ترجمههای علی ماشا اله زاده (١١٨)
این بچه ها خوب با هم اخت شدند در مهد کودک
این نوع بازجویی ها ( بازخواست کردن ها ) ( سوال جواب کردن ها ) می تواند برای بچه ها مرعوب کننده باشد
مباحثات شیرین شب و روزها را کوتاه می کند.
انسانها معمولا می ترسند از چیزهایی که نا آشنا هستند باهاشون
لطفا برای این کالاها یک صورتحساب تنظیم کنید
بیرحمانه است که زمان را بدون او سپری کنیم
کوهنورد داشت رنج می برد از در معرض خطر بودن ( در معرض خطر بود ) /exposureدر حالتnounبه معنای "در معرض خطر بودن" میباشد
آنها سریع اخت شدند، دید و والتر
من یک اجرای ضبط شده از یکی از نوار ها را شنیدم
علارقم میل باطنی ام پذیرفتم اورا به عنوان یک سرپرست
هفت کارگر کارخانه تعدیل نیرو شدند درنتیجه ی کاهش ( قیمتها )
من موفق شدم ببینم تمام پسر عموهایم را در ( دورهمی ) تجدید دار خانوادگی مان در ماه گذشته
این طرح جدید اساس کارش بر موفقیت برنامه های قبلی است
دو نفر از این تیم غافلگیر شدند در دور اول
نتیجه ی آزمایش هنوز نیامده؟ ( بدست نیامده؟ )
همیشه پشت دوستانت بایست ( طرف دوستانت را بگیر )
جواب آزماش شما هنوز نیامده؟
یک مثقال پیشگیری می ارزد به یک خروار معالجه
او مثل یک بچه ای که دستش رو شده عکس العمل نشان داد ( مچ او را گرفته باشند )
فقدان پول تقریبا بصورت یک مانع لاینحل در آمده است
مذاکرات تجاری بین دو کشور در حاله ای از ابهام می باشد
اجرای ویدیوی ضبط شده در تلویزیون نشان داد دقیقا چه اتفاقی افتاده است.
دندان رای جگر گذاشتم و پذیرفتمش به عنوان سرپرست
اگر نمی تواند برود به باشگاه، او می تواند یک تمرین بدنسازی تعدیل شده را در منزل انجام بدهد
ما مجبوریم با این سر و صدا کنار بیاییم تا این کارگرها تمام شود کارشان
من چند تا تمرین به بدنسازی ام اضافه کرده ام
این مهمانی خیابانی به مردم آن دور و بر حس همزیستی با همدیگر را می دهد
هرگز چنین "تحریف واقعیت" خیره کننده ای را ندیده بودم
او بخاطر عقل و درایت قوی خودش موفق خواهد شد
او به خاطر فکر جدید قوی خودش موفق خواهد شد
Little در اینجا ضمیر است که جانشین اسم ( مثلا نان، شیر. . . . ) شده است/او قانع است به مقدار کمی ( نان، شیر. . ) very little bread
قانع نبود به ناراحت کردن مادرم. او سپس به خواهرم توهین کرد
او برای خودش در یک آشپزخانه ی تنگنا آشپزی می کرد
زیادی دور نشو در صحرا وگرنه گم می شوی
تصویر باقیمانده ( در ذهن مخاطب ) از المپیک سیدنی چه خواهد بود؟
تنها محدوه ی فهم ا درک ما از فردا، شک و تردیدهای ما درباره ی امروز است. ( یعنی ما حتی نمی دانیم امروز چه اتفاقی خواهد افتاد چه برسد به اینکه بخواهیم ...
او مصمم ( جدی ) بود روی کاری که داشت انجام می داد
او دنیای من است ( همه چیز من است ) ولی یه چیزی بهپ میگه این عشق نیست
اما تو هنوز دنیای من هستی ( همه چیز من هستی ) ( خیلی دوستت دارم )
پدرم دنیای من است ( همه چیز پن است ) ( خیلی دوستش دارم )
اگر او به تو ضربه زد چرا جلوش نایستادی؟