پیشنهاد‌های حسین قربانی (مدرس سه زبان) (٣,١٦٧)

بازدید
٢,٤٣٨
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

هزینه مثال: The cost of living in this city is high. هزینه زندگی در این شهر بالاست.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنتی مثال: They celebrated the wedding in the traditional way. آن ها عروسی را به روش سنتی جشن گرفتند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راهنما مثال: The tour guide showed us around the city. راهنمای تور ما را در شهر گردش داد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داده مثال: The data suggests a correlation between the two variables. داده ها نشان می دهند که بین دو متغیر ارتباط وجود دارد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معرفی کردن مثال: Allow me to introduce myself. اجازه دهید خودم را معرفی کنم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زندانی مثال: The prisoner was released after serving his sentence. زندانی پس از انجام حکم آزاد شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پنج مثال: There are five people in the room. پنج نفر در اتاق هستند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساختن مثال: They're planning to build a new house. آن ها قصد دارند یک خانه جدید بسازند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لحن مثال: She replied in a friendly tone. او با لحنی دوستانه پاسخ داد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

توصیف کردن مثال: His novels are characterized by rich imagery. رمان های او با تصویرسازی غنی مشخص می شوند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادامه دادن مثال: The meeting will proceed as planned. جلسه به طور پیش بینی شده ادامه خواهد داشت.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

آوردن مثال: Can you bring me a glass of water? می توانید یک لیوان آب برای من بیاورید؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

عجیب و غریب مثال: It's unusual for him to arrive late. عجیب است که او دیر برسد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

پست مثال: She applied for a post in the marketing department. او برای یک پست در بخش بازاریابی درخواست داد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زرد مثال: The flowers were bright yellow. گل ها زرد روشن بودند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

خاص مثال: Can you give me more specific instructions? می توانید به من دستورالعمل های دقیق تری بدهید؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دارا بودن مثال: I've got a headache. من سردرد دارم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظاهر شدن مثال: The sun appeared from behind the clouds. خورشید از پشت ابرها ظاهر شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

اگر چه مثال: He said he would come, though he didn't. گفت که خواهد آمد، اگر چه نیامد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

اصلی مثال: This painting is an original Picasso. این نقاشی اصلی پیکاسو است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امنیت مثال: The security of the building was tight. امنیت ساختمان بسیار سختگیرانه بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

شغل مثال: Her occupation is a teacher. شغل او معلمی است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

مستغلات مثال: He inherited a large estate from his grandparents. از پدربزرگ و مادربزرگش یک مستغلات بزرگ به ارث برد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوچرخه مثال: She rides her bike to work every day. او هر روز با دوچرخه به محل کارش می رود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به دست آوردن مثال: He acquired a new skill through practice. او از طریق تمرین یک مهارت جدید را به دست آورد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوع مثال: What kind of music do you like? از چه نوع موسیقی ای خوشتان می آید؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیاست مثال: She's not interested in politics. او به سیاست علاقه ای ندارد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

برتر مثال: He reached the top of the mountain. او به قله کوه رسید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

اقتصاددان مثال: The economist analyzed the impact of the new tax policy. اقتصاددان تأثیر سیاست مالیاتی جدید را تجزیه و تحلیل کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

شعر مثال: She recited a beautiful poem at the wedding. او یک شعر زیبا در مراسم عروسی خواند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بهبود دادن مثال: She's been working hard to improve her English. او سخت کوشی می کند تا انگلیسی اش را بهبود بخشد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

اصولاً مثال: Basically, you just need to follow the instructions. اصولاً، فقط کافی است دستورالعمل ها را دنبال کنید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ملی مثال: They won the national championship. آن ها قهرمانی ملی را به دست آوردند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

اشتباه مثال: It's wrong to judge someone based on appearances. اشتباه است که فردی را بر اساس ظاهر قضاوت کنیم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

تعریف مثال: She looked up the definition of the word in the dictionary. او تعریف واژه را در دیکشنری جستجو کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حافظه مثال: His memory of childhood events is vivid. حافظه اش از رویدادهای کودکی واضح است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

اروپایی مثال: She's studying European history. او دارد تاریخ اروپا را مطالعه می کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فشار مثال: The press is reporting on the latest political scandal. رسانه ها درباره آخرین رسوایی سیاسی گزارش می دهند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

توافق مثال: They reached an agreement on the terms of the contract. آن ها بر شرایط قرارداد توافق کردند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

بحث مثال: There was a heated debate about the new policy. یک بحث داغ درباره سیاست جدید برگزار شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

نگران مثال: She was worried about her exam results. او از نتایج آزمون خود نگران بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

تکلیف مثال: She completed her assignment ahead of schedule. او تکلیف خود را قبل از زمان مقرر انجام داد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنها مثال: I prefer to be alone when I'm working. ترجیح می دهم وقتی کار می کنم تنها باشم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شام مثال: We're having spaghetti for dinner tonight. امشب برای شام اسپاگتی داریم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

جریمه مثال: The referee awarded a penalty kick. داور یک ضربه پنالتی را اعلام کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تراکم مثال: The forest was so dense that sunlight barely reached the ground. جنگل به گونه ای تراکم داشت که نور خورشید به سختی به زمین می رسید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

سرانجام مثال: Finally, after many years, they found the treasure. سرانجام، پس از سال ها، آن ها گنج را پیدا کردند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عمومی مثال: The park is open to the public. پارک برای عموم باز است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوب مثال: She speaks English very well. او انگلیسی را خیلی خوب صحبت می کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دعا کردن مثال: They gathered to pray for good weather. آن ها جمع شدند تا برای آب و هوای خوب دعا کنند.