پیشنهادهای حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)
عمدتاً مثال: She mainly eats vegetarian food. او عمدتاً غذاهای گیاهی می خورد.
عفونت مثال: He developed an infection after the surgery. او پس از عمل جراحی عفونتی به وجود آورد.
بر مثال: She stumbled upon an old book in the attic. او به طور اتفاقی به یک کتاب قدیمی در زیرزمینی خانه رسید.
با این وجود مثال: The weather was cold; nonetheless, they enjoyed their hike. هوا سرد بود؛ با این حال، آن ها از پیاده روی خود لذت بردند.
سیاره مثال: Earth is a planet in the solar system. زمین یکی از سیاره های منظومه شمسی است.
تقریباً مثال: It will take roughly an hour to get there. تقریباً یک ساعت زمان می برد تا رسید.
قادر کردن مثال: The new software will enable us to work more efficiently. نرم افزار جدید به ما امکان کار بیشتر به صورت کارآمد را می دهد.
موفق شدن مثال: With hard work, she managed to succeed in her career. با کار سخت، او موفق شد در حرفه اش پیشرفت کند.
نقاش مثال: She hired a painter to redecorate the living room. او یک نقاش را استخدام کرد تا اتاق نشیمن را دوباره تزئین کند.
انتخابات مثال: The election will be held next month. انتخابات ماه آینده برگزار خواهد شد.
پس انداز مثال: She puts aside a portion of her income for saving. او بخشی از درآمد خود را برای پس انداز می گذارد.
به طرف جلو مثال: He stepped forth to accept the award. او به طرف جلو قدم گذاشت تا جایزه را دریافت کند.
گوزن مثال: We saw a herd of deer in the forest. ما یک گله از گوزن ها را در جنگل دیدیم.
شهادت دادن مثال: The witness will testify in court tomorrow. شاهد فردا در دادگاه شهادت خواهد داد.
زخم مثال: He suffered a deep wound in the accident. او در تصادف زخم عمیقی دید.
تشکیل دادن مثال: These elements constitute the basic structure of the theory. این عناصر تشکیل دهنده ساختار اساسی نظریه هستند.
تا / از مثال: He is taller than his brother. او از برادرش قد بلندتر است.
برش مثال: She cut a slice of cake for each guest. او برای هر مهمان یک برش کیک برید.
اهمیت مثال: The safety of the passengers is of utmost importance. امنیت مسافران اهمیت بسیاری دارد.
زانو مثال: She fell and scraped her knee. او افتاد و زانویش را زخمی کرد.
نهایی / بی نظیر مثال: Winning the championship was his ultimate goal. برنده شدن در مسابقات قهرمانی هدف نهایی او بود.
شرکت / ثابت مثال: She works for a law firm. او برای یک شرکت حقوقی کار می کند.
شرایط مثال: They met under unusual circumstances. آن ها زیر شرایط غیرعادی با هم آشنا شدند.
اسطوره مثال: King Arthur is a legendary figure. پادشاه آرتور شخصیتی اسطوره ای است.
درمان مثال: He underwent therapy to recover from the accident. او درمانی را پشت سر گذاشت تا از تصادف بهبود یابد.
پیراهن مثال: He wore a white shirt to the interview. او یک پیراهن سفید برای مصاحبه پوشید.
نشانه مثال: The sign outside the store said "Closed". نشانی بیرون فروشگاه می گفت "بسته است".
عملیاتی مثال: The company has several operating divisions. شرکت دارای چند بخش عملیاتی است.
زنده مثال: Despite the accident, everyone in the car was alive. با وجود تصادف، همه در ماشین زنده ماندند.
کاتولیک مثال: She attends a Catholic school. او به یک مدرسه کاتولیک می رود.
تسلط داشتن مثال: The team dominated the game from start to finish. تیم از ابتدا تا انتها در بازی تسلط داشت.
همکار مثال: She works as an associate in a law firm. او به عنوان یک همکار در یک شرکت حقوقی کار می کند.
میز مثال: They sat around the table and discussed their plans. آن ها دور میز نشسته و برنامه هایشان را بررسی کردند.
محیط مثال: The movie's setting was a small town in the 1950s. محیط فیلم یک شهر کوچک در دهه ۱۹۵۰ بود.
به شدت مثال: She was deeply affected by the news of her friend's death. او به شدت تحت تأثیر اخبار مربوط به مرگ دوستش بود.
لاتین مثال: Many scientific terms have their origins in Latin. بسیاری از اصطلاحات علمی منشأ لاتین دارند.
شکاف مثال: There is a large gap between the rich and the poor in this society. در این جامعه شکاف بزرگی بین ثروتمندان و فقرا وجود دارد.
او ( مذکر ) مثال: He is studying medicine at university. او در دانشگاه پزشکی مشغول تحصیل است.
گران مثال: Buying a house in this neighborhood is very expensive. خرید یک خانه در این محله بسیار گران است.
موضوع مثال: The environment is a pressing issue that needs immediate attention. محیط زیست یک موضوع فوری است که نیاز به توجه فوری دارد.
بطور چشمگیر مثال: The company's profits increased dramatically after the new product launch. سود شرکت پس از عرضه محصول جدید به طور چشمگیری افزایش یا ...
بیسبال مثال: He plays baseball for his school team. او برای تیم مدرسه اش بیسبال بازی می کند.
نظریه مثال: The professor presented a new theory about black holes. استاد یک نظریه جدید درباره حفره های سیاه ارائه داد.
تغییر مثال: There was a shift in the company's policy towards sustainability. در سیاست شرکت نسبت به پایداری تغییری رخ داد.
کم کردن مثال: The company decided to lower the prices of its products. شرکت تصمیم گرفت قیمت محصولات خود را کاهش دهد.
بعضی مثال: Some people prefer tea over coffee. بعضی از افراد به چای نسبت به قهوه ترجیح می دهند.
تفسیر مثال: There are different interpretations of the poem's meaning. تفسیرهای مختلفی از معنی شعر وجود دارد.
آهن مثال: Iron is a common metal used in construction. آهن یک فلز رایج در ساختمان سازی است.
پذیرش مثال: He received admission to the university of his choice. او پذیرفته شد در دانشگاهی که انتخابش بود.
بیش از مثال: The bookshelf collapsed because it was overloaded with books. قفسه کتاب ها به دلیل بار زیادی از کتاب ها افتاد.