ترجمههای علی ماشا اله زاده (١٢١)
دو روز زودتر در محل حاضر شوید که به آب و هوا و شرایط اینجا خو بگیرید
او صاحب نظر هست در قیمت مناسب ( تخصص دارد/دید خوبی دارد )
راجر همیشه صاحب نظر هست در تخفیف گرفتن
شما باید نمرات بالای بیشتری داشته باشید که معدل تان را ببرید بالا
ما در یک مسافرخانه ی فقط صبحانه و تختخواب دنج و راحت مثل خانه ماندیم ( که انگار خونه خودته )
هتل یک فضای نازی داشت که انگار خونه خودته.
اتاق هتل دوست داشتنی و راحت و دنج مثل خانه خودم بود. / اتاق هتل دوست داشتنی بود و انگار خونه خودته
او هیچ درکی از ریتم نداشت هیچ جوره. ( هرجوری حساب اش را بکنی )
این فیلم توی گیشه بلیط فروشی ناموفق بود
آنها خانه هایشان را بصورت مخروبه یافتند بعد از طوفان
ما باید استفاده ی خوبی بکنیم از وقتمان ( در این جملهphrasal verb وجود ندارد، اشتباها در این مدخل آورده شده است )
من به سختی می توانستم ببینم یک هیکل تیره را در هوای گرگ و میش
لطفا برای این کالاها یک صورتحساب تنظیم کنید
وزن چمدانها احتمالا از ۷۰ پوند تجاوز نکند ( possibility )
شما همگی دست به یکی کرده اید رو در روی من. این عادلانه نیست
هدف بنیادی کنگره میبایست قانوگذاری باشد
جواب آزماش شما هنوز نیامده؟
نتیجه ی آزمایش هنوز نیامده؟ ( بدست نیامده؟ )
برادر بزرگترش صرفنظر کرد ( چشم پوشی کرد ) از حقش برای تاج و تخت
فقدان پول تقریبا بصورت یک مانع لاینحل در آمده است
ما همگی انسانهای منحصر به فردی هستیم، شکل داده شده بوسیله تجربیات زندگی
آنها خودشان را به شکل یک پیانیست خوب در آوردند
( خاطره ی ) این بچه گربه بی سرپناه ( برای همیشه ) در ذهن این بچه ماند
او زن قوی بود اما اعصابش ریخت بهم وقتی آرنی فوت کرد
او فقط تمرکزش را از دست داد در امتحان. ( اعصابش ریخت بهم )
دندان رای جگر گذاشتم و پذیرفتمش به عنوان سرپرست
دندان روی جگر گذاشتم و صعود را به پایان رساندم
علارقم میل باطنی ام پذیرفتم اورا به عنوان یک سرپرست
او و همسرش همیشه سر جنگ دارند ( آبشان در یک جوی نمی رود )
تنها محدوه ی فهم ا درک ما از فردا، شک و تردیدهای ما درباره ی امروز است. ( یعنی ما حتی نمی دانیم امروز چه اتفاقی خواهد افتاد چه برسد به اینکه بخواهیم ...
باشیره مالیدن سر ملت که رشد اقتصادی متوالی داریم، بسیاری شرکت های اروپایی تصور می کنند این برای همیشه ادامه خواهد یافت
مدعووین به شام این امکان را دارند که از ویوی ابدی ( منظره ی بی پایان ) باغ لذت ببرند
هرگز چنین "تحریف واقعیت" خیره کننده ای را ندیده بودم
به انطباق ناپذیری ( با جمع ) کمتر بها داده می شود در فرهنگی که نیازهای جامعه را بالاتر از امیال فردی قرار می دهد
نیایش ملکوتی و تک نوازی پایانی به زیبایی خوانده شدند
منتها درجه ی درک و فهم ما از فردا ، حدس و گمان امروز ما است
او با میل و رغبت تصمیم نگرفته بود ببندد حسابش را، این گزینه را بواسطه ی قصور و کوتاهی انتخاب کرده بود ( گزینه ی دیگری براش باقی نمانده بود )
این گونه سگها معمولا پرجنب و جوش هستند و تمرینات ورزشی بسیاری را می طلبد
انسانها معمولا می ترسند از چیزهایی که نا آشنا هستند باهاشون
من موفق شدم ببینم تمام پسر عموهایم را در ( دورهمی ) تجدید دار خانوادگی مان در ماه گذشته
این مهمانی خیابانی به مردم آن دور و بر حس همزیستی با همدیگر را می دهد
حکمت های بی چون و چرا ( مسلم ) به سرعت جریان می یابد بین اقشار متوسط جامعه
اگر نمی تواند برود به باشگاه، او می تواند یک تمرین بدنسازی تعدیل شده را در منزل انجام بدهد
من چند تا تمرین به بدنسازی ام اضافه کرده ام
تصویر باقیمانده ( در ذهن مخاطب ) از المپیک سیدنی چه خواهد بود؟
اویک بوسه آبدار طولانی داد به او ( بوسه تاخیری طولانی )
آقای ویلکنز در شرف مرگ بود ( ویلکنز متحمل مرگ تاخیری بود ) ( مرگی بود که نمی آمد )
این آمار هرگونه امید باقیمانده ( روزنه ی امید ) یک احیای اقتصاد
هیچکس نمی تواند در بحث بهتر از او باشد
تو همیشه توی شطرنج بهتر از من هستی
یک هارد کامپیوتر نو نمی بایست هزینه زیادی داشته باشد ( نباید خیلی گران باشد )
اگر او به تو ضربه زد چرا جلوش نایستادی؟
قانع نبود به ناراحت کردن مادرم. او سپس به خواهرم توهین کرد
Little در اینجا ضمیر است که جانشین اسم ( مثلا نان، شیر. . . . ) شده است/او قانع است به مقدار کمی ( نان، شیر. . ) very little bread
زیادی دور نشو در صحرا وگرنه گم می شوی
او چشم دوخت به بازجوی خود با چشم غره ای سرد و بی احساس
چشم غره نرو به من اونجوری، تو سزاوار سرزنش کردن هستی
او مصمم ( جدی ) بود روی کاری که داشت انجام می داد
این نوع بازجویی ها ( بازخواست کردن ها ) ( سوال جواب کردن ها ) می تواند برای بچه ها مرعوب کننده باشد
رییسش قدر دانی کرد از نگرش "ما می توانیم" او
کوهنورد داشت رنج می برد از در معرض خطر بودن ( در معرض خطر بود ) /exposureدر حالتnounبه معنای "در معرض خطر بودن" میباشد
او به خاطر فکر جدید قوی خودش موفق خواهد شد
او بخاطر عقل و درایت قوی خودش موفق خواهد شد
من یک ترس مرضی ( به لحاظ پزشکی بیمارگونه ) از ارتفاع دارم
این مدرسه بر این باور بود که رفتار عجیب و خشوننت آمیز این پسر به لحاظ پزشکی آسیب دیده میباشد و توصیه کرد که روانپزشک را ملاقات کند
من الان نصفی از کل کتاب را خوانده ام/من نیمه ی راه سرتاسر کتاب هستم
این شب به انتها رسید با یک بخش پایانی مجلل آتش بازی و موسیقی
هیچکس نمی تواند در روحیه ی اهل جشن و سرور بودن به پای رابین برسد
مباحثات شیرین شب و روزها را کوتاه می کند.
از آنجاییکه وقت داشت تمام میشد، سخنگو سخنانش را کوتاه کرد
مذاکرات تجاری بین دو کشور در حاله ای از ابهام می باشد
ما بالاخره چشممان خورد به یک هواپیمای کوچک درحال چرخیدن بدور کوه
بیرحمانه است که زمان را بدون او سپری کنیم
این طرح جدید اساس کارش بر موفقیت برنامه های قبلی است
ما مجبوریم با این سر و صدا کنار بیاییم تا این کارگرها تمام شود کارشان
پدرم دنیای من است ( همه چیز پن است ) ( خیلی دوستش دارم )
اما تو هنوز دنیای من هستی ( همه چیز من هستی ) ( خیلی دوستت دارم )
او دنیای من است ( همه چیز من است ) ولی یه چیزی بهپ میگه این عشق نیست
او برای خودش در یک آشپزخانه ی تنگنا آشپزی می کرد
هفت کارگر کارخانه تعدیل نیرو شدند درنتیجه ی کاهش ( قیمتها )
او مثل یک بچه ای که دستش رو شده عکس العمل نشان داد ( مچ او را گرفته باشند )
دو نفر از این تیم غافلگیر شدند در دور اول
من آنقدر ها ندیدمش در طول روز ( هرچی سعی کردم ندیدمش )
همگی بالاخره بعد از تلاش فراوان می بینند همدیگر راو پلک هایشان را به هم می زنند
اما فقط خوش شانسی و این نگاه تیز بین خواهد دید یک کانگورو را ( بالاخره بعد از سعی فراوان دیدن )
ما بالاخره می بینیم یک هواپیمای کوچک را در حال چرخیدن بدور این کوه ( بالاخره بعد از سعی فراوان می بینیم )
خوب، تلاش کن که ببینی آن نادیده ها را ( سعی کن ببینی )
در این خیال باطل نباش که این شغل قرار است آسان باشد
نمی خواهم شما این تصور غلط را داشته باشید که همه ی آنچه من انجام می دهم چک امضا کردن است در تمام روز
من نمی توانم با بقیه برای صحبت کنم موافقتشان را بگیرم ( که بیایند ) ، اما خودم دوست دارم بیام.
من خودم با شما موافقم اما نمی توانم با رییس ( برای گرفتن موافقتش ) صحبت کنم
همیشه پشت دوستانت بایست ( طرف دوستانت را بگیر )
یک مثقال پیشگیری می ارزد به یک خروار معالجه
من یک اجرای ضبط شده از یکی از نوار ها را شنیدم
اجرای ویدیوی ضبط شده در تلویزیون نشان داد دقیقا چه اتفاقی افتاده است.
هر دو مرد می دانستند که زمان رویارویی با حقیقت فرا رسیده بود/آن لحظه ی سرنوشت ساز فرا رسیده بود
آنها سریع اخت شدند، دید و والتر
این بچه ها خوب با هم اخت شدند در مهد کودک