ترجمههای علی ماشا اله زاده (١١٢)
هر دو مرد می دانستند که زمان رویارویی با حقیقت فرا رسیده بود/آن لحظه ی سرنوشت ساز فرا رسیده بود
خوب، تلاش کن که ببینی آن نادیده ها را ( سعی کن ببینی )
یک هارد کامپیوتر نو نمی بایست هزینه زیادی داشته باشد ( نباید خیلی گران باشد )
یک مثقال پیشگیری می ارزد به یک خروار معالجه
نمی خواهم شما این تصور غلط را داشته باشید که همه ی آنچه من انجام می دهم چک امضا کردن است در تمام روز
این مدرسه بر این باور بود که رفتار عجیب و خشوننت آمیز این پسر به لحاظ پزشکی آسیب دیده میباشد و توصیه کرد که روانپزشک را ملاقات کند
منتها درجه ی درک و فهم ما از فردا ، حدس و گمان امروز ما است
اگر نمی تواند برود به باشگاه، او می تواند یک تمرین بدنسازی تعدیل شده را در منزل انجام بدهد
او با میل و رغبت تصمیم نگرفته بود ببندد حسابش را، این گزینه را بواسطه ی قصور و کوتاهی انتخاب کرده بود ( گزینه ی دیگری براش باقی نمانده بود )
او مصمم ( جدی ) بود روی کاری که داشت انجام می داد
نیایش ملکوتی و تک نوازی پایانی به زیبایی خوانده شدند
رییسش قدر دانی کرد از نگرش "ما می توانیم" او
برادر بزرگترش صرفنظر کرد ( چشم پوشی کرد ) از حقش برای تاج و تخت
او چشم دوخت به بازجوی خود با چشم غره ای سرد و بی احساس
این آمار هرگونه امید باقیمانده ( روزنه ی امید ) یک احیای اقتصاد
آقای ویلکنز در شرف مرگ بود ( ویلکنز متحمل مرگ تاخیری بود ) ( مرگی بود که نمی آمد )
ما باید استفاده ی خوبی بکنیم از وقتمان ( در این جملهphrasal verb وجود ندارد، اشتباها در این مدخل آورده شده است )
چشم غره نرو به من اونجوری، تو سزاوار سرزنش کردن هستی
( خاطره ی ) این بچه گربه بی سرپناه ( برای همیشه ) در ذهن این بچه ماند
وزن چمدانها احتمالا از ۷۰ پوند تجاوز نکند ( possibility )
این گونه سگها معمولا پرجنب و جوش هستند و تمرینات ورزشی بسیاری را می طلبد
آنها خانه هایشان را بصورت مخروبه یافتند بعد از طوفان
دندان روی جگر گذاشتم و صعود را به پایان رساندم
این شب به انتها رسید با یک بخش پایانی مجلل آتش بازی و موسیقی
من یک ترس مرضی ( به لحاظ پزشکی بیمارگونه ) از ارتفاع دارم
شما همگی دست به یکی کرده اید رو در روی من. این عادلانه نیست
او و همسرش همیشه سر جنگ دارند ( آبشان در یک جوی نمی رود )
مدعووین به شام این امکان را دارند که از ویوی ابدی ( منظره ی بی پایان ) باغ لذت ببرند
باشیره مالیدن سر ملت که رشد اقتصادی متوالی داریم، بسیاری شرکت های اروپایی تصور می کنند این برای همیشه ادامه خواهد یافت
به انطباق ناپذیری ( با جمع ) کمتر بها داده می شود در فرهنگی که نیازهای جامعه را بالاتر از امیال فردی قرار می دهد
ما بالاخره چشممان خورد به یک هواپیمای کوچک درحال چرخیدن بدور کوه
هدف بنیادی کنگره میبایست قانوگذاری باشد
ما بالاخره می بینیم یک هواپیمای کوچک را در حال چرخیدن بدور این کوه ( بالاخره بعد از سعی فراوان می بینیم )
اما فقط خوش شانسی و این نگاه تیز بین خواهد دید یک کانگورو را ( بالاخره بعد از سعی فراوان دیدن )
همگی بالاخره بعد از تلاش فراوان می بینند همدیگر راو پلک هایشان را به هم می زنند
من نمی توانم با بقیه برای صحبت کنم موافقتشان را بگیرم ( که بیایند ) ، اما خودم دوست دارم بیام.
حکمت های بی چون و چرا ( مسلم ) به سرعت جریان می یابد بین اقشار متوسط جامعه
هیچکس نمی تواند در روحیه ی اهل جشن و سرور بودن به پای رابین برسد
این فیلم توی گیشه بلیط فروشی ناموفق بود