ترجمه‌های علی ماشا اله زاده (١٢١)

بازدید
٦٩٦
تاریخ
٥ روز پیش
متن
Arrive two days early in order to acclimatize.
دیدگاه
٠

دو روز زودتر در محل حاضر شوید که به آب و هوا و شرایط اینجا خو بگیرید

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
He has an eye for a bargain.
دیدگاه
٠

او صاحب نظر هست در قیمت مناسب ( تخصص دارد/دید خوبی دارد )

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Rogers always has an eye for a good bargain.
دیدگاه
٠

راجر همیشه صاحب نظر هست در تخفیف گرفتن

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
You need more high marks bump up your average.
دیدگاه
٠

شما باید نمرات بالای بیشتری داشته باشید که معدل تان را ببرید بالا

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
We stayed at a homey bed and breakfast inn.
دیدگاه
٠

ما در یک مسافرخانه ی فقط صبحانه و تختخواب دنج و راحت مثل خانه ماندیم ( که انگار خونه خودته )

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
The hotel had a nice, homey atmosphere.
دیدگاه
٠

هتل یک فضای نازی داشت که انگار خونه خودته.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
The hotel had a nice, homey atmosphere.
دیدگاه
٠

اتاق هتل دوست داشتنی و راحت و دنج مثل خانه خودم بود. / اتاق هتل دوست داشتنی بود و انگار خونه خودته

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
He had no sense of rhythm whatsoever.
دیدگاه
٠

او هیچ درکی از ریتم نداشت هیچ جوره. ( هرجوری حساب اش را بکنی )

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
Chlorine will act as a catalyst.
دیدگاه
٠

کلر به عنوان یک میانجی عمل خواهد کرد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The movie bombed out at the box office.
دیدگاه
٠

این فیلم توی گیشه بلیط فروشی ناموفق بود

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They found their home in ruins after the hurricane.
دیدگاه
٠

آنها خانه هایشان را بصورت مخروبه یافتند بعد از طوفان

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We should make good use of our time.
دیدگاه
٠

ما باید استفاده ی خوبی بکنیم از وقتمان ( در این جملهphrasal verb وجود ندارد، اشتباها در این مدخل آورده شده است )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I could make out a dark figure in the twilight.
دیدگاه

من به سختی می توانستم ببینم یک هیکل تیره را در هوای گرگ و میش

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Please make out a bill for these goods.
دیدگاه
٤

لطفا برای این کالاها یک صورتحساب تنظیم کنید

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The weight of baggage may not exceed seventy pounds.
دیدگاه
٠

وزن چمدانها احتمالا از ۷۰ پوند تجاوز نکند ( possibility )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
You've all ganged up against me, it's not fair.
دیدگاه
١

شما همگی دست به یکی کرده اید رو در روی من. این عادلانه نیست

تاریخ
٢ سال پیش
متن
the spirited bidding at an auction
دیدگاه
٠

یک پیشنهاد پر ذوق و شوق در حراجی

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The fundamental purpose of the Congress is to legislate.
دیدگاه
٠

هدف بنیادی کنگره میبایست قانوگذاری باشد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Have your examination results come through yet?
دیدگاه
٢

جواب آزماش شما هنوز نیامده؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Have the test results come through yet?
دیدگاه
٣

نتیجه ی آزمایش هنوز نیامده؟ ( بدست نیامده؟ )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The tyrant trod on the hopes of the people.
دیدگاه
٠

این ستمگر لگدمال کرد آرزوهای مردم را

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He remains unrepentant about his comments.
دیدگاه
٠

او پشیمان نیست از اظهارانش

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She resigned her claim to the estate.
دیدگاه

او از ادعای خودش برای این املاک گذشت کرد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
His elder brother resigned his rights to the throne.
دیدگاه
٠

برادر بزرگترش صرفنظر کرد ( چشم پوشی کرد ) از حقش برای تاج و تخت

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Lack of money has proved an almost insurmountable obstacle.
دیدگاه
٢

فقدان پول تقریبا بصورت یک مانع لاینحل در آمده است

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I'm a nervous wreck!
دیدگاه

من یک روانی بی اعصابم

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We are all unique human beings, fashioned by life experiences.
دیدگاه
٠

ما همگی انسانهای منحصر به فردی هستیم، شکل داده شده بوسیله تجربیات زندگی

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Music is fashioned to our taste.
دیدگاه
٠

موزیک به ( شکل ) سلیقه ما درست شده است

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They fashioned him into a fine pianist.
دیدگاه
٠

آنها خودشان را به شکل یک پیانیست خوب در آوردند

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was fired for serious misconduct .
دیدگاه
١

او بخاطر سوء مدیریت اخراج شد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The child cherished the homeless kitten.
دیدگاه
٠

( خاطره ی ) این بچه گربه بی سرپناه ( برای همیشه ) در ذهن این بچه ماند

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She's a strong woman, but she nearly went to pieces when Arnie died.
دیدگاه
٠

او زن قوی بود اما اعصابش ریخت بهم وقتی آرنی فوت کرد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She just goes to pieces in exams.
دیدگاه
٠

او فقط تمرکزش را از دست داد در امتحان. ( اعصابش ریخت بهم )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I bit the bullet and accepted him as a supervisor.
دیدگاه
١

دندان رای جگر گذاشتم و پذیرفتمش به عنوان سرپرست

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We bit the bullet and finished the climb.
دیدگاه
٠

دندان روی جگر گذاشتم و صعود را به پایان رساندم

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I bit the bullet and accepted him as a supervisor.
دیدگاه
٣

علارقم میل باطنی ام پذیرفتم اورا به عنوان یک سرپرست

تاریخ
٢ سال پیش
متن
One dancer was fractionally out of step.
دیدگاه
٠

یک رقاص بطور جزیی نا هماهنگ بود

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She was out of step with her colleagues.
دیدگاه
٠

او با همکارانش هماهنگ نبود

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was out of step with the music.
دیدگاه
٠

او با مزیک هماهنگ نبود

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He and his wife are always at loggerheads.
دیدگاه
٠

او و همسرش همیشه سر جنگ دارند ( آبشان در یک جوی نمی رود )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The only limit to our realization of tomorrow will be our doubts of today.
دیدگاه
١

تنها محدوه ی فهم ا درک ما از فردا، شک و تردیدهای ما درباره ی امروز است. ( یعنی ما حتی نمی دانیم امروز چه اتفاقی خواهد افتاد چه برسد به اینکه بخواهیم ...

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Lulled by almost uninterrupted economic growth, too many European firms assumed that this would last for ever.
دیدگاه
٠

باشیره مالیدن سر ملت که رشد اقتصادی متوالی داریم، بسیاری شرکت های اروپایی تصور می کنند این برای همیشه ادامه خواهد یافت

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Diners can enjoy an uninterrupted view of the garden.
دیدگاه
٠

مدعووین به شام این امکان را دارند که از ویوی ابدی ( منظره ی بی پایان ) باغ لذت ببرند

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I never saw such a glaring example of misrepresentation.
دیدگاه
١

هرگز چنین "تحریف واقعیت" خیره کننده ای را ندیده بودم

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Nonconformity is little appreciated in a culture that places the needs of society as a whole far above the desires of the individual.
دیدگاه
٠

به انطباق ناپذیری ( با جمع ) کمتر بها داده می شود در فرهنگی که نیازهای جامعه را بالاتر از امیال فردی قرار می دهد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The final ethereal prayer and solo duet were beautifully sung.
دیدگاه
٠

نیایش ملکوتی و تک نوازی پایانی به زیبایی خوانده شدند

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The only limit to our realization of tomorrow will be our doubts of today.
دیدگاه
٠

منتها درجه ی درک و فهم ما از فردا ، حدس و گمان امروز ما است

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He had not actively decided to close his account; it was a choice made by default.
دیدگاه

او با میل و رغبت تصمیم نگرفته بود ببندد حسابش را، این گزینه را بواسطه ی قصور و کوتاهی انتخاب کرده بود ( گزینه ی دیگری براش باقی نمانده بود )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
This breed of dog tends to be lively and require a great deal of exercise.
دیدگاه
٠

این گونه سگها معمولا پرجنب و جوش هستند و تمرینات ورزشی بسیاری را می طلبد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Human beings tend to fear things that are unfamiliar to them.
دیدگاه
٥

انسانها معمولا می ترسند از چیزهایی که نا آشنا هستند باهاشون

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I got to see all my cousins at our family reunion last month.
دیدگاه
٣

من موفق شدم ببینم تمام پسر عموهایم را در ( دورهمی ) تجدید دار خانوادگی مان در ماه گذشته

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The annual block party gives people in the neighborhood a sense of community with each other.
دیدگاه
١

این مهمانی خیابانی به مردم آن دور و بر حس همزیستی با همدیگر را می دهد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
These views have not gone unchallenged.
دیدگاه
٠

این دیدگاه ها محرز نشده است

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Unchallenged wisdoms flow swiftly among the middle classes.
دیدگاه
٠

حکمت های بی چون و چرا ( مسلم ) به سرعت جریان می یابد بین اقشار متوسط جامعه

تاریخ
٢ سال پیش
متن
My tire blew yesterday.
دیدگاه
١

لاستیک ماشینم دیروز ترکید ( پنچرشد )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The total number of points scored was six.
دیدگاه
٠

تعداد کل امتیازات کسب شده شش بود

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She works out at the gym.
دیدگاه

اگر نمی تواند برود به باشگاه، او می تواند یک تمرین بدنسازی تعدیل شده را در منزل انجام بدهد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The two groups worked out their problems together.
دیدگاه
٠

من چند تا تمرین به بدنسازی ام اضافه کرده ام

تاریخ
٢ سال پیش
متن
What will be the lingering images of the Sydney Olympic Games?
دیدگاه
١

تصویر باقیمانده ( در ذهن مخاطب ) از المپیک سیدنی چه خواهد بود؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She gave him a long, lingering kiss.
دیدگاه

اویک بوسه آبدار طولانی داد به او ( بوسه تاخیری طولانی )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Mr Wilkins suffered a lingering death .
دیدگاه
٠

آقای ویلکنز در شرف مرگ بود ( ویلکنز متحمل مرگ تاخیری بود ) ( مرگی بود که نمی آمد )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
These figures kill off any lingering hopes of an early economic recovery.
دیدگاه
٠

این آمار هرگونه امید باقیمانده ( روزنه ی امید ) یک احیای اقتصاد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
No one can get the better of her in an argument.
دیدگاه
١

هیچکس نمی تواند در بحث بهتر از او باشد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
You always get the better of me at chess.
دیدگاه
١

تو همیشه توی شطرنج بهتر از من هستی

تاریخ
٢ سال پیش
متن
A new hard drive doesn't have to break the bank.
دیدگاه
١

یک هارد کامپیوتر نو نمی بایست هزینه زیادی داشته باشد ( نباید خیلی گران باشد )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
If he hit you, why didn't you fight back?
دیدگاه
١

اگر او به تو ضربه زد چرا جلوش نایستادی؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Not content with having upset my parents, he then insulted my sister!
دیدگاه
١

قانع نبود به ناراحت کردن مادرم. او سپس به خواهرم توهین کرد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She is content with very little.
دیدگاه
١

Little در اینجا ضمیر است که جانشین اسم ( مثلا نان، شیر. . . . ) شده است/او قانع است به مقدار کمی ( نان، شیر. . ) very little bread

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Don't go too far afield or you'll get lost.
دیدگاه
١

زیادی دور نشو در صحرا وگرنه گم می شوی

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She fixed her questioner with an icy glare.
دیدگاه
٠

او چشم دوخت به بازجوی خود با چشم غره ای سرد و بی احساس

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She faced him with an angry glare.
دیدگاه
١

او روبرو شد با آن مرد با چشم غره خشم آلود

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Don't glare at me like that, you deserved the scolding.
دیدگاه
٠

چشم غره نرو به من اونجوری، تو سزاوار سرزنش کردن هستی

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was intent on the job he was doing.
دیدگاه
١

او مصمم ( جدی ) بود روی کاری که داشت انجام می داد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
This kind of questioning can be very intimidating to children.
دیدگاه
١١

این نوع بازجویی ها ( بازخواست کردن ها ) ( سوال جواب کردن ها ) می تواند برای بچه ها مرعوب کننده باشد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Her boss appreciated her can-do attitude.
دیدگاه
٠

رییسش قدر دانی کرد از نگرش "ما می توانیم" او

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The climber was suffering from exposure.
دیدگاه
٣

کوهنورد داشت رنج می برد از در معرض خطر بودن ( در معرض خطر بود ) /exposureدر حالتnounبه معنای "در معرض خطر بودن" میباشد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She will succeed because of her strong initiative.
دیدگاه
١

او به خاطر فکر جدید قوی خودش موفق خواهد شد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She will succeed because of her strong initiative.
دیدگاه
١

او بخاطر عقل و درایت قوی خودش موفق خواهد شد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I've got a pathological fear of heights.
دیدگاه
٠

من یک ترس مرضی ( به لحاظ پزشکی بیمارگونه ) از ارتفاع دارم

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The school believed the boy's strange and violent behavior to be pathological and recommended that he see a psychiatrist.
دیدگاه
٠

این مدرسه بر این باور بود که رفتار عجیب و خشوننت آمیز این پسر به لحاظ پزشکی آسیب دیده میباشد و توصیه کرد که روانپزشک را ملاقات کند

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I'm halfway through the book now.
دیدگاه

من الان نصفی از کل کتاب را خوانده ام/من نیمه ی راه سرتاسر کتاب هستم

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Her eyes rested on the figure across the street.
دیدگاه
٠

چشمش به آن شخص اونطرف خیابان بود

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The evening ended with a grand finale of fireworks and music.
دیدگاه
٠

این شب به انتها رسید با یک بخش پایانی مجلل آتش بازی و موسیقی

تاریخ
٢ سال پیش
متن
No - one could catch Robbie on his celebratory sprint!
دیدگاه
٠

هیچکس نمی تواند در روحیه ی اهل جشن و سرور بودن به پای رابین برسد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Sweet discourse makes short days and nights.
دیدگاه
٥

مباحثات شیرین شب و روزها را کوتاه می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
As time was running short, the speaker curtailed her presentation.
دیدگاه
١

از آنجاییکه وقت داشت تمام میشد، سخنگو سخنانش را کوتاه کرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Trade talks between the two countries have been touch and go.
دیدگاه
٢

مذاکرات تجاری بین دو کشور در حاله ای از ابهام می باشد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We catch sight of a small plane circling the mountain.
دیدگاه
٠

ما بالاخره چشممان خورد به یک هواپیمای کوچک درحال چرخیدن بدور کوه

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It would be unkind to go without him.
دیدگاه
٤

بیرحمانه است که زمان را بدون او سپری کنیم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
$70 for a T-shirt! What a rip-off!
دیدگاه
٢

۷۰دلار برای یک تی شرت! چقدر گرون

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The 100 dollar jacket is such a rip off.
دیدگاه
٠

این ژاکت۱۰۰دلاری چه گرونه

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The new plan will build on the success of the previous programme.
دیدگاه
٣

این طرح جدید اساس کارش بر موفقیت برنامه های قبلی است

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We'll have to put up with this noise until the workers are finished.
دیدگاه
١

ما مجبوریم با این سر و صدا کنار بیاییم تا این کارگرها تمام شود کارشان

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I think the world of my father.
دیدگاه
١

پدرم دنیای من است ( همه چیز پن است ) ( خیلی دوستش دارم )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
But I still think the world of you.
دیدگاه
١

اما تو هنوز دنیای من هستی ( همه چیز من هستی ) ( خیلی دوستت دارم )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I think the world of him, but something tells me it's not love.
دیدگاه
١

او دنیای من است ( همه چیز من است ) ولی یه چیزی بهپ میگه این عشق نیست

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She was a vision in her wedding gown.
دیدگاه
١

او ( زیبا ) جلوه کرده بود در لباس عروس

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He cooked for himself in the cramped kitchen.
دیدگاه
١

او برای خودش در یک آشپزخانه ی تنگنا آشپزی می کرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Seventy factory workers were made redundant in the resulting cuts.
دیدگاه
٣

هفت کارگر کارخانه تعدیل نیرو شدند درنتیجه ی کاهش ( قیمتها )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She reacted like a child caught out in a lie.
دیدگاه
٢

او مثل یک بچه ای که دستش رو شده عکس العمل نشان داد ( مچ او را گرفته باشند )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Two of the team were caught out in the first innings.
دیدگاه
٣

دو نفر از این تیم غافلگیر شدند در دور اول

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I didn't so much as catch sight of him all day long.
دیدگاه

من آنقدر ها ندیدمش در طول روز ( هرچی سعی کردم ندیدمش )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
All catch sight of each other and slam down lids.
دیدگاه
٠

همگی بالاخره بعد از تلاش فراوان می بینند همدیگر راو پلک هایشان را به هم می زنند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
But only the lucky and the sharp-eyed will catch sight of a kangaroo.
دیدگاه
٠

اما فقط خوش شانسی و این نگاه تیز بین خواهد دید یک کانگورو را ( بالاخره بعد از سعی فراوان دیدن )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We catch sight of a small plane circling the mountain.
دیدگاه
٠

ما بالاخره می بینیم یک هواپیمای کوچک را در حال چرخیدن بدور این کوه ( بالاخره بعد از سعی فراوان می بینیم )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
So catch sight of those unseen.
دیدگاه
١

خوب، تلاش کن که ببینی آن نادیده ها را ( سعی کن ببینی )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Don't run away with the idea that this job is going to be easy.
دیدگاه
٠

در این خیال باطل نباش که این شغل قرار است آسان باشد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I don't want you to run away with the impression that all I do is sign cheques all day.
دیدگاه
١

نمی خواهم شما این تصور غلط را داشته باشید که همه ی آنچه من انجام می دهم چک امضا کردن است در تمام روز

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I can't speak for the others, but I'd love to come myself.
دیدگاه
٠

من نمی توانم با بقیه برای صحبت کنم موافقتشان را بگیرم ( که بیایند ) ، اما خودم دوست دارم بیام.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I myself agree with you, but I can't speak for my boss.
دیدگاه

من خودم با شما موافقم اما نمی توانم با رییس ( برای گرفتن موافقتش ) صحبت کنم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She had learnt to stand up for herself.
دیدگاه
١

او آموخته که روی پای خودش بایستد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Always stand up for your friends.
دیدگاه
٣

همیشه پشت دوستانت بایست ( طرف دوستانت را بگیر )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Will you stand up for me?
دیدگاه
٣

آیا پشتم می ایستی؟ ( پشتم را خالی نمی کنی؟ )

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We burst into laughter at his joke.
دیدگاه
٧

ما زدیم زیر خنده/ما ترکیدیم از خنده

تاریخ
٤ سال پیش
متن
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
دیدگاه
٢

یک مثقال پیشگیری می ارزد به یک خروار معالجه

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I heard a playback of one of the tapes.
دیدگاه
٣

من یک اجرای ضبط شده از یکی از نوار ها را شنیدم

تاریخ
٤ سال پیش
متن
A TV playback showed exactly what had happened.
دیدگاه
٢

اجرای ویدیوی ضبط شده در تلویزیون نشان داد دقیقا چه اتفاقی افتاده است.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Both men knew the moment of truth had arrived.
دیدگاه
١

هر دو مرد می دانستند که زمان رویارویی با حقیقت فرا رسیده بود/آن لحظه ی سرنوشت ساز فرا رسیده بود

تاریخ
٥ سال پیش
متن
They hit it off straight away, Daddy and Walter.
دیدگاه
٢

آنها سریع اخت شدند، دید و والتر

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I didn't really hit it off with his friends.
دیدگاه
٩

من واقعا اخت نشدم با دوستاش

تاریخ
٥ سال پیش
متن
These children hit it off well in the kindergarten.
دیدگاه
١٠

این بچه ها خوب با هم اخت شدند در مهد کودک