پیشنهادهای حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)
بلند مثال: The tree in our backyard is very tall. درخت در حیاط پشتیله ما بسیار بلند است.
اخطار دادن مثال: The weather forecast warned of heavy rain and strong winds. پیش بینی هوا از بارش سنگین باران و بادهای شدید هشدار داد.
نگاه کردن به ناف مثال: After a long day, she found solace in omphaloskepsis. پس از یک روز طولانی، او آرامش را در نگاه کردن به ناف پیدا کرد.
واضح مثال: His instructions were clear and easy to follow. دستورات او واضح و آسان برای پیروی بودند.
کارآمد مثال: The new system is much more efficient than the old one. سیستم جدید بسیار کارآمدتر از سیستم قدیمی است.
استفاده شده مثال: The car was used but still in good condition. ماشین استفاده شده بود اما هنوز در شرایط خوبی بود.
ضایع کردن مثال: Don't waste your time worrying about things you can't control. وقت خود را برای نگرانی از اموری که قابل کنترل نیستند ضایع نکنید.
روز مثال: We went for a picnic on a sunny day. ما یک پیک نیک روی یک روز آفتابی داشتیم.
آقای مثال: Mr. Smith is the CEO of the company. آقای اسمیت مدیرعامل شرکت است.
مانع مثال: Language barriers can make communication difficult. موانع زبانی می توانند ارتباط را دشوار کنند.
اعصاب مثال: He has the nerve to ask for a raise after just starting the job. او جرات افزایش حقوق را پس از تازه شروع کار دارد.
سینه کشیدن مثال: After running a mile, she was panting heavily. بعد از دویدن یک مایل، او به شدت سینه کشید.
آماده کردن مثال: We need to prepare for the upcoming exam. ما باید برای آزمون آینده آماده شویم.
انگیزه مثال: Finding a purpose can provide the motivation needed to succeed. یافتن هدف می تواند انگیزه لازم برای موفقیت را فراهم کند.
طلا مثال: She wore a necklace made of pure gold. او یک گردنبند از طلا گرانقیمت به دست داشت.
بهار مثال: Flowers bloom in the spring. گل ها در بهار می شکفند.
کشیدن مثال: She pulled the door open and walked inside. او در را کشید و وارد شد.
جمعیت / گروه مثال: The crowd cheered as the team scored a goal. گروه به شدت هیجان زده شدند زمانی که تیم گل زد.
مرحله / صحنه مثال: The project is in its final stage. پروژه در مرحله نهایی خود است.
هر کس / هر کسی مثال: Is anyone else coming to the party? آیا هر کس دیگری هم به مهمانی می آید؟
مخالفت کردن مثال: They often disagree on political issues. آن ها اغلب در مورد مسائل سیاسی مخالفت می کنند.
تقسیم / بخش مثال: The company is restructuring its division of responsibilities. شرکت در حال بازسازی تقسیم مسئولیت های خود است.
بهترین مثال: This is the best restaurant in town. این بهترین رستوران شهر است.
حمام / دوش مثال: I usually take a shower in the morning. معمولاً صبح ها حمام می کنم.
درگیر / درگیر شدن مثال: She was deeply involved in the project from the beginning. او از ابتدا در پروژه به طور عمیقی درگیر بود.
مزیت / سود مثال: Regular exercise has numerous health benefits. ورزش منظم مزایای سلامتی زیادی دارد.
که مثال: To whom did you give the letter? به که نامه را دادید؟
هزینه / مسئولیت مثال: What is the charge for parking in this area? هزینه پارک کردن در این منطقه چقدر است؟
وظیفه مثال: It is your duty to ensure the safety of the passengers. وظیفه شما اطمینان از ایمنی مسافران است.
استخدام کردن مثال: The company plans to recruit new employees next month. شرکت قصد دارد ماه بعد کارمندان جدیدی را استخدام کند.
خطر مثال: Climbing the mountain in bad weather is very dangerous. صعود به کوه در هوای بد خیلی خطرناک است.
رویه مثال: The procedure for applying for a visa is straightforward. رویه درخواست ویزا به راحتی قابل فهم است.
ذرت مثال: They grow corn in the fields behind their house. آن ها در مزرعه پشت خانه شان ذرت می کارند.
رسیدن مثال: The train will arrive at the station in ten minutes. قطار در ده دقیقه آینده به ایستگاه می رسد.
انتخاب کردن مثال: She will pick up some groceries on her way home. او روی راه به خانه، چند مورد از خریدهای خود را انتخاب می کند.
کوه مثال: They hiked to the top of the mountain. آن ها به قله کوه پیاده روی کردند.
حساس مثال: She is very sensitive to criticism. او به انتقادات بسیار حساس است.
خشک مثال: Please hang the clothes out to dry. لطفاً لباس ها را برای خشک شدن بیرون بزنید.
خودکشی مثال: Suicide prevention hotlines offer support to those in crisis. خطوط کمکی پیشگیری از خودکشی حمایتی به افراد در بحران ارائه می دهند.
آلمانی مثال: She is studying German literature at university. او در دانشگاه ادبیات آلمانی می خواند.
مدرک مثال: She presented proof of her qualifications for the job. او مدرک تأیید صلاحیت هایش برای شغل را ارائه داد.
خشن / نامنظم مثال: The surface of the rock was rough and uneven. سطح سنگ خشن و نامنظم بود.
مهمان مثال: They invited several guests to the party. آن ها چندین مهمان را به مهمانی دعوت کردند.
دارایی مثال: Their house is their most valuable asset. خانه آن ها ارزشمندترین دارایی شان است.
نگهبان مثال: The security guard patrols the building at night. نگهبان امنیتی شبانه روز ساختمان را پاترول می کند.
سیاست مثال: The company has a strict policy against workplace harassment. شرکت یک سیاست سخت در برابر آزار محل کار دارد.
قادر مثال: She is able to speak four languages fluently. او قادر به صحبت کردن به چهار زبان به روانی است.
پای مثال: She walked for miles on her feet. او برای مایل ها راه رفته بود.
معمولاً مثال: He normally wakes up early in the morning. او معمولاً صبح زود بیدار می شود.
بحث مثال: They had a heated discussion about politics. آن ها بحث شدیدی در مورد سیاست داشتند.