سراسر مثال: They walked across the bridge to the other side of the river. آن ها بر روی پل به طرف دیگر رودخانه راه رفتند.
تلویزیون مثال: She watched TV for an hour before going to bed. او یک ساعت تلویزیون دید قبل از خواب رفتن.
ماه مثال: We go on vacation next month. ما ماه بعد به تعطیلات می رویم. *آموزش زبان انگلیسی، ترکی استانبولی، اسپانیایی و ترجمه انواع متون
نگهداری مثال: Regular maintenance is essential for the longevity of machinery. نگهداری منظم برای دوام ماشین آلات ضروری است. *آموزش زبان انگلیسی، ت ...
مکرر مثال: She made frequent trips to the grocery store. او به طور مکرر به فروشگاه خواروبار می رفت. *آموزش زبان انگلیسی، ترکی استانبولی، اسپانیایی ...
علاوه بر این / همچنین مثال: He's intelligent, and moreover, he's hardworking. او هوشمند است و علاوه بر این، سخت کوش است.
فضیلت / صفت خوب مثال: Honesty is considered a virtue. راستی گویی به عنوان یک فضیلت محسوب می شود.
باغ مثال: They planted flowers in the garden. آن ها گل ها را در باغ کاشتند.
تبعیض مثال: Discrimination based on race or gender is unacceptable. تبعیض بر اساس نژاد یا جنسیت قابل قبول نیست.
شمارش کردن / شماره گذاری کردن مثال: She counted the money twice to make sure it was correct. او دو بار پول را شماره گذاری کرد تا مطمئن شود درست است.
پاسخ دادن مثال: He responded to the email immediately. او به ایمیل فوراً پاسخ داد.
با دقت / به دقت مثال: She read the instructions carefully before starting. او قبل از شروع دستورالعمل ها را به دقت خواند.
پارو زدن / رانندگی مثال: They decided to sail around the world. آن ها تصمیم گرفتند که دور دنیا پارو بزنند.
سعی کردن مثال: She will try her best to finish the project on time. او بهترین تلاش خود را می کند تا پروژه را به موقع تمام کند.
برخلاف / مغایر مثال: Unlike his brother, he prefers tea to coffee. برخلاف برادرش، او چای را به قهوه ترجیح می دهد.
بدن مثال: Exercise is good for the body and mind. ورزش برای بدن و ذهن خوب است.
از مثال: She took a sip of water. او یک قاشقی از آب نوشید.
اعمال کردن / درخواست کردن مثال: She decided to apply for the job. او تصمیم گرفت برای شغل درخواست دهد.
خورشید مثال: The sun was shining brightly in the sky. خورشید در آسمان به شدت درخشان بود.
صفحه نمایش / صفحه مثال: She stared at the screen, waiting for the movie to start. او به صفحه نمایش خیره شد، در انتظار شروع فیلم.
تورم مثال: High inflation can erode the value of money. تورم بالا می تواند ارزش پول را تضعیف کند.
جیغ زدن مثال: She let out a scream when she saw the spider. او زمانی که عنکبوت را دید، جیغ زد.
شکایت مثال: He lodged a complaint with the manager about the poor service. او شکایتی از خدمات نامناسب را به مدیر اعلام کرد.
علاقه مثال: His interest in photography grew over time. علاقه اش به عکاسی با گذر زمان بیشتر شد.
آهنگ مثال: She sang a beautiful song at the concert. او در کنسرت یک آهنگ زیبا را خواند.
تپه مثال: They climbed to the top of the hill to watch the sunset. آن ها به بالای تپه رفتند تا غروب خورشید را ببینند.
آسمان / بهشت مثال: The stars shone brightly in the night sky, like diamonds scattered across heaven. ستارگان به درخشش خود روشنایی می انداختند، مثل ا ...
داد مثال: She gave me a present for my birthday. او برای تولدم یک هدیه به من داد.
تجلیل / جذابیت مثال: The charity appeal raised a lot of money. تجلیل خیریه بسیاری از پول را جمع کرد.
بسیار مثال: The weather was extremely hot. هوا بسیار گرم بود.
نسبی مثال: The cost of living is relative to income. هزینه زندگی نسبی به درآمد است.
احتمالاً کم مثال: It's unlikely that it will snow in June. احتمالاً کم است که در ژوئن برف ببارد.