پیشنهاد‌های حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)

بازدید
٢,٤٦٠
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خود، خودش مثال: She did it by herself. او آن کار را خودش انجام داد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ازدواج کردن مثال: They plan to marry next year. آن ها قصد دارند سال آینده ازدواج کنند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

به همین ترتیب، به همان اندازه مثال: Similarly, the other team struggled with injuries. به همین ترتیب، تیم دیگر هم با مصدومیت ها دست و پنجه نرم کرد. ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نگاه کردن، مشاهده کردن مثال: She gazed out of the window at the passing scenery. او از پنجره به منظره ی گذرانده شدنی نگاه کرد. *آموزش زبانهای انگل ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عروسی مثال: They celebrated their wedding anniversary. آن ها سالگرد ازدواجشان را جشن گرفتند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مقدار کم مثال: Only a handful of people knew the truth. تنها یک مقدار کم از مردم حقیقت را می دانستند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه، بنیان مثال: The problem has deep roots. مشکل ریشه های عمیقی دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

توانا، قادر مثال: She is a capable leader. او یک رهبر تواناست. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بزرگ بازی، محصول مثال: The farmers were busy with the harvest. کشاورزان با برداشت محصول مشغول بودند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مربی، استاد مثال: The yoga instructor led the class through a series of poses. مربی یوگا کلاس را از طریق یک سری حرکات رهبری کرد. *آموزش زبانهای ان ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دادگاه، دادسرا مثال: He is due to appear in court next week. او باید هفته آینده در دادگاه حضور پیدا کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

بهتر، بهترین مثال: I'm feeling better today. امروز خودم را بهتر می بینم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

شوک، شوک دادن مثال: The news came as a shock to everyone. اخبار به عنوان یک شوک برای همه رسید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

قومی، نژادی مثال: The neighborhood has a diverse ethnic population. محله جمعیت قومی متنوعی دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کم، اندک مثال: There's little chance of success. شانس موفقیت کمی وجود دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبیعی، ذاتی مثال: It's natural to feel nervous before a big event. احساس نگرانی قبل از یک رویداد بزرگ طبیعی است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انتخاب کردن، انتخاب شده مثال: She was selected for the national team. او برای تیم ملی انتخاب شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازنشسته، وتران مثال: He is a military veteran with many years of service. او یک وتران نظامی با سال ها سابقه خدمت است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترک ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی گناه، بی گناه مثال: The court found him innocent of all charges. دادگاه او را از تمام اتهامات بی گناه اعلام کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی ا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تک، مجرد مثال: She is a single mother raising two children. او مادر مجردی است که دو فرزند را بزرگ می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

کنترل کردن، کنترل مثال: He has control over the company's finances. او کنترل مالیات شرکت را دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خوش شانس، خوش بخت مثال: I feel lucky to have such good friends. احساس می کنم خوش شانسم که دوستان خوبی دارم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساختمان، ساخت و ساز مثال: They are constructing a new building downtown. آن ها در وسط شهر یک ساختمان جدید در حال ساختن هستند. *آموزش زبانهای انگلی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جامعه، اجتماع مثال: She is actively involved in her local community. او به فعالیت در جامعه ی محلیش مشغول است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

اندیشیدن، فکر کردن مثال: I think it's a good idea. فکر می کنم این یک ایده خوب است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زاده شدن، متولد شدن مثال: She was born in France. او در فرانسه متولد شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ادعا کردن، ادعا مثال: He made a claim for compensation. او ادعای تعویض را داشت. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

رزرو، پیش خرید مثال: We made a reservation at the restaurant. ما یک رزرو در رستوران داشتیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

وسیله نقلیه، کشتی مثال: The ship was a large vessel. کشتی یک وسیله نقلیه بزرگ بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بررسی کردن، بازرسی کردن مثال: The inspector will inspect the building tomorrow. بازرس فردا ساختمان را بازرسی خواهد کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، تر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انتقاد کننده، نقاد مثال: He is a well - known film critic. او یک منتقد فیلم معروف است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

صحبت کردن، گفتگو مثال: They sat down to talk about their plans. آن ها نشستند تا درباره برنامه هایشان صحبت کنند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

کار کردن، کار مثال: She works as a teacher. او به عنوان یک معلم کار می کند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

سلام، ای مثال: Hey, how are you? سلام، حالت چطور است؟ *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تشخیص دادن، شناختن مثال: She couldn't recognize him in the dark. او نتوانست در تاریکی او را تشخیص دهد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اس ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنوب مثال: The beach is located to the south of the city. ساحل در جنوب شهر واقع شده است. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خاکسپاری کردن، دفن کردن مثال: They buried the treasure in the garden. آن ها گنج را در باغ دفن کردند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

انفجار کردن، پرشدن مثال: The balloon burst suddenly. بادکنک به طور ناگهانی منفجر شد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسلمان مثال: They celebrate the Muslim holidays. آن ها جشنواره های مذهبی مسلمانان را جشن می گیرند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

خوشحال، خوشبخت مثال: She was happy with her new job. او از شغل جدیدش خوشحال بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چادر زدن، اردوگاه مثال: They went camping in the mountains. آن ها در کوه ها اردوگاه زدند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

یافتن، مکان یابی کردن مثال: We need to locate the source of the problem. ما باید منبع مشکل را پیدا کنیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درآمد، عایدی مثال: She has a high income job. او شغلی با درآمد بالا دارد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

روشن، به وضوح مثال: He spoke clearly so everyone could understand. او به وضوح صحبت کرد تا همه بتوانند درک کنند. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استان ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

جهت، راهنمایی مثال: Follow the signs for the correct direction. دستورات را برای جهت درست دنبال کنید. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بشقاب، صفحه مثال: She served dinner on a beautiful china plate. او شام را بر روی یک بشقاب چینی زیبا سرو کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبول ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

من، خودم مثال: She asked me to help her. او از من خواست که به او کمک کنم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

تحسین کردن، تمجید کردن مثال: I admire her dedication to her work. من از اخلاصش در کارش تحسین می کنم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

وظیفه، کار مثال: Completing the project on time was a difficult task. اتمام پروژه به موقع یک وظیفه دشوار بود. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبو ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

خوابیدن، خواب مثال: I can't sleep when it's noisy. وقتی صدا دارد نمی توانم بخوابم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی