پیشنهادهای حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)
ظاهر شدن مثال: The sun emerged from behind the clouds. خورشید از پشت ابرها ظاهر شد.
قلب مثال: He felt pain in his heart. او در قلبش درد احساس کرد.
قوی / محکم مثال: He has a strong grip. او دست قوی دارد.
اسکی / اسکی کردن مثال: They went skiing in the mountains. آن ها به کوه ها برای اسکی رفتند.
مخالف / معکوس مثال: The store is located on the opposite side of the street. فروشگاه در سمت مخالف خیابان واقع شده است.
ترسیده / مترسک مثال: He's afraid of spiders. او از عنکبوت ها می ترسد.
فهرست / نمایه مثال: You can find the word in the index at the back of the book. می توانید کلمه را در فهرست در پشت کتاب پیدا کنید.
پس / بنابراین مثال: She studied hard and so she passed the exam. او سخت مطالعه کرد و بنابراین امتحان را قبول شد.
دفاع کردن مثال: The lawyer will defend her client in court. وکیل در دادگاه موکل خود را دفاع می کند.
روزانه مثال: She reads the newspaper daily. او روزانه روزنامه می خواند.
واحد مثال: This measurement is in metric units. این اندازه گیری به واحدهای متری است.
پنل / تخته مثال: The panel of judges deliberated for hours. پانل داوران ساعت ها تشاور کردند.
سقط جنین / سقط مثال: The debate over abortion rights continues. جنجال درباره حقوق سقط جنین ادامه دارد.
هیچ یک / هم مثال: He neither confirmed nor denied the accusation. او هیچ کدام از ادعاها را تأیید یا رد نکرد.
مرد / نر مثال: The male lion is the king of the jungle. شیر نر پادشاه جنگل است.
خوب / تایید مثال: It's ok if you need more time to finish the project. اگر برای پایان دادن به پروژه به مدت بیشتری نیاز دارید، این مورد خوب است.
به نظر می آید / ظاهراً مثال: Apparently, she's not coming to the party. ظاهراً، او به مهمانی نمی آید.
عجیب / عجیب و غریب مثال: There was a strange noise coming from the basement. صدای عجیب و غریبی از زیرزمین می آمد.
دانشگاهی / علمی مثال: He's pursuing an academic career in physics. او در حال پیگیری حرفه دانشگاهی در زمینه فیزیک است.
پیامد / اثر مثال: The consequence of his actions was severe. پیامد اعمال او شدید بود.
نمایش / نمایشگاه مثال: They set up a display of their artwork at the gallery. آن ها یک نمایشگاه از آثار هنری خود در گالری برپا کردند.
عکاس مثال: The photographer captured stunning images of the landscape. عکاس تصاویر خیره کننده ای از منظره گرفت.
وسط / میانه مثال: She sat in the middle of the room. او در وسط اتاق نشست.
بزرگ مثال: They bought a large house in the suburbs. آن ها یک خانه بزرگ در حومه خریدند.
خوب / جریمه مثال: The weather was fine for our picnic. هوا برای پیک نیک ما خوب بود.
کاوش کردن / بررسی کردن مثال: They decided to explore the ancient ruins. آن ها تصمیم گرفتند به بررسی بازمانده های باستانی بپردازند.
فرودگاه مثال: We arrived at the airport early. ما زود به فرودگاه رسیدیم.
معدن / مالکیت من مثال: They work in a coal mine. آن ها در یک معدن زغال سنگ کار می کنند.
تقاضا کردن / تقاضا مثال: There's a high demand for skilled workers in this industry. در این صنعت تقاضای زیادی برای کارگران ماهر وجود دارد.
فعالیت / اقدام مثال: She took the initiative to organize the event. او اقدام به برگزاری رویداد کرد.
سر و صدا / صدا مثال: The noise from the construction site was deafening. صدایی که از محل ساخت و ساز می آمد بسیار شلوغ بود.
نگاه / نگاه سریع مثال: She gave a quick glance at the clock. او یک نگاه سریع به ساعت انداخت.
آه مثال: She let out a deep sigh of relief. او یک آه عمیق از آسایش انداخت.
انتخاب / گزینه مثال: There's a wide selection of books at the library. در کتابخانه انتخاب گسترده ای از کتاب ها وجود دارد.
حرفه / شغل مثال: She's had a successful career in finance. او در حرفه مالی موفق بوده است.
اختلال مثال: He suffers from a disorder that affects his ability to focus. او از یک اختلال رنج می برد که بر توانایی تمرکز او تأثیر می گذارد.
انجام شده مثال: The project is finally done. پروژه بالاخره انجام شده است.
سبد مثال: She carried the groceries in a basket. او خریدهایش را در یک سبد حمل کرد.
پاسخگو / پاسخ دهنده مثال: The respondent answered all the questions in the survey. پاسخگو به تمام سوالات پرسش نامه پاسخ داد.
رها کردن مثال: He accidentally dropped his phone in the water. او اشتباهاً گوشی اش را در آب رها کرد.
پذیرفتن مثال: He had to admit that he was wrong. او باید اعتراف کند که اشتباه کرده بود.
ایده مثال: She had an idea for a new invention. او یک ایده برای یک اختراع جدید داشت.
ساخته شده مثال: This table is made of wood. این میز از چوب ساخته شده است.
استاد / استادیار مثال: He's a professor of physics at the university. او استاد فیزیک در دانشگاه است.
سوخت مثال: Gasoline is a common fuel for cars. بنزین یکی از سوخت های رایج برای اتومبیل هاست.
نامه مثال: She received a letter from her friend overseas. او یک نامه از دوست خود در خارج از کشور دریافت کرد.
برداشتن / انصراف دادن مثال: He decided to withdraw his support for the project. او تصمیم گرفت حمایت خود را از پروژه بردارد.
اضافی مثال: They provided additional information to clarify the issue. آن ها اطلاعات اضافی را ارائه کردند تا مسأله را واضح کنند.
حالت / مزاج مثال: She's in a bad mood today. او امروز حالت بدی دارد.
آسیب مثال: Smoking can cause harm to your health. سیگار کشیدن می تواند به سلامتی شما آسیب برساند.