پیشنهادهای حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)
احتمالی مثال: It is probable that it will rain tomorrow. احتمالاً فردا باران خواهد بود.
پروتئین مثال: Chicken is a good source of protein. مرغ منبع خوبی از پروتئین است.
اتفاق افتادن مثال: What happened to your phone? چه اتفاقی برای تلفن شما افتاد؟
متحد مثال: The two countries became allies in the fight against terrorism. دو کشور در جنگ با تروریسم متحد شدند.
مادر مثال: His mother cooked dinner for the family. مادرش شام را برای خانواده آماده کرد.
تکامل یافتن مثال: Over time, birds evolved from dinosaurs. در طول زمان، پرندگان از دایناسورها تکامل یافتند.
در حال حاضر مثال: He is currently studying medicine at university. در حال حاضر او در دانشگاه پزشکی تحصیل می کند.
بطور کلی مثال: Generally speaking, exercise is good for your health. بطور کلی، ورزش برای سلامتی شما خوب است.
سیاسی مثال: She has a keen interest in political affairs. او علاقه ی زیادی به امور سیاسی دارد.
بالا مثال: The upper floors of the building offer a great view of the city. طبقات بالایی ساختمان دید زیبایی از شهر ارائه می دهند.
برنده شدن مثال: She was determined to win the competition. او مصمم بود که در مسابقه برنده شود.
طعم مثال: The soup had a delicious flavor of herbs and spices. سوپ طعم خوشمزه ای از گیاهان دارویی و ادویه ها داشت.
سوختن مثال: The fire burned brightly in the fireplace. آتش در شومینه با شعله های بلندی سوخت.
به ویژه مثال: She specifically asked for a window seat on the plane. او به ویژه درخواست کرد که در سرنشینی نزدیک پنجره در هواپیما قرار بگیرد.
تضاد مثال: There was a conflict between what he said and what he did. تضادی بین آنچه گفت و آنچه کرد وجود داشت.
چمنزار مثال: They had a picnic on the lush green lawn. آن ها در چمنزار سبز و پرورده ای پیک نیک کردند.
برگ مثال: The autumn wind blew the leaves off the trees. باد پاییزی برگ ها را از درختان انداخت.
گاهی مثال: Sometimes it's best to just listen and not say anything. گاهی بهتر است فقط گوش داده و چیزی نگویید.
سایه مثال: The tree cast a long shadow on the ground. درخت سایه ی طولانی ای روی زمین افکند.
مجلسی / کنگره ای مثال: The bill was passed by a congressional committee. قانون توسط کمیته ای مجلسی تصویب شد.
خرید مثال: She made a purchase at the supermarket. او یک خرید در سوپرمارکت انجام داد.
تقریباً مثال: I've almost finished reading the book. من تقریباً کتاب را خوانده ام.
متداول / عمومی مثال: It's common for people to feel nervous before a job interview. متداول است که مردم قبل از مصاحبه کاری اعصابشان بهم برود.
گونه مثال: There are many different species of birds in this forest. در این جنگل گونه های مختلفی از پرندگان وجود دارد.
به تصور / طبق مثال: According to the weather forecast, it will rain tomorrow. به تصور پیش بینی هوا، فردا باران خواهد بود.
تنظیم کردن مثال: The thermostat regulates the temperature in the room. ترموستات دما را در اتاق تنظیم می کند.
سرعت مثال: He was driving at a high speed. او با سرعتی بالا رانندگی می کرد.
چالش مثال: Learning a new language can be a challenge. یادگیری یک زبان جدید می تواند چالشی باشد.
تنها / تک مثال: He stood alone on the empty street. او تنها در خیابان خالی ایستاد.
مفهوم مثال: It took me a while to grasp the concept. به من یک مدت طولانی طول کشید تا مفهوم را درک کنم.
رسیدن مثال: We finally reached the summit of the mountain. سرانجام به قله کوه رسیدیم.
پانزده مثال: She waited for fifteen minutes before the bus arrived. او پانزده دقیقه منتظر ماند تا اتوبوس برسد.
تا حدی / کمی مثال: The problem is somewhat complex. مسأله تا حدی پیچیده است.
ساکت مثال: The forest was silent except for the occasional chirping of birds. جنگل ساکت بود به جز صدای زنگولهایی که گاهی از خود می دادند.
پذیرفتن مثال: She accepted the job offer. او پیشنهاد کار را پذیرفت.
ریشه ای / اساسی مثال: The company made some radical changes to its policies. شرکت تغییراتی ریشه ای در سیاست هایش ایجاد کرد.
رفتن مثال: We plan to go to the beach tomorrow. ما قصد داریم فردا به ساحل برویم.
امشب مثال: Let's go to the movies tonight. بیایید امشب به سینما برویم.
تقریباً مثال: The project is virtually complete. پروژه تقریباً کامل است.
تحقیق گر مثال: The investigator interviewed several witnesses. تحقیق گر چندین شاهد را مصاحبه کرد.
طول مثال: The length of the bridge is 100 meters. طول پل ۱۰۰ متر است.
تخلف مثال: Speeding is a traffic offense. سرعت زیاد رانندگی، یک تخلف ترافیکی است.
کدام مثال: Which book did you borrow from the library? کدام کتاب را از کتابخانه قرض گرفتید؟
به یاد داشتن، به یاد آوردن مثال: Please remember to lock the door when you leave. لطفاً وقتی می رفتی، به یاد داشته باش که در را قفل کنی.
عضو مثال: The heart is a vital organ in the human body. قلب یک عضو حیاتی در بدن انسان است.
او مثال: Sarah showed me her new car. سارا به من ماشین جدیدش را نشان داد.
جهانی مثال: Love is a universal theme in literature. عشق یک موضوع جهانی در ادبیات است.
رأی مثال: Citizens have the right to vote in elections. شهروندان حق رأی در انتخابات دارند.
فراوان مثال: There was plenty of food at the party. در مهمانی غذای فراوانی بود.
زمینه مثال: It's important to understand the context of the situation. مهم است که زمینه ی وضعیت را درک کنیم.