ترجمههای علی ماشا اله زاده (١١٢)
این بچه ها خوب با هم اخت شدند در مهد کودک
آنها سریع اخت شدند، دید و والتر
هر دو مرد می دانستند که زمان رویارویی با حقیقت فرا رسیده بود/آن لحظه ی سرنوشت ساز فرا رسیده بود
اجرای ویدیوی ضبط شده در تلویزیون نشان داد دقیقا چه اتفاقی افتاده است.
من یک اجرای ضبط شده از یکی از نوار ها را شنیدم
یک مثقال پیشگیری می ارزد به یک خروار معالجه
همیشه پشت دوستانت بایست ( طرف دوستانت را بگیر )
من خودم با شما موافقم اما نمی توانم با رییس ( برای گرفتن موافقتش ) صحبت کنم
من نمی توانم با بقیه برای صحبت کنم موافقتشان را بگیرم ( که بیایند ) ، اما خودم دوست دارم بیام.
نمی خواهم شما این تصور غلط را داشته باشید که همه ی آنچه من انجام می دهم چک امضا کردن است در تمام روز
در این خیال باطل نباش که این شغل قرار است آسان باشد
خوب، تلاش کن که ببینی آن نادیده ها را ( سعی کن ببینی )
ما بالاخره می بینیم یک هواپیمای کوچک را در حال چرخیدن بدور این کوه ( بالاخره بعد از سعی فراوان می بینیم )
اما فقط خوش شانسی و این نگاه تیز بین خواهد دید یک کانگورو را ( بالاخره بعد از سعی فراوان دیدن )
همگی بالاخره بعد از تلاش فراوان می بینند همدیگر راو پلک هایشان را به هم می زنند
من آنقدر ها ندیدمش در طول روز ( هرچی سعی کردم ندیدمش )
دو نفر از این تیم غافلگیر شدند در دور اول
او مثل یک بچه ای که دستش رو شده عکس العمل نشان داد ( مچ او را گرفته باشند )
هفت کارگر کارخانه تعدیل نیرو شدند درنتیجه ی کاهش ( قیمتها )
او برای خودش در یک آشپزخانه ی تنگنا آشپزی می کرد
او دنیای من است ( همه چیز من است ) ولی یه چیزی بهپ میگه این عشق نیست
اما تو هنوز دنیای من هستی ( همه چیز من هستی ) ( خیلی دوستت دارم )
پدرم دنیای من است ( همه چیز پن است ) ( خیلی دوستش دارم )
ما مجبوریم با این سر و صدا کنار بیاییم تا این کارگرها تمام شود کارشان
این طرح جدید اساس کارش بر موفقیت برنامه های قبلی است
بیرحمانه است که زمان را بدون او سپری کنیم
ما بالاخره چشممان خورد به یک هواپیمای کوچک درحال چرخیدن بدور کوه
مذاکرات تجاری بین دو کشور در حاله ای از ابهام می باشد
از آنجاییکه وقت داشت تمام میشد، سخنگو سخنانش را کوتاه کرد
مباحثات شیرین شب و روزها را کوتاه می کند.
هیچکس نمی تواند در روحیه ی اهل جشن و سرور بودن به پای رابین برسد
این شب به انتها رسید با یک بخش پایانی مجلل آتش بازی و موسیقی
من الان نصفی از کل کتاب را خوانده ام/من نیمه ی راه سرتاسر کتاب هستم
این مدرسه بر این باور بود که رفتار عجیب و خشوننت آمیز این پسر به لحاظ پزشکی آسیب دیده میباشد و توصیه کرد که روانپزشک را ملاقات کند
من یک ترس مرضی ( به لحاظ پزشکی بیمارگونه ) از ارتفاع دارم
او بخاطر عقل و درایت قوی خودش موفق خواهد شد
او به خاطر فکر جدید قوی خودش موفق خواهد شد
کوهنورد داشت رنج می برد از در معرض خطر بودن ( در معرض خطر بود ) /exposureدر حالتnounبه معنای "در معرض خطر بودن" میباشد
رییسش قدر دانی کرد از نگرش "ما می توانیم" او
این نوع بازجویی ها ( بازخواست کردن ها ) ( سوال جواب کردن ها ) می تواند برای بچه ها مرعوب کننده باشد
او مصمم ( جدی ) بود روی کاری که داشت انجام می داد
چشم غره نرو به من اونجوری، تو سزاوار سرزنش کردن هستی